معرفی کتاب دل سگ اثر میخائیل آفاناسیویچ بولگاکوف مترجم مهدی افشار

دل سگ

دل سگ

4.0
274 نفر |
62 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

16

خوانده‌ام

464

خواهم خواند

196

شابک
9786005675269
تعداد صفحات
140
تاریخ انتشار
1393/10/15

توضیحات

        
دل سگ داستانی علمی تخیلی که بولگاکف در همان نخستین سال های پیروزی انقلاب بلشویکی آن را به رشته تحریر درآورد. این داستان با طنزی تلخ و گزنده نشان می دهد که آنچه به انسان هویت بشری می بخشد مغز نیست، بلکه این قلب است که اساس و شالوده ذات و جوهر او را پایه ریزی می کند، و صرف داشتن عقل برای انسان بودن و تجلی احساسات و عواطف کافی نیست. شاید یکی از مهم ترین دلایل توقیف کتاب دل  سگ تشریح روحیه انقلابیون بلشویک و شباهت آن ها به سگی است که به واسطه قراردادن مغز انسان در کاسه سرش و به تدریج مسخ شده و شکل قالب انسانی به خود گرفته است.

      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

پست‌های مرتبط به دل سگ

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          رمانی با رنگ نمایشنامه؛ دریافت اول از قلبِ سگی.


نمادپردازی، روایتِ گیرا، نقدِ اجتماعی و طنز پرصلابت از ویژگی‌های اساسیِ این مختصر از بولگاکف است. هر کدام این عناصر را می‌توان شکافت و شرح و تفسیر کرد، و چه خوب که این اثر ارزش تفسیر دارد، اما چند صباحی است از مطالعه این اثر گذشته‌است و جزئیات لازم برای این فقره را از یاد برده‌ام. باید این دُر و گوهر را بازخوانی کنم و این خوش رخدادی است.


ولی پررنگ‌ترین مشخصه‌ی این رمان از بولگاکف، در نظر من، نمایشنامه‌ای بودن نوشته بود. یعنی توصیفات بولگاکف در مواردی، گویی در حال پی‌ریزی میزانسن مد نظر نویسنده بوده‌است، توصیفاتِ صفات شخصیت‌های داستان هم چنین حال و هوایی داشت.

ترجمه‌ی آبتین گلکار هم از کتاب، ترجمه‌ی روانی بود و می‌توانست کنایت‌ها و مطایبه‌های  قلب سگی را انتقال دهد و ترجمه‌ی خوبی بود. تا به حال آبتین گلکار را مترجم درحدی یافته‌ام. هنوز ازش زیاد نخوندم، ولی در مقام قیاس بسیاری از مترجمین را مغلوب خواهد کرد.
        

13

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          "قلب سگی"
مانند اثر دیگر بولگاکوف یعنی "مرشد و مارگاریتا" داستانی است با پیرایه های سیاسی و نه لزوما ضد کمونیستی که صریح‌تر از کتاب مذکور دوگانه رابطه حکومت با مردم و انقلابی گری را بررسی می کند.

من برخلاف باور دیگرانْ، تنها پیام مخالفت با استالینیسم و کمونیست را از لایه های زیرین این داستان برداشت نمی کنم بلکه نگاهی آسیب شناسانه -و به جرات می توان گفت پخته- از نسبت و رابطه مردم فرو دست با نظام اجتماعی جدید یا نو انقلابیون را می بینم که سعی در بیان آشفتگی و عدم تناسب و درک این دو گروه از یکدیگر دارد. 

بولگاکوف بیش از آن که بخواهد مقصر را بیابد در حال تلاش برای درک و ترسیم وضعیت پیش رو است(کاری که بسیاری از منتقدان چپ و سیاست های مارکسیستی به ویژه در کشور ما با آن آشنا نیستند و آثار انتقادی نویسندگان روس را صرفا به اَخ و تُف بودن نظام مارکسیستی تقلیل می دهند)

مطالعه این کتاب برای من یادآور گفتگوهای تکراری با منتقدان و زاویه داران انقلاب فعلی کشور خودمان است که همین دغدغه های "تغییر زیربنا مهمتر از رو بناست" و"ذات مردم یک شبه تغییر نمی کند" را سال هاست با خود می کِشند و گاهی به آنها حق نیز می دهم.(هرچند رفع موانع ظاهری در تغییرات عمقی بی تاثیر نیست) به امید آن که در کشور تن انقلابی درونی تجربه کنیم،  میخوانم: "حول حالنا الی احسن الحال".


پ.ن: متاسفانه نسخه طاقچه از ترجمه خانم آبتین گلکار اغلاط نگارشی فراوانی داشت که نمی دانم در نسخه کاغذی هم موجود است یا نه.

پ.ن۲: طبعا این پست بعد از مطالعه چند نمونه از نقدهای موجود نگاشته شده و رویه ای تکمیلی و انتقادی نسبت به مواضع کلی آنها دارد.
        

5

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          دل سگ
نوشته میخائیل بولگاکف
ترجمه مهدی غبرایی
.
.
میخائیل بولگاکف پزشک، نمایشنامه نویس و نویسنده‌ای روس تبار بود که در اواخر قرن نوزدهم زاده شد. 
دولت روسیه شوروی او را به واسطه نوشتن و روی صحنه رفتن نمایشنامه "گارد سفید"  منحط و مانند چخوف ضد ارزش خوانده و تا سالیان سال جلوی انتشار آثار او گرفت.
.
رمان دل سگ، اثر بولگاکف، داستان پزشکی حاذق است به نام فیلیپ فیلیپوویچ که کارش احیا نیروی جنسی و جوانی زنان و مردان است. 
این فرانکشتاین نوین ادبیات مدرن روسیه روزی سگی ولگرد را در خیابان دیده و به خانه برده و تصمیم میگیرد با تهور خود در جراحی، غده هیپوفیز و بیضه های انسانی مرده را با همین اعضا از بدن آن سگ ولگرد، جا به جا کند. 
مخلوق او اما برخلاف تصورش ظاهر می‌شود.
.
این رمان ادبی را مانند تمامی اثار هجو گونه، میتوان به دو صورت خواند. از دیدگاهی داستانی کمیک است  از وضعیت نامطلوب زندگی در مسکو پس از روی کار آمدن لنین و در اوایل انقلاب شوروی. از سویی دیگر به صورتی عمیق‌تر در زیر سطور آن تمثیلی از ثمرات انقلاب بلشویکی جاری ست.

"وقتی متخصصی به جای همگامی با طبیعت بخواهد از ان جلو بیوفتد و حجابش را بدرد، چنین وضعیت بدی ایجاد میشود"(صفحه 134) 
.
میتوان این داستان را یکی از شاهکارهای کوچک، اما مهم از منظر ماهوی، در تاربخ معاصرادبیات روسیه دانست. چرا که این رمان زمانی به تحریر در آمد که انقلاب روسیه در بهار سال‌های آغازین خود به سر می‌برد و هنوز پیشگویی‌های بولگاکف نمایان نشده‌ بودند. 



پی نوشت:هرگز جوانان را از تماشای صحنه هایی که ظاهرش هرچند ممکن است نامعقول به نظر آید اما مفهوم علمی عمیقی زیر پوشش رنگارنگش پنهان است، محروم نکنیم... و امیدوار باشیم جسم و جان جوانان ما با مشاهده این نمونه نکبت بار ابدیده شود.(شمس لنگرودی) 


پی‌نوشت دوم: می‌توان جراح را لنین متصور شد و سگ بخت برگشته و مخلوق پزشک را خلق روسیه شوروی. مردمانی که با اصولی ناهمگون و نامأنوس و به واسطه جراحی غیرطبیعی عقاید و ارزش‌های تزریق شده اروپایی، تبدیل به موجوداتی شدند که نمی‌توان در هیچ دسته‌بندی قرارشان داد. یکی از جلوه‌های خنده‌دار این کتاب که هرگز فراموش نمی‌شود تصویر سگی مضحک است که با وجود ناتوانی عقلی خود انگلس می‌خواند و با دو محقق برجسته به بحث می‌پردازد.
پی‌نوشت سوم: ترجمه مهدی غبرایی را به دلیل یادداشت ضمیمه شده از شمس لنگرودی پیشنهاد می‌دهم.

در پناه خرد


"از لحاظ نظری تجربه قابل توجهی است. اما ارزش عملی آن؟ یک رذل اصلاح ناپذیر"(صفحه 135)
.

"چرا تظاهر کنم؟ به این زندگی خو گرفته ام.حالا دیگر سگ جنتلمنی هستم. موجودی هوشمند که طعم چیز های خوب را چشیده ام. به هر حال ازادی چیست؟ وهم، افسانه، مزخرفات دموکراتیک"(صفحه 66)
.
"از نظر هوشی ضعیف و تمامی اعمالت صرفا جانوری است. با این حال به خودت اجازه میدهی با حالتی تحمل ناپذیر و کاملا خودمانی در حضور دو مرد تحصیل کرده، در مقیاس جهانی، با حماقتی به همان اندازه جهانی، در باره توزیع ثروت اظهار نظر کنی"(صفحه 119)

"وضع این ساختمان یا ساختمان های دیگر بهتر نمیشود. مگر این که مردم را وادارید که از حرف مفت زدن بپرهیزند" (صفحه 55)
        

0

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          گفتار اندر ستایشِ نویسنده
آقای بولگاکف شما چنین خوب چرایی؟!؟
این اولین اثری بود که به قلمِ میخائیل بولگاکف می‌خواندم، رمانی که از همان صفحاتِ اول من را در خود غرق و تا آخرین صفحه‌ی کتاب با خود همراه کرد، حقیقتا از آن دسته از کتاب‌ها بود که نمی‌توانستم آن‌را رها کنم و حتی در آخرین فصل نیز من را شگفت‌زده کرد و پیش‌بینی من را نسبت به پایانِ رمان به اشتباه بدل کرد.
خوشحالم که عمرم اجازه داد که از ایشان بخوانم و امیدوارم در باقی‌مانده‌ی عمرِ اندکِ خود نیز سعادتِ خواندنِ سایر نوشته‌های او را داشته باشم.

گفتار اندر معرفیِ شخصیت‌های داستان
فیلیپ فیلیپوویچ پری‌آبراژنسکی (پروفسور و جراح)
ایوان آرنولدوویچ بورمنتال (دکتر و دستیارِ پروفسور)
پولیگراف پولیگرافوویچ شاریکوف (سگ، انسان، سگ)
فئودور پاولوویچ (دربان و نگهبانِ مجتمعِ پروفسور)
زیناییدا بونینا (منشی و پیشکارِ پروفسور)
داریا ایوانوا (آشپزِ پروفسور)
اشووندر (مدیرِ برگزیده‌ی حزب در مجتمعِ پروفسور)

گفتار اندر معرفیِ رمان
قلبِ سگی، طنازی‌های بولگاکوف در بیانِ عقاید، تفکرات و انتقادهایش نسبت‌ به حکومت‌های سیاسیِ موردِ اشاره در قالبِ طنزی تلخ، جذاب و دوست داشتنی‌ست که وقتی کتاب را در دست می‌گیرید نمی‌توانید آن‌را به حالِ خود رها کنید.
قلبِ سگیِ رمانی‌‌ست با سبکِ تلفیقی از رئالیسمِ جادویی و علمی-تخیلی که از خواندنِ آن لذت خواهید برد و به دوستانتان نیز پیشنهاد خواهید کرد، اگر بخواهم موردِ مشابهی از این رمان نام ببرم بدونِ شک از «مزرعه‌ی حیوانات» نام خواهم برد البته طبیعیه که دو رمان با محتوایی متفاوت هستند اما از لحاظِ ساختار بهم شباهت‌های زیادی دارند.

گفتار اندر داستانِ کتاب
فیلیپ فیلیپوویچ پری‌آبراژنسکی، پروفسوری مشهور و توانا با عقاید و نظراتی متضاد با اصولِ کمونیست در خانه‌ی خود که مطبِ او نیز به شمار می‌رود به مداوا و جراحیِ بیماران و همچنین تحقیقات در مورد ایده‌های خاصِ خود(اصلاحِ نژادِ انسان) می‌پردازد.
او شبی در سرمایِ غیرِ قابلِ وصفِ مسکو با سگی روبرو می‌شود که با نامهربانی و خشونتِ آشپزی‌ روبرو شده بود، سگ به دلیلِ گرسنگی با استشمامِ بوی غذا به آنجا کشیده شده بود اما آشپز به روی بدنش آبِ جوش ریخته و حیوان را سوزانده بود. پروفسورِ داستان تکه کالباسی به سگ می‌دهد و سگ نیز که با دردِ سوختگی، گرسنگی و سرمایِ غیرِ قابلِ توصیف می جنگید از محبتِ پروفسور نسبت به خود خوشنود شده و به دنبالِ او به خانه‌اش می‌رود تا اینکه... .

نقل‌قول نامه
"نمی‌شود همزمان به دو خدا خدمت کرد!"

"کسی‌که برای هیچ‌ چیز عجله نکند، به همه کار می‌رسد. اگر من هم به جای اینکه مشغولِ کارِ اصلیِ خودم باشم، از یک جلسه به جلسه‌ی دیگر می‌پریدم یا تمامِ روز مثل بلبل چهچه می‌زدم، احتمالا به هیچ کاری نمی‌رسیدم."

"بگذار کارشان را بکنند. لابد اگر انقلابِ سوسیالیستی شده، احتیاجی به گرم کردنِ خانه نیست!"

"طبیعت حواسش خواهد بود که هماهنگ با سیرِ تکامل، هر سال با پشتکار از میانِ انبوهِ موجوداتِ پست و به دردنخور، چندده تایی نابغه هم بسازد که مایه‌ی افتخار کره‌ی زمین باشند."

"اشووندر، یک احمقِ به تمام معناست. درک نمی‌کند که شاریکوف برای او بسیار خطرناک‌تر است تا برای من.
بله، الان او دارد سعی می‌کند شاریکوف را علیهِ من تحریک کند و حواسش نیست که اگر کسی به نوبه‌ی خود شاریکوف را علیهِ خودِ او تحریک کند، تکه‌‌بزرگه‌اش گوشش است!"

"فیلیپ فیلیپوویچ با خشم دیوانه‌واری فریاد کشید: کک‌ها را با انگشت بگیرید! با انگشت! من سر درنمی‌آورم: شما این کک‌ها را از کجا می آورید؟
مرد رنجید: یعنی چه؟ فکر می کنید من خودم این‌ها را پرورش می دهم؟"

کارنامه
بدون هیچ حرف و سخنِ اضافه و صدالبته بدون هیچگونه لطف و ارفاقی ۵ستاره برای کتاب منظور می‌کنم و خواندنِ این کتابِ دوست داشتنی را به تمامِ دوستانم پیشنهاد می‌کنم.
        

4

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        دل سگ یا قلب سگ یک داستان طنزگونه و کاملا استعاری سیاسی هست. بولگاکف این رمان رو بر اساس نظریات خودش راجع به شوروی در زمان لنین و پس از انقلاب روسیه نوشته. این اثر در مجموع یک رمان ضد انقلاب شناخته میشه. داستان با صحبت های یک سگ مجروح که  در داستان شاریک نامیده میشه در خیابان شروع میشه و پس از اندکی شرح اوضاع، شخصی که بعدا مشخص میشه پروفسور فیلیپ فیلیپویچ هست با دادن یک سوسیس سگ رو با خودش به خونه میبره و از توضیحات شاریک از چیزهایی که دیده مشخص میشه که پروفسور دانشمندی هست که تخصص در بازیابی جوانی به روشهای خودش داره. دکتر غده هیپوفیز شاریک رو یا یک خلافکار مرده عوض میکنه و شاریک به انسانی تبدیل میشه که خوی وحشی گری خودش رو هنوز داره. در نهایت آزمایش دکتر اون طوری که دلش میخواست پیش نرفت. اگه قبل از خوندن کتاب نظرات بقیه رو نخونده بودم حتما 5 ستاره میدادم ولی نظرات انتظار منو بالا برد متاسفانه
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2