zeinab aghaei

zeinab aghaei

@zeinaaabbbb

10 دنبال شده

23 دنبال کننده

            اورلاندو عضو انجمن چروکس‌های کله غازی 
          
book.dorna?igsh=bDV4dTF0ZmF3ODJu
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

نمایش همه
zeinab aghaei

zeinab aghaei

1403/10/26

        چیزی در قلم فانته هست که صحبت کردن ازش سخته، چه کلمه ای برای توصیفش بگم؟
اممم. میتونم بگم جسارت. آره یه جورایی شهامت جسارت شجاعت جرئت داره در بیان احساسات و افکاری که برای هممون هستن اما حالا از زبون یک پسر نوجوان سرکش و بی قرار میخونیمشون، احساسات و افکاری که احمقانه اند اما درستن. دقیقن. همونی هستن که این پسر داره و همه ما!
این پسر کتاب زیاد میخونه، زن ها براش معمان و درباره شون زیاد خیالپردازی میکنه، شغل های زیادی عوض میکنه در نهایت هم شغل و خانواده رو رها میکنه و میفته در جاده لس آنجلس، در حالی که داره به رمان جدیدش فکر میکنه. آره چون آرزوی نویسنده شدن داره. 

واقع گرایی تلخ  به علاوه همون جسارتی که ازش حرف زدم به همراه طنزی که همزمان با خوندن پوزخند میزنی و لحن قدرتنمدی که کلمات پشت هم ردیف شده و دیالوگ ها دارن، میشه این کتاب

دومین جلد از چهارگانه باندینی جان فانته
این گمنام عزیز من


ساعت 9صبح شروع و راس 12 تمومش کردم. ماراتن وار. 
جمعه 21 مرداد 1401
      

0

        The pleasure of the text
کتاب کوتاه،سخت و مشقت بار ولی لذت بخش.
تأملات خلاقانه بارت درباره نوشتن و خواندن.
لذت متن همانطور که نشانگر یک شیوه نوشتار است نماینده یک شیوه خوانش نیز هست:زبان را زخمه زدن،در متن چریدن :)
این کتاب های سخت که به زحمت هرچند خط یا پاراگراف یکبار می فهمی چه می گوید ،دقیقا همین ها هستند که افق های تازه ای به روی خواننده می گشایند.
برای همین من از نفهمیدن اش،از سختی اش،کنار نکشیدم.همانطور نفهم وار،پیش رفتم و خواندمش.و حالا مرا به دنیایی از کتابهای دیگر،اصطلاحات و نویسندگان دیگر برد.
حالا به شدت علاقمند شدم بیشتر درباره نقد ادبی بدانم(چه از طریق خود بارت چه بقیه) مقاله هایی درباره این اصطلاحات بخوانم و علاقه ام به زبان شناسی و نشانه شناسی را بهم یادآور شد.
امیدوارم وقتی چیزهای بیشتری دانستم،بیشتر از این کتاب بفهمم.
درباره نویسنده: بارت را در حد اسم و حوزه اش می شناختم،اما با خواندن جستاری از زیدی اسمیت در کتاب ماجرا فقط این نبود, بیشتر با کتابها و نظرش آشنا و علاقمند شدم.و حالا این کتاب را خواندم و دوست دارم باز هم ازش بخوانم.
درباره ترجمه: حس میکنم (با اینکه ترجمه ای که بشود با آن مقایسه کرد نیست و تخصصی درباره ترجمه ندارم) ترجمه متن را حیف کرده بود.می توانست خیلی بهتر باشد،و کتابی که خودش به اندازه کافی سخت هست را سخت تر کرده بود.عصبانی ام‌ از دستش :/
      

11

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

          چیزی در قلم فانته هست که صحبت کردن ازش سخته، چه کلمه ای برای توصیفش بگم؟
اممم. میتونم بگم جسارت. آره یه جورایی شهامت جسارت شجاعت جرئت داره در بیان احساسات و افکاری که برای هممون هستن اما حالا از زبون یک پسر نوجوان سرکش و بی قرار میخونیمشون، احساسات و افکاری که احمقانه اند اما درستن. دقیقن. همونی هستن که این پسر داره و همه ما!
این پسر کتاب زیاد میخونه، زن ها براش معمان و درباره شون زیاد خیالپردازی میکنه، شغل های زیادی عوض میکنه در نهایت هم شغل و خانواده رو رها میکنه و میفته در جاده لس آنجلس، در حالی که داره به رمان جدیدش فکر میکنه. آره چون آرزوی نویسنده شدن داره. 

واقع گرایی تلخ  به علاوه همون جسارتی که ازش حرف زدم به همراه طنزی که همزمان با خوندن پوزخند میزنی و لحن قدرتنمدی که کلمات پشت هم ردیف شده و دیالوگ ها دارن، میشه این کتاب

دومین جلد از چهارگانه باندینی جان فانته
این گمنام عزیز من


ساعت 9صبح شروع و راس 12 تمومش کردم. ماراتن وار. 
جمعه 21 مرداد 1401
        

0

4

zeinab aghaei پسندید.
          وقتی دوست صمیمی شما که از قضا  نصف حرف‌هایی که با هم می‌زنید به نوعی به کتاب ختم میشه، یه کتاب مورد علاقه تو کل دنیا داره، شما دیر یا زود باید اون رو بخونی. 

و اینجوری شد که من خیلیییی دیر، وقتی به من می‌رسی رو خوندم. اون زمان‌ها که هر آخر هفته‌ای که پیش بابا بودم می‌رفتیم نشر افق و من هر سری یکی از کتاب‌های "داستان نوجوان" رو می‌خریدم همیشه چشمم به "وقتی به من می‌رسی" می‌خورد اما به هر دلیلی هیچ‌وقت سمتش نرفتم. شاید داستان زمان و مکان مناسب که میراندای 12 ساله توی این کتاب تا دلتون بخواد راجع بهش حرف می‌زنه، از اون موقع داشته روی من اثر می‌ذاشته. 

من چند سالی هست که راجع به ادبیات کودک و نوجوان کنجکاو شدم و از آخرهای پارسال خیلی جدی‌تر دارم در موردش فکر می‌کنم. و فکر می‌کنم این کتاب نه تنها از بهترین کتاب‌هاییه که برای نوجوون‌ها نوشته شده، بلکه یکی از بهترین کتاب‌های نوجوونیه که آدم بزرگ‌ها می‌تونن برن سراغش. 

لا به لای تک تک جملات این کتاب، تک تک رفتارهای شخصیت‌های اصلی و فرعی اون و بین ریز به ریز اتفاقات کوچیک و بزرگ "وقتی به من می‌رسی"، مشخص‌ترین حس و حالی که وجود داره، حس و حال "شگفت‌انگیز بودن جهان" عه. اینکه ما به این دید به دنیا نگاه کنیم هم برای ‌کوچیک‌ترهایی که به مرور به رسم و رسوم زندگی آدم بزرگ‌ها عادت می‌کنن و هم برای خود این آدم بزرگ‌ها واجب و لازمه. و خوشحالم که این کتاب وقتی به من رسید که رویدادهای روتین زندگیم بیشتر از همیشه به اون نیاز داشت.
        

7