ابراهیم شجاعت

ابراهیم شجاعت

پدیدآور
@IbrahimShojaat

78 دنبال شده

64 دنبال کننده

            دانِش‌جو 
علاقه‌مند به شعر، داستان، سفرنامه و  صنعت خودرو 
          
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه
        معمولا دانشجويان رشته مدیریت در دوران تحصیل خود کتاب‌های زیادی را پیرامون این حوزه و رشته می‌خوانند و مشخصا با توجه به اینکه یکی از درس‌های اصلی این رشته، واحد مبانی و تئوری سازمان می‌باشد، کتبی از نویسندگانی چون رابینز، دفت، شرمرهورن، الوانی، رضائیان و ... را در همان ترم‌های ابتدای مطالعه می‌کنند. اما کسی به سراغ این کتاب، با توجه به هدف نگارنده که برای آمادگی کنکور ارشد و دکتری مدیریت آن را آماده کرده است، نمی‌رود. در صورتی که این کتاب مجموعه‌ای جامع از نظریات مدیریتی برگرفته از تمامی کتب مشهور این حوزه می‌باشد که در سه فصل مبانی سازمان، تئوری سازمان و رفتار سازمانی با متنی روان و شیوا آماده شده است و می‌تواند بهتر از سایر کتب و منابع به دانشجویان برای درک و فهم نقشه رشته مدیریت کمک کند.
لذا به نظرم خواندن این کتاب در دو سال اول تحصیل، مقدم بر مطالعه سایر منابع مدیریتی است و در ادامه دوران تحصلی و برای عمق بخشیدن به مطالب این کتاب، می‌شود به منابع اصلی نیز رجوع کرد.
      

5

        صنعت خودرو، به دلیل ارتباط با بیش از شصت صنعت دیگر مشهور به لوکوموتيو صنايع می‌باشد. در ساخت خودرو، مجموعه‌ای از تکنولوژی رشته‌های مختلف صنعتی (فلزی، پلاستیک، شیمیایی، پارچه، عایق شیشه، الکترومکانیک، برق، الکترونیک، متالوژی و....) طراحی، مدیریت و اقتصاد به کار رفته است. از این رو این صنعت، به عنوان یکی از شاخصه‌ای توسعه یافتگی هر کشور محسوب می‌شود. طی سال 2022 تجارت خودرو ده درصد از تجارت جهانی را (به ارزش 1،518 میلیارد دلار) به خود اختصاص داده است.
بر اساس گزارش سازمان بین المللی تولیدکنندگان وسایل نقلیه موتوری در سال 2022 در مجموع بیش از 85 میلیون خودرو (شامل خودروهای تجاری) در جهان تولید شده است که رشد 6 درصدی نسبت به سال 2021 را نشان می‌دهد، اما هنوز فاصله معنا داری با اوج تولید خودرو در سال 2017 (قبل از شیوع کرونا) دارد.
کشورهای چین، آمریکا، ژاپن و هند به تنهایی حدود 60 درصد تولید خودروی جهان را در اختیار دارند که چین با تولید بیش از 27 میلیون خودرو و سهم حدود 32 درصدی در صدر کشورهای تولید کننده قرار دارد.
طی سال‌های 2021 و 2022 در بین 16 کشور بزرگ تولیدکننده خودرو در جهان، اندونزی، هند و ایران توانستند بیشترین رشد تولید را به خود اختصاص دهند. ایران در سال 2022 توانسته است سه کشور انگلیس، روسیه و اسلواکی را کنار بزند و در جایگاه شانزدهمین تولیدکننده بزرگ خودرو جهان با سهم حدود یک درصدی و هفتم آسیا در این سال قرار بگیرد. صنعت خودرو یکی از مهم‌ترین صنایع در اقتصاد ایران به شمار می‌رود. این صنعت عظیم از ابعاد مختلفی تشکلیل شده است و می‌توان در یک دسته‌بندی آن را به دو بخش فنی و غیرفنی تقسیم کرد. بخش فنی و مهندسی این صنعت متشکل از بخش‌های مرتبط با مهندسی مکانیک، الکترونیک و برق، مواد و متالوژی، کامپیوتر، مکاترونیک و ... می‌باشد که هر یک از علوم تخصصی خود را دارا می‎باشد. از طرفی در بخش غیرفنی صنعت خودرو ما با مسائل مهمی مثل اقتصاد، مدیرت مالی وحسابداری، منابع انسانی، تدوین استراتژی‌ها، سیاست گذاری، بازاریابی و برندسازی، ساختار سازمانی و ... مواجه هستیم. پرداخت تخصصی به هر کی از این موارد می‌تواند راهگشای بیساری از افراد و کسب و کارها باشد.
برای ورود به صنع خودرو نیاز است که افراد با اصلاحات و اسامی و کارکردهای آن‌ها آشنا باشند تا ادبیات مشترکی بین آن‌ها و متخخصین این حوزه برقرار شود. در این کتاب تلاش شده است که مسائل فنی خودرو را بصورت غیرمحاسباتی و جامع برای افرادی که مهندس و متخصص فنی در حوزه خودرو نیستند، اما علاقه‌مند به فعالیت در صنعت خودرو هستند گردآوردی گردد. این کتاب دارای مفاهیم پیچیده‎ای نمی‌باشد و همانگونه که گفته شد حاصل مطالعات و جمع آوری‌های شخصی نگارنده طی مدت حدودا دوساله است که شامل پنج بخش و در قالب بیست و هشت فصل می‌باشد که در آن به تاريخچه حمل و نقل در جهان، اهميت صنعت خودرو، طراحي خودرو، آشنايي با اصول طراحي خودرو، كلاس بندي خودرو، ارگونومي، ساشي و بدنه، شاسي، پلتفرم، سيستم هدايت و فرمان، سيستم تعليق، جنس بدنه، رنگ خودرو، قواي محرك، تاريخچه و انواع موتور خودرو، اجزاء و نحوه عملكرد موتورهاي احتراق داخلي، موتور ديزل، موتور هيبريد، توربوشارژر، ECU، سيستم انژكتور و كاربراتور، انواع سوخت، سيستم برق رساني خودرو، جعبه دنده دستي، انواع جعبه دنده اتوماتيك، ديفرانسيل خودرو، ايمني، نوآوري‌ها در عرصه‌ي ايمني، عملكرد سيستم ترمز، سيستم روشنايي خودرو، آينده صنعت خودرو، خودروهاي برقي، خودروهاي هيدروژني، خودروهاي متصل، خودروهاي خودران و ... پرداخته شده است.
 این کتاب، با هدف آماده سازی دانشجویان و اساتید حوزه مدیریت و اقتصاد بهای ورود به عرصه‌های مرتبط با صنعت خودرو آماده شده است.
      

4

        یو نسبو
یو نسبو نام یکی از معروف ترین نویسندگان حال حاضر در دنیا است.نسبو متولد سال ۱۹۶۰ در نروژ است در سال ۱۹۹۷ با انتشار اولین اثر خود به نام #خفاش(The bat) با استقبال زیادی رو به رو شد و پس از آن نیز چندین اثر دیگر  را از خود منتشر کرده و فروش کتاب های او از بیست و چند میلیون گذشته است. 
اکثر کتاب های نسبو را رمان های جنایی تشکیل می دهند که پتانسیل ساخت فیلم را نیز دارند و حتی از کتاب #کارگماران(Headhunters) و چندین کتاب دیگر او نیز فیلم های سینما ساخته شده است.

کتاب خورشید نیمه شب(Midnight Sun)اولین کتاب از کتاب های یو نسبو هست که به زبان فارسی ترجمه شده و ما را بیش از پیش با واقعیت های فرهنگیِ امروز غرب آشنا می کند.
جایی که بدون پرده سخن از فروپاشی خانواده و خیانت زده می شود و داستان حول  مردی است که همسرش به او خیانت کرده و خود نیز به خاطر کشتن صاحب کار زورگیر خود، فراری است؛ این شخصیت در ادامه با دختر راهبه ای آشنا می شود که یک فرزند دارد و همسرش او را ترک کرده اما آنان به همه از کشته شدن او خبر می دهند.
در حقیقت می توان با تحلیل گفت و گو های شخصیت های داستان، آن روی پرده غرب(وحشی) را دید و نظاره گر مرگ اخلاق در کلیسا و غرب بود.
خواندن این کتاب را به افرادی که دوست دارند با حقیقت تفکر غربی بیشتر آشنا شوند، توصیه می کنم.
      

3

25

        #قمار 
واژه‌ای آشنا. واژه‌ای که بیشتر آن را با بازی‌هایی منسوب به آن می‌شناسیم، اما برخی اوقات هر لحظه در قماری که نامش زندگیست، بازی می کنیم. شاید این دنیا بزرگ‌ترین قماری باشد که نه با زندگی کردن در آن، بلکه با زندگی کردن برای آن، هر لحظه در آن فرو می‌رویم؛ چرا که این دنیا هم می‌تواند جز بازی نباشد. آخر خاصیت قمار همین است دیگر؛ هرچه جلو‌تر می‌روی، حریص‌تر می‌شوی؛ هر‌چه جلو‌تر می‌روی، شرط های سخت‌تر و پرهزینه‌تری را می‌بندی؛ هرچه جلوتر می‌روی، پایت بیشتر گیر می کند. و آخرین قمار هر فرد در این دنیا چیست؟!
#فیودور_داستایوفسکی به زیبایی هرچه تمام‌تر و با هنر کامل، توانسته است با شرح زندگی یک خانواده متمول روس که برای ییلاق تابستانی خود به فرانسه سفر کرده است و در این حین هر یک از اعضای آن به نوعی در قمار هایی گیر افتاده است، فرایند قمار و نتیجه آن را به نمایش بگذارد. در این قمار فرقی نمی کند که زن باشی یا مرد؛ پیر باشی یا جوان؛ ثروتمند باشی یا فقیر؛ این #حرص و #طمع است که انسان را وادار به قمار می‌کند؛ حتی بر سر هستی خویش!
      

0

        کتاب معرفی امروز، کتابی نیست جز کتاب #کتاب!
#کتاب، یکی از آخرین کتاب‌های منتشر از شاعر محبوب کشورمان، یعنی جناب آقای #فاضل_نظری می‌باشد که همانند آثار قبلی ایشان، بسیار مورد استقبال علاقه‌مندان قرار گرفته است. اشعار این کتاب هم همانند سایر کتاب‌های ایشان عاشقانه می‌باشد.
بیایید چند شعر از اشعار ایشان را بخوانیم:

شهر دل‌آزردگان
باز هم باغچه از غنچه پژمرده پر است
شهر، از مردم دلتنگ و دل‌آزرده پر است

گر زمین خوردم و برخاستم ای دوست! چه غم
خاک این میکده از مست زمین‌خورده پر است

گیرم از قصه این غصه هم آگاه شدم
زندگی روز  و شبش از غم نشمرده پر است

بی‌سبب نیست که یادآور تنهایی‌هاست
آه از آیینه که از خاطر افسرده پر است

عشق حق داشت اگر تور نینداخت در آب
برکه بخت من از ماهی دلمرده پر است

ستون آه
مثل کوهی که سر از آب نیاورد برون
دیر برخواستی از خواب خوش ای بخت نگون!

عقل من گرچه به‌جز چون و چرا هیچ نداشت
بعد از انکار تو دیگر نه چرا داشت، نه چون

چون اناری سر راه تو به خاک افتادیم
تا بغلتیم به آغوش تو ای رود! به خون

دل بی‌حوصله صدبار فروریخته بود
زیر این سقف نمی‌زد اگر آن آه ستون

پاسخی درخور پیچیدگی موی تو نیست
می‌کشد کار من از فکر تو آخر به جنون
      

1

        #اکنون به عنوان ششمین دفتر شعری #فاضل_نظری، شامل 40 غزل با مضامین عاشقانه و عارفانه است که در آستانه 40 سالگی شاعر آن منتشر شده است و حال و هوایی شبیه به اشعار مجموعه‌های #گریه‌_های_امپراتور و #ضد از او دارد. در حقیقت این مجموعه آخرین کتاب منتشر شده از فاضل نظری هم می‌باشد که با نقدهای زیادی همراه بوده است.

فریاد
در کوشش گریختن از دست خویشتن
چون برگ بیزارم و چون باد بی‌وطن

پیروز رزم رستم و سهراب هر که هست
غیر از شکست نیست در این جنگ تن‎‌به‌تن

خاموش از آن شدم که به جایی نمی‌رسد
فریادهای جنگل در حال سوختن

چون کودکی که بر لب ساحل دویده است
پیداست رد پای تو بر شعرهای من

بر دشت لاله برف نشسته‌ست و دور نیست
روزی که سر دوباره برآریم از کفن

بی‌وفا
درختان را هنوز ای برف! شوق برگ و باری هست
زمستان گرچه طولانی‌ست، آخر نوبهاری هست

مرا در قلب خود کشتی و از دنیای خود راندی
گمان می‌کردم ای بی‌رحم بین ما قراری هست

تمنای وفاداری مرا هرگز نبود از تو
ولی ای بی‌وفا از بی‌وفا هم انتظاری هست

چو در قلب تو می‌تازند بعد از من رقیبانم
به یاد آور که در صحرای آغوشت مزاری هست

اگر یک عمر هم در بستر آرامشت باشی
بدان ای رود! در پایان راهت آبشاری هست

الحمدالله این آخرین کتاب فاضل نظری هم در کانال ما معرفی شد. نکته‌ای که در کتاب‌ها و ابیات گذشته ایشان هم دیده می‌شد این هست که ایشان شاعر توانمند و قابلی هستند؛ اما به نظر نمی‌رسد که اشعار ایشان از ظرافت و معنای چندان و قابل توجهی برخوردار باشند و حتی از برخی از شعرای معاصر نیز سطح کیفی پایین‌تری را برخوردار می‌باشند، لکن دیده شده است که برخی از اهل هنر، ایشان را با حکمای شاعری همچنون #حافظ مقایسه می‌کنند که جای بسی تجعب است!
در پایان امیدوارم که سطح اشعار جدیدی که شاعرانمان می‌سرایند، روزبه‌روز به سمت آنچه قدمای ما می‌سرودند حرکت کند و از گونه اروپایی (نو) آن دور شود.
      

0

        در روزهای که طعم تلخ تنهایی را بیش از پیش در کامکان پیچیده است، فرصتی را برای خواندن کتاب بصورت روزانه کنار بگذارید. در این خواندن شعر را هرگز فراموش نکنید.
استاد علی‌رضا قزوه، مجعوعه اشعار خود به انتخاب علی‌محمد مودب و مبین اردستانی در کتابی با نام چمدان‌های قدیمی با همکاری شهرستان ادب منتشر کرده است که تعدادیی از غزل‌های آن‌ را با  هم می‌خوانیم.

1-	ای آینه‌ی هر چه غزل، هر چه قصیده
دلبازترین پنجره‌ی رو به سپیده!

ای در نفست قونیه در قونیه اشراق
از دست خدا باده الهام چشیده

ای گندم بی‌معصیت، ای عصمت معصوم
دستان تو باغی‌یست پر از سیب رسیده

هم جان تو از مستی و اخلاص، لبالب
هم شعر تو آمیزه‌ای از عشق و عقیده

فیروزه بازار سخن، یوسف نایاب!
یک شهر خریدار شماییم ندیده

عطار زمان! تیغ زبان تیز کن امشب
خواب مغلان دیدم و سرهای بریده

2-	نخستین کس که در مدح تو شعری گفت آدم بود
شروع عشق و آغاز غزل شاید همان دم بود

نخستین اتفاق تلخ‌تر از تلخ در تاریخ
که پشت عرش را خم کرد یک ظهر محرم بود

مدینه نه که حتی مکه دیگر جای امنی نیست
تمام کربلا و کوفه غرق ابن ملجم بود

فتاد از پا کنار رود در آن ظهر دردآلود
کسی که عطر نامش آبروی آب زمزم بود

دلش می‌خواست می‌شد آب شد از شرم، اما حیف
دلش می‎خواست صد جان داشت، اما باز هم کم بود

اگر در کربلا توفان نمی‌شد کس نمی‎فهمید
چرا یک عمر پشت ذوالفقار مرتضی خم بود
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

بریده‌های کتاب

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 142

درد و رنج آدمی از بیرون نیست. از برخورداری و محرومیت نیست که آدمی می‌تواند در متن محرومیت، با امید و عشق به راحتی تنفس کند و آدمی نمی‌تواند حتی در اوج برخورداری و سرشاری از ترس آینده و هراس تحول و رنج جدایی و صدای پای سنگین مرگ، آرام و بیخیال باشد. چه فرق می‌کند که زن باشد یا مرد، شاهزاده یا فقیر، برخوردار یا محروم؟ شاید بتوان گفت که رنج برخوردار بیشتر از محروم است؛ چون برخوردار از جدایی می‌ترسد و محروم امید دارد و با امید سرشار است. کسانی که می.خواهند با سپیده دم شب را بر خود آسان کنند، نمی.توانند با غروب سنگینی روز را و سختی روز را بردارند که تحول بر روز و شب رحم نمی‌کند و پادشاه و فقیر نمی‌شناسد. درد آدمی، درد وسعت و محدودیت است؛ دردِ آگاهی و خودآگاهی و فراباشی است؛ درد حضور و شهود است نه درد محرومیت و برخورداری؛ که آدمی می‌تواند در محرومیت، با نشاط مبارزه کند و می‌تواند در برخورداری با ترس و هراس به ذلت برسد و این است که این درد را جز با شرح صدر و وسعت سینه و دریادلی نمی‌توان درمان کرد و فشار رنج‌ها را جز در این وسعت نمی‌توان به حقارت کشید.

1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 81

این حرف فرنود درست است که ما برای زندگی مبارزه می‌کنیم و کشته می‌شویم، نه این که برای کشته شدن زندگی می‌کنیم؛ ولی حرف درست‌تر این است که ما به گونه‌ای زندگی می‌کنیم که مرگ ما تقاطع زندگی نباشد و استمرار و ادامۀ آن باشد و به گونه‌ای بمیریم که زندگی کرده بودیم که این گونه به زندگی و مرگ محمد و آل محمد (ص) راه یافته‌ایم و با مرگ خود به بن بست نرسیده‌ایم و با زندگی خود مغرور نمانده‌ایم و تکرار را تلاوت نکرده‌ایم. با این نگاه، دیگر به بهره برداری از نیروهای کور و کینه های سرکش دل خوش نمی‌شویم و انگل خشم‌ها و غضب‌های گوناگون نمی‌گردیم که باید تمامی راه را دید و آمد باید با بصیرت آغاز کرد و باید شهید شد و جهاد کرد نه آنکه با جهاد به شهادت رسید. شهادت و آگاهی پیش از جهاد و مرگ سرخ آغاز می‌شود. آنها که با این بلوغ و شهود حرکت نکرده‌اند از میان راه باز می‌گردند و دوباره در شکم دنیاشان پنهان می‌شوند و با خواب و خورشان گره می‌خورند؛ اما آنها که رشد کرده‌اند و از پوست‌هاشان بیرون آمده‌اند دیگر نمی‌توانند به پوست‌هاشان را بازگردند و دیگر نمی‌توانند به زندان روی بیاورند؛ زیرا وسعت وجودی آنها در این را تنگنا نمی‌گنجد و این حرفی است که باید ستار و فرنود و دولت آبادی، همه با هم به آن بیندیشند و از رشد و وسعت و سعه وجودی انسان، به راز شهادت و اشتیاق به مرگ برسند. آب‌ها به ته کاسه‌ها قانع هستند.

5

فعالیت‌ها

          از این جلد، دو چیز را نپسندیدم:

1- یکهو همه چیز خیلی سریع شد. پیچیده شد. آدم ها کم و زیاد شدند. روی خط زمان رفت و برگشت. یکهو کلی اتفاق ریز و درشت، بی آنکه خوب تصویر شود، به خواننده خورانده شود، از پی هم آمدند و رفتند و نزدیک به بیست سال رفتیم جلو. به نظر میرسد، این موضوع به خاطر وجود داده های واقعی بیشتر درباره شخصیت های داستان است. نادر تا پیش از این حق داشته که تا میخواهد تخیل کند. اینجا ها را دیگر مجبور شده به مستندات موجود پایبند بماند.

2- این جلد تقریباً هیچ داستان خاصی نداشت. یعنی هیچ قصه محوری مشخصی وجود نداشت. اگر این جلد از جلد قبل جدا نمیشد، هیچ اتفاقی نمی افتاد. این هم کمی ناراحت کننده بود.

به نظرم نکته محوری نادر در این جلد، رسیدن مسیر پیشرفت و انقلاب به جمعیت انبوه آن است. اینجاها ممکن است فاش شدن داستان محسوب بشود. قصه ما از آنجای دور، از گالان، از آق اویلر، از شهر رفتن و طبیب شدن آلنی شروع شد. از جایی که روزنه حق آرام آرام رشد میکند و حالا ما انبوهی از انسان‌های حق خواه را می‌بینم. این جالب بود.
از زندگی آلنی و مارال، مدیریت خانواده شان را نمیپسندم و انگار که نادر میخواهد آنچه با فرزندانشان کردند را توجیح کند. من نمیپذیرم و نمیفهمم. به نظرم انقلابیون بزرگ انقلاب ما واقعا چنین کاری نکردند. نادر طوری انقلابی بودن را توصیف میکند که انگار قرار است یک عده ای مطلقا فدای دیگران بشوند و از فردای آن روز، دیگر همه چیز برای آن دیگران خوب بشود. اصلا این نوع پذیرش انسان انقلابی به این معنای رها کننده‌ی همه چیز حتی خانواده، ریشه در نقطه ای دیدن انقلاب دارد. حال آنکه همه انسان‌ها در همه دوران‌ها باید انقلابی باشند. هیچ وقت قرار نیست با فداکاری یک عده، همه چیز برای بعدی ها خوب بشود. نه. واقعیت این است که همه باید انقلابی باشند و همواره مبارزه معنا دار است و در این مبارزه هم، نباید از حد عدالت خارج شد. زیادی منبر رفتم. همین.
        

16

2

          -خلاصه فصل هشتم: متیو آرنولد؛ ترک دادن بی‌فرهنگان از افیون کسب‌وکار -

0- بعد از چند فصل بالای هشتاد صفحه، خواندن یک فصل چهل صفحه‌ای خیلی زود به پایان رسید. مخصوصاً که سرجمع ایده اندیشمند آن دو سه پاراگراف بیشتر نمی‌شود.

1- آقای آرنولد دقیقا هم عصر مارکس است. چهار سال زودتر به دنبال آمده و پنج سال هم زودتر مرده؛ البته در انگلستان. آرنولد و مارکس یک اشکال واحد از جامعه سرمایه‌داری را کشف می‌کنند. البته هر کدام با اسم‌های متفاوتی توضیحش می‌دهند و راه‌حل‌های کاملاً متفاوتی را هم پیشنهاد می‌دهند.

2- ایده محوری آرنولد تحت عنوان «بی‌فرهنگی» تقریباً همان چیزی است که مارکس با عنوان «از خود بیگانگی» توضیح می‌دهد. تأکید می‌کنم که تقریبا. تا همین جا لازم است از آقای آرنولد به خاطر ادبیات ساده‌تر تشکر کنیم؛ شاید هم فقط در ترجمه این طور به نظر می‌رسد. آرنولد توضیح می‌دهد که طبقه متوسط جامعه سرمایه‌داری که همان تجار اهل صنعت و اینها باشند، به هیچ آرمان بالاتری فکر نمی‌کنند. درگیر روزمرگی شده و هیچ وقت چیز ارزشمندتری از زندگی یومیه را طلب نمی‌کنند. آنها درگیر افیون شده‌اند. تا اینجا آرنولد و مارکس شبیه هم هستند.

۳- تفاوت در این است که افیون را چه بدانیم و بعد چه راه حلی پیشنهاد بدهیم؟ آرنولد، همان‌طور که از عنوان فصل مشخص است، افیون طبقه متوسط در جامعه سرمایه‌داری را کسب‌وکار می‌داند. به گفته او، رشد اقتصادی و بهبود رفاه حاصل از تولید سرمایه‌دارانه، باعث شده مردم در لوپ پول درآوردن و بیشتر پول درآوردند و بدون هیچ دلیلی این کار را تکرار کردن بیوفتند. آن‌ها بی فرهنگ (به تعبیر او) مانده اند چون به هیچ چیزی جز درآمد بیشتر فکر نمی‌کنند. او توضیح میدهد که (خوب دقت کنید) دموکراسی و پیروی از آراء عموم، باعث می‌شود هیچ وقت به آرمان والایی فکر نکنیم، چون این کاری نیست که از دست «عموم» بر بیاید. اساسا دموکراسی با آرمان خواهی در تعارض است.

۴- خب، راه حل چیست؟ مارکس نظرش روشن است. انقلاب کنیم و کلا طبقه تجار و سرمایه‌داران صاحب صنعت را از بین ببریم. اما ایده آرنولد که برای امروز ما بسیار اولیه و رایج به حساب می‌آید، این بوده که باید فرهنگ مردم را اتقاء بدهیم. او سه پروژه اصلی را دنبال کرده است: آموزش عمومی، اصلاح دانشگاه و به تعبیر من جراید. آرنولد در اصلاح اساسی دانشگاه ها که بحث مفصلی از نقش آفرینی جدی انجام میدهد. مهم‌تر از آن، قانون اجباری شدن آموزش ابتدایی را در انگلستان کلید می‌زند. در واقع در آن زمان دیگر کشورهای اروپایی چنین قوانینی داشتند، اما مردم انگلسان عمیقا به حکومت بی اعتماد بودند و ترجیح میدادند این پدیده نوظهور، یعنی «عرضه و تقاضا» همه چیز را مشخص کند. آرنولد توضیح میدهد که عموم مردم میتوانند کره یا گوشت خوب را از بد تشخیص بدهند و عرضه‌ی خود را تنظیم کنند، اما شعور کافی برای این کار در حوزه آموزش را ندارند! اینجاست که دولت، به‌عنوان نهادی که به منافع عمومی فکر می‌کند (چنین دولتی از نظر مردم انگلستان هرگز وجود نخواهد داشت) وارد شده و آموزش را اجباری کند. پروژه سوم با عنوان جراید هم اشاره به مقالات و نشریات عمومی دارد که طبقه متوسط را به خود جذب کردند. در این آثار، آرنولد به تعبیر خود سعی می‌کند برترین اندیشه‌هایی که در طول تاریخ و در جهان بوده را به دست عموم مردم برساند.

5- به نظر آنچه آرنولد توضیح میدهد، نکته‌ای بسیار ساده و بدیهی است؛ اما در عصر او حرف خاصی به حساب می‌آمده. توجه کنید که اولاً هنوز دولت مرکزی مخصوصاً در انگلستان اقتدار و مقبولیت زیادی ندارد و وظایف کمی بر عهده اش گذاشته می‌شود. ثانیاً مردم واقعا به هیچ چیزی جز بیشتر پول درآوردن فکر نمی‌کنند و واژه‌ی فرهنگ با این معنا و منظور، خود ابداعی جدید است. توجه کنید که در اذهان ما، فرهنگ به خودی خود خنثی است. میتواند خوب یا بد باشد. می‌تواند متنوع باشد. اما فرهنگی که آرنولد توضیح می‌دهد، مشخصا توجه به ذهن، فکر، ایده و آرمان گرایی به جای توجه به عینیت، رشد اقتصادی و افزایش جمعیت است.

6- کتاب تأکید میکند که انگار آرنولد در حل مسئله بی فرهنگی موفق تر از مارکس بوده. تأکیدی که به نظر تکمله‌ای است بر نقد مارکس در فصل گذشته!
        

13