معرفی کتاب قلعه متحرک هاول اثر دایانا وین جونز مترجم شراره صدیق

قلعه متحرک هاول

قلعه متحرک هاول

دایانا وین جونز و 1 نفر دیگر
4.1
111 نفر |
32 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

207

خواهم خواند

67

شابک
9786001829147
تعداد صفحات
246
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        
در این پازل جادویی هیچ چیز و هیچ کس آنچه به نظر می آید نیست. سرنوشتها به هم گره خورده و هویت انسانها با هم عوض می شوند. جادوگر طلسمی به دنبال هاول فرستاده است. آیا سرنخ شکستن این طلسم درون ابیات یک شعر است؟ قرارداد اسرارآمیز بین هاول و شیطانک آتش، کلسیفر چیست؟
در این داستان جذاب در هر صفحه با شگفتی تازه ای روبرو خواهید شد! وقتی سرانجام آخرین نبرد بین جادوگر و هاول پایان می پذیرد تمام قطعات پازل به شکل جادویی بر سر جای خود قرار می گیرند.

      

لیست‌های مرتبط به قلعه متحرک هاول

پست‌های مرتبط به قلعه متحرک هاول

یادداشت‌ها

          بیشتر دهه‌ی هفتادی‌ها و شاید هشتادی‌ها انیمه‌ی قلعه متحرک هاول را دیده‌اند. شاهکار میازاکی. هرچند شخصیت‌پردازی کتاب و سیر ماجرا‌هایش با انیمه فرق می‌کند، اما با عذرخواهی از دوستداران انیمه و کتاب اعتراف می‌کنم که هیچ کدامش را دوست نداشتم. 
دایانا شاگرد تالکین بوده و استاد رولینگ. اما هم شاگردش از او جلو زده است و هم به پای استادش نرسیده. 
قلعه متحرک هاول ماجرای سوفی دختر کلاه فروشی است که پایش به قلعه‌ی جادوگری به نام هاول باز می‌شود. هاول قلب ندارد و برای زندگی قلب دختران جوان را می‌خورد. ژانر کتاب فانتزی است و داستان قوانین خاصِ جهان خودش را دارد. البته نویسنده برای انتقال جهان به خواننده اصلا موفق نبوده است. 

کتاب سیری از اتفاقات و گره‌های داستانی کور است که خواننده را گیج می‌کند. داستان معما طرح می‌کند و معما طرح می‌کند و در نهایت ده درصد انتهایی کتاب عجولانه و شتابزاده گره‌ها را باز می‌کند. آن‌ هم چه باز کردنی! معما‌ها رسوب کرده‌اند، فراموش شده‌اند و بعد یکی یکی جواب می‌شوند. 
تمام طول داستان هدف شخصیت‌ها مشخص نیست. تاثیرشان روی داستان هم. کنش‌هایشان هم گیج کننده است. و در نهایت تمام می‌شود. 
سوفی شخصیت اصلی کتاب بی‌هدف کارهایی می‌کند که روند داستان را جلو می‌برد. ما سوفی را درک نمی‌کنیم و هم‌ذات پنداری که اصلی‌ترین ویژگی رمان است را نداریم. 
دوستی می‌گفت: «رمان برای نوجوان نوشته شده و طبیعیه که برای بزرگسال خوشایند نباشه!» 
اگر اولین رمان نوجوانی بود که خوانده بودم حرفش شاید درست بود. ولی نسبتم با تمام رمان‌های این سبک این‌طور نبوده است.
به هرحال کتاب سلیقه‌ی من نبود.
        

6

Reyhaneh Mk

Reyhaneh Mk

1403/12/20

        من بالاخره پس از سال‌ها (حقیقتا سال‌ها، فکر کنم از وقتی مدرسه میرفتم میخواستمش) این کتاب رو خریده و طی یک حرکت انتحاری یه کله تمام کردم.
خوش‌خوان و جذاب بود و طبق معمول من بدو رفتم و درگیر حاشیه شدم. از جمله اینکه ارجاعات سنگین به آلیس در سرزمین عجایب داشت - فامیلی سوفی، هَتر بود و کلاه‌ساز بود؛ کلا اون فاز حرف زدنش با کلاه‌ها و دیوانه بودنش و این داستانا - و اون یکی ارجاعشم به سرزمین اُز بود و اسم اون خانوم جادوگره، جادوگر وِیست که همون ویکد ویچ آو وِست عه و اینا. که خب البته این بخشاش که بچه‌بازی بود :)))
کتاب هم دهه هشتاد میلادی نوشته شده با نویسنده انگلیسی و اینم جالب‌انگیزناک بود.
توی کتاب یه معمایی بود (مهم‌ترین معمای کتاب) که بخشی بود از یه شعر آقای "جان دان"، که خب من مثل هر انسان نرمال دیگری رفتم تحقیق ببینم این داداشمون واقعیه یا زاده تخیلات نویسنده‌ست و کلا شعرشو میتونم کامل بیابم یا نه که خب واقعی بود و منم خیلی منطقی رفتم زندگینامه‌ی استاد رو کف اینترنت خوندم. (استاد دخترباز قهاری بوده، عاشق یه دختره میشه، بدون اجازه عمو و بابای دختره باهاش ازدواج میکنه، سال‌ها تو فقر و نداری زندگی میکنن تا باباهه باهاشون آشتی کنه بهشون پول و پله بده، و استاد به دلیل مسایل مالی میره تو کلیسا و موعظه‌گر میشه :)))) استاد از صاحب‌نام‌های مکتب شعر متافیزیک بوده - دار و دسته‌ای که بعد از رنسانس و پیشرفت علم از این اطلاعات تو شعراشون استفاده میکردن - و کلا جالب بود)
حالا یه کمم از حاشیه برگردم تو اصل. من نمیدونم نیت نویسنده چی بوده ولی خیلی وایبای فمینیستی درستی تو کار بود :) خیلی دوستش داشتم از این نظر. تیکه متلکا رو سنگین مینداخت. محدود به فمینیستی هم میتونست نباشه و بحث کلاسیسیسم بودن هم توش پررنگ بود بهرحال. کلا فاز حرف زدن سوفی با اشیا - کلاها، چوب‌دستی و ... - رو دوست داشتم و اینکه هی میگفت اگر جادوگر بودم فلان و بهمان بعد خودش به معنی واقعی کلمه جادوگر بود اونم یه جادوگر قدرتمند. اون قالبی که سوفی خودشو توش زندانی کرده بود و وقتی که پیر شد تازه احساس کرد میتونه خود واقعیش باشه واقعا خیلی رویکرد جالبی بود؛ یعنی از یه موجود که خودش بیشتر از اطرافیاش داشت خودشو سرکوب میکرد شده بود یه آدم کنه و پررو، و من خیلییییی دوستش داشتم اونجوری - خصوصا فحش دادنش.
هاول هم البته یک هَوَل دوست‌داشتنی بود.
اساتیدی که فیلمو دیدید فقط بدانید و آگاه باشید که خیلی سطحی شبیه کتابه و تم‌هاشون از بیخ فرق دارن. میازاکی رویکردش کاملا ضد جنگه ولی این یه فانتزی ماجراجویی سبک و بانمکی تو مایه‌های پرینسس برایده. کلا جفتشون زیبا بودن تو فاز خودشون.
دیگه. همین فعلا. خدانگهدار :)
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

6

          "قلعه متحرک هاول" ساخته میازاکی محبوب‌ترین انیمه‌ی منه. با همین رویکرد به سراغ کتاب رفتم و باید بگم تجربه‌ی خیلی خیلی لذت بخشی بود.
داستانی فانتزی،ماجراجویانه و البته عاشقانه که هرفصلش آدم رو غافلگیر میکنه. انگار نویسنده همیشه یه چیزی تو مشتش داره که خواننده رو سر ذوق بیاره و مشتاق نگهش داره.

هرچند به تغییر شخصیت‌ها و علت این تغییر خیلی مستقیم نپرداخته بود و این مساله یکم توی ذوق میزد ولی خب ما داریم داستان فانتزی میخونیم توقع موشکافی احساسات و روح و روان قهرمان‌ها به سبک رمان‌های داستایفسکی رو نباید داشته باشیم :)

بنظرم خانم وین جونز داستان رو برای مخاطب ۱۵تا۱۸ ( یا به تعبیر من مخاطبان گیر کرده در برزخ میان نوجوانی و جوانی) نوشته. 

البته یکی از رسالت‌های نویسنده اینه که چالش‌هایی که مخاطبش توی این سن داره رو براش راحت‌تر کنه. و یکی از مهمترین درگیری‌ها توی این سن اختلاف و بدبینی به والدین هست. نویسنده توی این کتاب انگار نمک به زخم خواننده میپاشه. اختلافاتی که شخصیت ها اول کتاب با مادرشون دارن بنظرم می‌شد طور دیگه ای مطرح بشه.
        

0

Sheida Hanafi

Sheida Hanafi

1404/2/17

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          اگر با دیدن انیمه‌ی قلعه متحرک هاول عاشق شخصیت‌ها، داستان احساسی، جادوی بی‌نظیر و فضای گرم و صمیمی‌اش شدید، خب... بهتره توقعاتتون رو پایین بیارید!

دایانا واین جونز در این کتاب تلاش کرده یک داستان فانتزی روایت کنه که پر از طلسم، جادو و شخصیت‌های عجیب‌وغریب باشه، اما چیزی که به دست میارید بیشتر شبیه یک قصه‌ی کودکانه‌ی کش‌دار و کم‌جان از آب دراومده. سوفی که در انیمه شخصیتی قوی، مهربان و دلگرم‌کننده داره، اینجا بیشتر به زنی غرغرو و منفعل تبدیل شده که بیشتر از اینکه مسیر خودش رو پیدا کنه، توی ماجراها سرگردان می‌شه. هاول؟ اونی که توی انیمه جذاب، شوخ‌طبع و دوست‌داشتنیه، اینجا بیشتر شبیه یه جادوگر لوس و بداخلاقه که فقط به ظاهرش اهمیت می‌ده و از مسئولیت‌هاش فرار می‌کنه.

داستان به جای اینکه حس ماجراجویی و جادوی واقعی رو منتقل کنه، بیشتر شبیه یه سری اتفاقات پراکنده و بی‌سر‌وته‌ست که شخصیت‌ها مدام توش در رفت‌وآمد هستن. رابطه‌ی هاول و سوفی؟ نه از اون عشق تدریجی و لطیف انیمه خبریه، نه از اون دیالوگ‌های شیرین و دوست‌داشتنی! بیشتر یه جور سردرگمیه که تا آخر داستان هم خیلی درست جا نمی‌افته.

در کل، اگر دنبال یه داستان پرکشش، احساسی و خیال‌انگیز مثل انیمه هستید، این کتاب احتمالاً ناامیدتون می‌کنه. اما اگه کنجکاوید که ببینید منبع الهام میازاکی چه شکلی بوده (و متوجه بشید که چقدر اون رو به شاهکاری تبدیل کرده!)، شاید خوندنش تجربه‌ی جالبی باشه—البته با این پیش‌زمینه که انتظاراتتون رو خیلی پایین بیارید!
        

1

          مرور 03:
من بالاخره پس از سال‌ها (حقیقتا سال‌ها، فکر کنم از وقتی مدرسه میرفتم میخواستمش) این کتاب رو خریده و طی یک حرکت انتحاری یه کله تمام کردم.
خوش‌خوان و جذاب بود و طبق معمول من بدو رفتم و درگیر حاشیه شدم. از جمله اینکه ارجاعات سنگین به آلیس در سرزمین عجایب داشت - فامیلی سوفی، هَتر بود و کلاه‌ساز بود؛ کلا اون فاز حرف زدنش با کلاه‌ها و دیوانه بودنش و این داستانا - و اون یکی ارجاعشم به سرزمین اُز بود و اسم اون خانوم جادوگره، جادوگر وِیست که همون ویکد ویچ آو وِست عه و اینا. که خب البته این بخشاش که بچه‌بازی بود :)))
کتاب هم دهه هشتاد میلادی نوشته شده با نویسنده انگلیسی و اینم جالب‌انگیزناک بود.
توی کتاب یه معمایی بود (مهم‌ترین معمای کتاب) که بخشی بود از یه شعر آقای "جان دان"، که خب من مثل هر انسان نرمال دیگری رفتم تحقیق ببینم این داداشمون واقعیه یا زاده تخیلات نویسنده‌ست و کلا شعرشو میتونم کامل بیابم یا نه که خب واقعی بود و منم خیلی منطقی رفتم زندگینامه‌ی استاد رو کف اینترنت خوندم. (استاد دخترباز قهاری بوده، عاشق یه دختره میشه، بدون اجازه عمو و بابای دختره باهاش ازدواج میکنه، سال‌ها تو فقر و نداری زندگی میکنن تا باباهه باهاشون آشتی کنه بهشون پول و پله بده، و استاد به دلیل مسایل مالی میره تو کلیسا و موعظه‌گر میشه :)))) استاد از صاحب‌نام‌های مکتب شعر متافیزیک بوده - دار و دسته‌ای که بعد از رنسانس و پیشرفت علم از این اطلاعات تو شعراشون استفاده میکردن - و کلا جالب بود)
حالا یه کمم از حاشیه برگردم تو اصل. من نمیدونم نیت نویسنده چی بوده ولی خیلی وایبای فمینیستی درستی تو کار بود :) خیلی دوستش داشتم از این نظر. تیکه متلکا رو سنگین مینداخت. محدود به فمینیستی هم میتونست نباشه و بحث کلاسیسیسم بودن هم توش پررنگ بود بهرحال. کلا فاز حرف زدن سوفی با اشیا - کلاها، چوب‌دستی و ... - رو دوست داشتم و اینکه هی میگفت اگر جادوگر بودم فلان و بهمان بعد خودش به معنی واقعی کلمه جادوگر بود اونم یه جادوگر قدرتمند. اون قالبی که سوفی خودشو توش زندانی کرده بود و وقتی که پیر شد تازه احساس کرد میتونه خود واقعیش باشه واقعا خیلی رویکرد جالبی بود؛ یعنی از یه موجود که خودش بیشتر از اطرافیاش داشت خودشو سرکوب میکرد شده بود یه آدم کنه و پررو، و من خیلییییی دوستش داشتم اونجوری - خصوصا فحش دادنش.
هاول هم البته یک هَوَل دوست‌داشتنی بود.
اساتیدی که فیلمو دیدید فقط بدانید و آگاه باشید که خیلی سطحی شبیه کتابه و تم‌هاشون از بیخ فرق دارن. میازاکی رویکردش کاملا ضد جنگه ولی این یه فانتزی ماجراجویی سبک و بانمکی تو مایه‌های پرینسس برایده. کلا جفتشون زیبا بودن تو فاز خودشون.
دیگه. همین فعلا. خدانگهدار :)

مرورنویس: ریحانه، متولد 72، تهران
        

16

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ‍ قلعه متحرک برای من همیشه یک کتاب امن بوده. کتابی در مورد خیر و شر اما کودکانه، با پایان خوب و در ظاهر بدون هیچ درگیری ذهنی فلسفی پیچیده. داستان در غین معما داشتن، ساده و روانه. طنز لطیف داستان در سراسر اون جریان داره. زیباتر از همه راز تغییر قهرمان دوم داستان، یعنی هاوا هیچ وقت علنی طرح نمی‌شه و به صورت خیلی ظریف در لایه‌های داستان پنهانه. ما متوجه تغییر شخصیت می‌شیم اما به چرایی‌اش هیچ‌وقت اشاره نمی‌شه بلکه خیلی لطیف در متن ماجرا نشون داده می‌شه. داستان خوشایند و کودکانه-نوجوانانه ای هست که من هر وقت از نظر ذهنی آشفته‌ام و نیاز به غرق شدن در دنیایی جذاب اما فارغ از دغدغه‌های وجودی و فلسفی هستم به خوانشش رو می‌آرم.
اما در مورد ترجمه و ویرایش، من چاپ دوم کتاب در ایران رو خوندم که از لحاظ ویرایش و طرح جلد به نظرم یک فاجعه بود. اشتباهات تایپی و ویرایشی هم داشت. البته در چاپ های جدید دیدم طرح جلد عوض شده اما در مورد ویرایش اطلاعی ندارم. ترجمه نسبتا خوب هست. با توجه به اینکه متن زبان اصلی رو خوندم متوجه شدم مترجم‌ سهوا یا شاید بی حوصلگی چند جایی بی‌خیال بعضی توضیحات لباس‌ها یا مناظر یا حرفها و ... شده. البته به هیچ وجه به شکل سانسور نیست، اصلا کتاب چیزی برای سانسور نداشته و نداره. لطافت زبانی جذابی هم داشت که با وجود اینکه آنچنان تسلطی به خواندن متون داستانی انگلیسی زبان ندارم ازش لذت برم.
        

7