I miss Chamran: narrated by his wife
با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.
در حال خواندن
1
خواندهام
243
خواهم خواند
71
نسخههای دیگر
توضیحات
این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
سالها از آرام گرفتن چمران میگذرد. روزهای تکاپو و از پشت صخرهای پشت صخرۀ دیگر پریدن و پناه گرفتن و روزهای جنگهای سرنوشتساز پایان یافتهاند و اکنون در این روزگار به ظاهر آرام، «غاده چمران» با لحنی شکسته داستانی روایت میکند؛ «داستان یک نسیم که از آسمان روح آمد و در گوشش کلمۀ عشق گفت و رفت به سوی کلمۀ بینهایت.» این داستان عجیبی است، شاید چون هنوز هم پس از گذشت این مدت نمیتوان حیرت غاده را در اولین برخوردش با نقاش آن شمع و شاعر آن شعر، کوچک شمرد؛ «و کسی که به دنبال نور است، این نور هر چقدر کوچک باشد در قلب او بزرگ خواهد شد.» آن حیرت هنوز هم به همان زندگی وجود دارد و این سؤال که «چمران کیست؟»، هرچند که این پرسش، پاسخ روشنی نخواهد داشت؛ هیچ ظرفی گنجایش کلمۀ بینهایت را ندارد. سالها از روزی که سرانجام چمران در این زمین آرام گرفت، میگذرد و این بار غاده داستانی از تاریخ این سرزمین روایت میکند؛ داستان «مرد صالحی که یک روز قدم زد در این سرزمین به خلوص.»
بریدۀ کتابهای مرتبط به I miss Chamran: narrated by his wife
نمایش همهپستهای مرتبط به I miss Chamran: narrated by his wife
یادداشتها