یادداشت آریانا سلطانی

        دل سگ
نوشته میخائیل بولگاکف
ترجمه مهدی غبرایی
.
.
میخائیل بولگاکف پزشک، نمایشنامه نویس و نویسنده‌ای روس تبار بود که در اواخر قرن نوزدهم زاده شد. 
دولت روسیه شوروی او را به واسطه نوشتن و روی صحنه رفتن نمایشنامه "گارد سفید"  منحط و مانند چخوف ضد ارزش خوانده و تا سالیان سال جلوی انتشار آثار او گرفت.
.
رمان دل سگ، اثر بولگاکف، داستان پزشکی حاذق است به نام فیلیپ فیلیپوویچ که کارش احیا نیروی جنسی و جوانی زنان و مردان است. 
این فرانکشتاین نوین ادبیات مدرن روسیه روزی سگی ولگرد را در خیابان دیده و به خانه برده و تصمیم میگیرد با تهور خود در جراحی، غده هیپوفیز و بیضه های انسانی مرده را با همین اعضا از بدن آن سگ ولگرد، جا به جا کند. 
مخلوق او اما برخلاف تصورش ظاهر می‌شود.
.
این رمان ادبی را مانند تمامی اثار هجو گونه، میتوان به دو صورت خواند. از دیدگاهی داستانی کمیک است  از وضعیت نامطلوب زندگی در مسکو پس از روی کار آمدن لنین و در اوایل انقلاب شوروی. از سویی دیگر به صورتی عمیق‌تر در زیر سطور آن تمثیلی از ثمرات انقلاب بلشویکی جاری ست.

"وقتی متخصصی به جای همگامی با طبیعت بخواهد از ان جلو بیوفتد و حجابش را بدرد، چنین وضعیت بدی ایجاد میشود"(صفحه 134) 
.
میتوان این داستان را یکی از شاهکارهای کوچک، اما مهم از منظر ماهوی، در تاربخ معاصرادبیات روسیه دانست. چرا که این رمان زمانی به تحریر در آمد که انقلاب روسیه در بهار سال‌های آغازین خود به سر می‌برد و هنوز پیشگویی‌های بولگاکف نمایان نشده‌ بودند. 



پی نوشت:هرگز جوانان را از تماشای صحنه هایی که ظاهرش هرچند ممکن است نامعقول به نظر آید اما مفهوم علمی عمیقی زیر پوشش رنگارنگش پنهان است، محروم نکنیم... و امیدوار باشیم جسم و جان جوانان ما با مشاهده این نمونه نکبت بار ابدیده شود.(شمس لنگرودی) 


پی‌نوشت دوم: می‌توان جراح را لنین متصور شد و سگ بخت برگشته و مخلوق پزشک را خلق روسیه شوروی. مردمانی که با اصولی ناهمگون و نامأنوس و به واسطه جراحی غیرطبیعی عقاید و ارزش‌های تزریق شده اروپایی، تبدیل به موجوداتی شدند که نمی‌توان در هیچ دسته‌بندی قرارشان داد. یکی از جلوه‌های خنده‌دار این کتاب که هرگز فراموش نمی‌شود تصویر سگی مضحک است که با وجود ناتوانی عقلی خود انگلس می‌خواند و با دو محقق برجسته به بحث می‌پردازد.
پی‌نوشت سوم: ترجمه مهدی غبرایی را به دلیل یادداشت ضمیمه شده از شمس لنگرودی پیشنهاد می‌دهم.

در پناه خرد


"از لحاظ نظری تجربه قابل توجهی است. اما ارزش عملی آن؟ یک رذل اصلاح ناپذیر"(صفحه 135)
.

"چرا تظاهر کنم؟ به این زندگی خو گرفته ام.حالا دیگر سگ جنتلمنی هستم. موجودی هوشمند که طعم چیز های خوب را چشیده ام. به هر حال ازادی چیست؟ وهم، افسانه، مزخرفات دموکراتیک"(صفحه 66)
.
"از نظر هوشی ضعیف و تمامی اعمالت صرفا جانوری است. با این حال به خودت اجازه میدهی با حالتی تحمل ناپذیر و کاملا خودمانی در حضور دو مرد تحصیل کرده، در مقیاس جهانی، با حماقتی به همان اندازه جهانی، در باره توزیع ثروت اظهار نظر کنی"(صفحه 119)

"وضع این ساختمان یا ساختمان های دیگر بهتر نمیشود. مگر این که مردم را وادارید که از حرف مفت زدن بپرهیزند" (صفحه 55)
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.