sonia.az

sonia.az

بلاگر
@panstudio

76 دنبال شده

63 دنبال کننده

            کتاب خوندن تنها کار جادوییه زندگیِ منه💫
برای همین الان جز یه کتابخونه یه استودیو کتابفروشی هم دارم و از بابتش کلی خوشحالم 💫💛
          
pan._.studio
Mypansudio

یادداشت‌ها

نمایش همه
        به نظرم نویسنده عناصر جذاب کتاب های فانتزی رو بریدن و به هم چسباندن تا یک کتاب فانتزی جدید و جالب خلق کنن ( مثلا کلاس های درسی و شرکت در اونها مثل مجموعه هری پاتر ، داستان دختر ضعیف و اژدهایان و بی بند و باری جنسی مثل بازی تاج و تخت و...) . قطعا که اینطوری هم کار کنی بازم عیب و ایراد های کارت پیداس کتابشون کاملا از لحاظ ادبی پوچ بود و ارزشی نداشت . همچنین نویسنده برای چسبوندن این تیکه ها هم نتونست تمیز کار کنه و یه سری جاها توصیفات با کارهای شخصیت ها جور در نمی اومد...
برای مثال :
شخصیت اصلی دختری است لجباز و یک دنده که می‌خواهد به همه ثابت کند ضعیف نیست و بسیار هم باهوش است و چند سال برای رفتن به آکادمی مورد علاقه اش سخت تمرین کرده 
حالا مادر او میگوید که باید به آکادمی که من تصمیم میگیرم بروی ( که درصد شانش زنده ماندن برای افراد قوی کم است چه برسد به تو ) ... شخصیت اصلی هم دریغ از زره ای بحث و جدل قبول می‌کند و غر زنان می‌رود و اندکی هم تلاش نمی‌کند تا فرصت هایی که دیگران برای برگشت و فرار او فراهم میکنن رو قبول کنه یا انجام بده .
شخصیت اصلی خیلی ضعیف است و به طرز معجزه آسایی کاملا زنده می ماند در آکادمی که هدفش کشتن ضعیف هاست🥰
. جدا از اینها این کتاب قرار است یک رومنس بین دو دشمن باشد که خب مورد علاقه منه اما دشمنی احساس نکردم بینشون و از لحظه اول که شخصیت دختر دشمنش رو میبینه با ضعف رفتن در افکارش و ... که چندش ترین بخش داستانه شروع میشه و تا آخر هم که اوضاع بینشون یه جورایی قاراشمیش میشه بازم در دل ... آه بزارین نگم دیگه....
.
باید بگم این کتاب رو نخونین ؟ همش بده ؟ 
نه 
این کتاب از جزئیات زیادی پرهیز کرده و سعی کرده بیشترین اتفاقات رو جا بده ... کمدی چاشنی نوشته ها شده و رومنس اون هم بسیار نوجوانانه اس پس میشه گفت این کتاب کلا برای نوجوانان و کسانی که تازه وارد هستن به عرصه کتابخوانی یک کتاب جالب است و ممکنه توجهشون رو برای خواندن کتاب های دیگه جلب کنه. 
شخصیت های اژدهایان خیلی جالبن... در کتاب زبان اصلی رابطه ۲ شخصیت اصلی کاملا با جزئیات و باز تعریف شده .
وایب کتاب یه مقداری شبیه رمان های دهه ۷۰.۸۰ هست با تفاوت فانتزی بودنش.
من هم از این کتاب استفاده کردم برای در رفتن از ریدینگ اسلامپ که ایده خوبی بود هرچند ترجمه اش رو با زبان اصلی که یکم زیادی برام ناخوشایند بود ترجیح دادم .
از اون دسته کتاب هاست که کتابخوان به جمع هامون اضافه میکنه پس با تمام ضعف هاش من به عنوان یک کتاب می پذیریم اش . نقد هارو نوشتم تا اگر سلیقه شما نبود سمت کتاب نرین و الکی هزینه یا وقتتون رو براش نزارین .اگر سلیقه شماست هم بفرمایین :))
پ.ن: عکس نداشتم از این کتاب عکس خودمو گذاشتم🧝‍♀️🤦‍♀️
      

5

باشگاه‌ها

نمایش همه

باشگاه ال‌کلاسیکو

485 عضو

نورثنگرابی

دورۀ فعال

دنیای خیال

567 عضو

فادیا؛ بازگشت به خانه

دورۀ فعال

سکوی نه و سه چهارم ¾9

119 عضو

سیرک شبانه

دورۀ فعال

پست‌ها

فعالیت‌ها

جناح چهارم
به نظرم نویسنده عناصر جذاب کتاب های فانتزی رو بریدن و به هم چسباندن تا یک کتاب فانتزی جدید و جالب خلق کنن ( مثلا کلاس های درسی و شرکت در اونها مثل مجموعه هری پاتر ، داستان دختر ضعیف و اژدهایان و بی بند و باری جنسی مثل بازی تاج و تخت و...) . قطعا که اینطوری هم کار کنی بازم عیب و ایراد های کارت پیداس کتابشون کاملا از لحاظ ادبی پوچ بود و ارزشی نداشت . همچنین نویسنده برای چسبوندن این تیکه ها هم نتونست تمیز کار کنه و یه سری جاها توصیفات با کارهای شخصیت ها جور در نمی اومد...
برای مثال :
شخصیت اصلی دختری است لجباز و یک دنده که می‌خواهد به همه ثابت کند ضعیف نیست و بسیار هم باهوش است و چند سال برای رفتن به آکادمی مورد علاقه اش سخت تمرین کرده 
حالا مادر او میگوید که باید به آکادمی که من تصمیم میگیرم بروی ( که درصد شانش زنده ماندن برای افراد قوی کم است چه برسد به تو ) ... شخصیت اصلی هم دریغ از زره ای بحث و جدل قبول می‌کند و غر زنان می‌رود و اندکی هم تلاش نمی‌کند تا فرصت هایی که دیگران برای برگشت و فرار او فراهم میکنن رو قبول کنه یا انجام بده .
شخصیت اصلی خیلی ضعیف است و به طرز معجزه آسایی کاملا زنده می ماند در آکادمی که هدفش کشتن ضعیف هاست🥰
. جدا از اینها این کتاب قرار است یک رومنس بین دو دشمن باشد که خب مورد علاقه منه اما دشمنی احساس نکردم بینشون و از لحظه اول که شخصیت دختر دشمنش رو میبینه با ضعف رفتن در افکارش و ... که چندش ترین بخش داستانه شروع میشه و تا آخر هم که اوضاع بینشون یه جورایی قاراشمیش میشه بازم در دل ... آه بزارین نگم دیگه....
.
باید بگم این کتاب رو نخونین ؟ همش بده ؟ 
نه 
این کتاب از جزئیات زیادی پرهیز کرده و سعی کرده بیشترین اتفاقات رو جا بده ... کمدی چاشنی نوشته ها شده و رومنس اون هم بسیار نوجوانانه اس پس میشه گفت این کتاب کلا برای نوجوانان و کسانی که تازه وارد هستن به عرصه کتابخوانی یک کتاب جالب است و ممکنه توجهشون رو برای خواندن کتاب های دیگه جلب کنه. 
شخصیت های اژدهایان خیلی جالبن... در کتاب زبان اصلی رابطه ۲ شخصیت اصلی کاملا با جزئیات و باز تعریف شده .
وایب کتاب یه مقداری شبیه رمان های دهه ۷۰.۸۰ هست با تفاوت فانتزی بودنش.
من هم از این کتاب استفاده کردم برای در رفتن از ریدینگ اسلامپ که ایده خوبی بود هرچند ترجمه اش رو با زبان اصلی که یکم زیادی برام ناخوشایند بود ترجیح دادم .
از اون دسته کتاب هاست که کتابخوان به جمع هامون اضافه میکنه پس با تمام ضعف هاش من به عنوان یک کتاب می پذیریم اش . نقد هارو نوشتم تا اگر سلیقه شما نبود سمت کتاب نرین و الکی هزینه یا وقتتون رو براش نزارین .اگر سلیقه شماست هم بفرمایین :))
پ.ن: عکس نداشتم از این کتاب عکس خودمو گذاشتم🧝‍♀️🤦‍♀️
          به نظرم نویسنده عناصر جذاب کتاب های فانتزی رو بریدن و به هم چسباندن تا یک کتاب فانتزی جدید و جالب خلق کنن ( مثلا کلاس های درسی و شرکت در اونها مثل مجموعه هری پاتر ، داستان دختر ضعیف و اژدهایان و بی بند و باری جنسی مثل بازی تاج و تخت و...) . قطعا که اینطوری هم کار کنی بازم عیب و ایراد های کارت پیداس کتابشون کاملا از لحاظ ادبی پوچ بود و ارزشی نداشت . همچنین نویسنده برای چسبوندن این تیکه ها هم نتونست تمیز کار کنه و یه سری جاها توصیفات با کارهای شخصیت ها جور در نمی اومد...
برای مثال :
شخصیت اصلی دختری است لجباز و یک دنده که می‌خواهد به همه ثابت کند ضعیف نیست و بسیار هم باهوش است و چند سال برای رفتن به آکادمی مورد علاقه اش سخت تمرین کرده 
حالا مادر او میگوید که باید به آکادمی که من تصمیم میگیرم بروی ( که درصد شانش زنده ماندن برای افراد قوی کم است چه برسد به تو ) ... شخصیت اصلی هم دریغ از زره ای بحث و جدل قبول می‌کند و غر زنان می‌رود و اندکی هم تلاش نمی‌کند تا فرصت هایی که دیگران برای برگشت و فرار او فراهم میکنن رو قبول کنه یا انجام بده .
شخصیت اصلی خیلی ضعیف است و به طرز معجزه آسایی کاملا زنده می ماند در آکادمی که هدفش کشتن ضعیف هاست🥰
. جدا از اینها این کتاب قرار است یک رومنس بین دو دشمن باشد که خب مورد علاقه منه اما دشمنی احساس نکردم بینشون و از لحظه اول که شخصیت دختر دشمنش رو میبینه با ضعف رفتن در افکارش و ... که چندش ترین بخش داستانه شروع میشه و تا آخر هم که اوضاع بینشون یه جورایی قاراشمیش میشه بازم در دل ... آه بزارین نگم دیگه....
.
باید بگم این کتاب رو نخونین ؟ همش بده ؟ 
نه 
این کتاب از جزئیات زیادی پرهیز کرده و سعی کرده بیشترین اتفاقات رو جا بده ... کمدی چاشنی نوشته ها شده و رومنس اون هم بسیار نوجوانانه اس پس میشه گفت این کتاب کلا برای نوجوانان و کسانی که تازه وارد هستن به عرصه کتابخوانی یک کتاب جالب است و ممکنه توجهشون رو برای خواندن کتاب های دیگه جلب کنه. 
شخصیت های اژدهایان خیلی جالبن... در کتاب زبان اصلی رابطه ۲ شخصیت اصلی کاملا با جزئیات و باز تعریف شده .
وایب کتاب یه مقداری شبیه رمان های دهه ۷۰.۸۰ هست با تفاوت فانتزی بودنش.
من هم از این کتاب استفاده کردم برای در رفتن از ریدینگ اسلامپ که ایده خوبی بود هرچند ترجمه اش رو با زبان اصلی که یکم زیادی برام ناخوشایند بود ترجیح دادم .
از اون دسته کتاب هاست که کتابخوان به جمع هامون اضافه میکنه پس با تمام ضعف هاش من به عنوان یک کتاب می پذیریم اش . نقد هارو نوشتم تا اگر سلیقه شما نبود سمت کتاب نرین و الکی هزینه یا وقتتون رو براش نزارین .اگر سلیقه شماست هم بفرمایین :))
پ.ن: عکس نداشتم از این کتاب عکس خودمو گذاشتم🧝‍♀️🤦‍♀️
        

5

جناح چهارم

1

sonia.az پسندید.
زیر سقف دنیا: جستارهایی درباره ی شهرها و آدم ها
          بعضی روایت‌ها هستند که وقتی تمامش می‌کنی، دوست داری یک صفحه وُرد باز کنی و شروع کنی به نوشتن. روایت‌های طلوعی هم همین بود. الآنی که ساعت دهِ شبی پائیزی است، به فکر نوشتن از شهرم افتاده‌ام. اینکه چقدر کم از شهرم روایت دارم. از بدِ حادثه، عکسِ آنچه طلوعی هست، میانه‌ی خوبی با سفر ندارم. پس انبار تجربه زیسته‌ام خالی از مواد خام است. پس حداقل می‌توانم از شهر خودم بنویسم. 

و اما این کتاب:
اولین اثری بود که از طلوعی می‌خواندم. توقع همچون روایت‌های جان‌داری را داشتم. و حالا که تمام شده، به دنبال اثرهای رواییِ دیگرش هم هستم.

نثر طلوعی به نثر همینگوی خیلی نزدیک بود. شاید من این برداشت را داشتم. دیالوگ‌های کوبنده، جملات کوتاه. انگاری نثر، ایرانی نبود؛ اینکه انگاری یک ترجمه درجه یکی مثل پیمام خاکسار می‌خوانی. البته شاید اینکه اکثر روایت‌ها در شهرهای غیرایران رخ می‌داد هم بی‌تاثیر نباشد.

وقتی روایت دمشق را می‌خواندم، ضربان قلبم را می‌شنیدم. خیلی فوق‌العاده بود.

و آخرین حرف: بعضی وقت‌ها فکر می‌کردم طلوعی عمدا خودش را در شرایط خاص قرار داده که روایت ازش دربیاورد.
        

16

sonia.az پسندید.
آخرین روز یک محکوم و کلود ولگرد

11