معرفی کتاب آتش بدون دود: حرکت از نو اثر نادر ابراهیمی

آتش بدون دود: حرکت از نو

آتش بدون دود: حرکت از نو

4.5
96 نفر |
24 یادداشت
جلد 5

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

169

خواهم خواند

38

شابک
9786001742439
تعداد صفحات
274
تاریخ انتشار
1401/1/2

نسخه‌های دیگر

توضیحات

کتاب آتش بدون دود: حرکت از نو، نویسنده نادر ابراهیمی.

لیست‌های مرتبط به آتش بدون دود: حرکت از نو

پست‌های مرتبط به آتش بدون دود: حرکت از نو

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

حرکت از نو
          حرکت از نو
_کتاب پنجم مجموعه آتش، بدون دود 

«زندگی، قبل از هرچیز زندگی است. گل می‌خواهد، موسیقی می‌خواهد، زیبایی می‌خواهد.
زندگی، حتی اگر یکسره جنگیدن هم باشد، خستگی در کردن می‌خواهد. عطر شمعدانی‌ها را بوییدن می‌خواهد.» 
.
ساعت حدود ۸ بود. همراه دوستانم دنبال مغازه‌ای می‌گشتیم که لباس‌های مردانه بفروشد. حدود ده روز دیگر روز پدر بود و با ذوق و عشق دنبال هدیه می‌گشتیم. وسط امتحانات‌مان بود ولی دیگر نمی‌توانستیم در خوابگاه بند شویم. روح‌مان زیر فشار استرس و امتحان فشرده شده بود.
نمیدانم چرا فکر می‌کردیم می‌توانیم از میدان امام حسین(ع) یا ستاد سابق تا عفیف‌آباد پیاده برویم؛ آن‌هم در آن سرما. 
در مسیرمان یک کتابفروشی پیدا کردیم و من و یکی از دوستهایم خودمان را به آن دعوت کردیم و قید خرید لباس را زدیم؛ بعدا وقتی به خانه برگشتم با پدر عزیز به خرید رفتیم و هدیه‌اش را به سلیقه خودش(❤️) دادم.
بین قفسه‌ها حرکت می‌کردیم و کتاب‌ها را می‌دیدیم؛ مدتی ست بیشتر از نویسنده‌های ایرانی می‌خوانم. بین کتاب‌ها چشم می‌چرخاندم دنبال کتاب‌ نویسنده محبوبم.
ولی می‌دانی واقعا غم‌انگیز است که آتش، بدون دود را بین قفسه رمان‌های نویسنده‌های نود و هشتیا ببینی.
همین‌قدر شناخته نشده؟!
موقع حساب کردن، به خانم فروشنده گفتم: به نظرم کتاب‌های نادر ابراهیمی را بین کتاب‌های نویسنده‌های هم‌عصر خودش بگذارید. آتش، بدون دود کتاب بی‌نظیریه ولی در آن قفسه‌های بالایی بین کتاب‌های نه‌چندان محبوب خاک می‌خورد.
خانم فروشنده متوجه نشد، انگار نمی‌دانست درمورد چه کتاب و نویسنده‌ای حرف میزنم.
.
در این کتاب بیشتر سیر مکالمات و گفت‌‌وگوها مورد توجه است و اتفاق خاص کتاب مربوط به یاشاست؛ در ادامه کارهایی می‌کند که خودتان باید بخوانید...
یار محمد نقشینه‌بند بزرگترین زمین‌دار و گله‌دار صحراست.
عمده‌ی کارش پرونده‌سازی برای مخالفان حکومت است و سر به نیست کردن‌شان.(متن کتاب)
دختری هم دارد؛ به اسم کبتر که تنش به ناز طبیبان نیازمند شده. چه طبیبی بهتر از آلنی؟
‌.
جذابیت آتش، بدون دود به قوت برای من باقیست. در این کتاب داستان کمرنگ‌تر شده و شاهد صحنه‌های خاص همچون کتاب‌های قبلی نیستیم.
ولی دیالوگ‌ها و گفت‌و‌گوها عاااالی است. من به خواندن‌شان نیاز داشتم و باز هم برمیگردم و می‌خوانم‌شان.
.
زنان «آتش، بدون دود» همگی دلاورند، شجاعند، زیبایند و همدوش مردان میجنگند.(فقط یک استثنا در ذهنم دارم که در کتاب‌های بعدی متوجه می‌شوید.)
چون نادر ابراهیمی معتقد است:
«ریشه زنان‌اند، تنه مردان.»
«آلنی گفت: ... فقط یادت باشد که عصر مردان و زنان بزرگ آغاز شده‌است نه عصر مردان بزرگ.»
.
📕_ از متن کتاب:
«اگر چند هزار سال است که انسان زودباور مذهبی، به کمک مذهب، مشقات را تحمل کرده، یعنی مذهب وظیفه اش این بوده که انسان را به تحمل و قبول مشقت و ستم وادار کند. یعنی مذهب در خدمت ستمگران و علیه ستمدیدگان بوده و به من بگو که چندهزار سال است که همین انسان زودباور به کمک کدام نیرو، پیوسته علیه مشقت و ظلم قیام کرده، ایستاده، جنگیده، فریاد کشیده، خون دل خورده، داغان شده، سوخته، شکنجه شده و در همه حال کوشیده که ظلم را از پادرآورد؟»

«در برابر رأی دادگاه نظامی، مردم، گرفته خاطر و مبهوت بودند، و کاملا خاموش. هیچ حرکتی دیده نمی‌شد و هیچ فریاد اعتراضی برنمی‌خاست؛ و این خصلت جماعت‌های بی‌رهبری‌ست: بلاتکلیف، معطل، گیج، عصبی، منتظر، خشمگین، کلافه... جنگل بزرگ کبریت می‌خواهد.
نیروی بی‌رهبری، رودخانه‌یی‌ست که به کویر می‌ریزد.»

«این‌جا، انحراف، قانون است، اصل و اساس است. این‌جا، من کسانی را دیده‌ام که نامنحرف را، صراحتاً، عقب‌افتاده، ابله، دِهی، اُمُّل و مسخره می‌نامند.»
.
عکس‌ها:
مربوط به ترکمن صحرا هستن.🌱
نقشه رو هم گذاشتم چون خودم اوایل برام سوال بود که ترکمن صحرا کجاست؛ فکر کردم ممکنه برای دیگران هم سوال بشه.
منبع: گوگل ....
.
_دوازدهم بهمن ۱۴۰۲
        

18

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بسم الله

یادم نیست چند سال پیش آتش بدون دود را خواندم. شاید هشت یا نه سال پیش بود. اولین مواجهه ام با آتش بدون دود در کتاب ابوالمشاغل بود.
ابن مشغله و ابوالمشاغل روایت زندگی پاک و پر از دغدغه مردی است که بیش از سی شغل عوض می‌کند تا نان حلال برای زن و بچه‌اش ببرد.
در گوشه‌ای از کتاب ابوالمشاغل، نادر ابراهیمی شرحی از پشت صحنه سریال آتش بدون دود را می‌نویسد. با همان روایت، عاشق آزادگی و مردانگی این مرد شدم. بعد از این دو کتاب، آتش بدون دود را آغاز کردم.

روایت چند نسل از افرادی که در ترکمن صحرا زندگی می‌کنند و سبک زندگی خاصی دارند. داستان مربوط به قبل انقلاب است و مشکلاتی که آن‌ها درگیرش هستند. اما در این میان شخصیت مهمی که داستان بیشتر حول او می‌گردد، آنلی است که از نسل گالان اوجا است، او بزرگ می‌شود و برای درس به خارج محدوده زندگی اش و سپس خارج از کشور می‌رود اما برمی‌گردد و حالا که پزشکی شده است، آمده تا اهالی ترکمن صحرا را از مشکلات نجات دهد. اولین کار او مقابله با عقاید خرافی مردم است. او آن‌ها را درمان می‌کند، اما آن‌ها اعتقاد دارند درخت مقدس است که آن‌ها را شفا می‌دهد. مبارزه با این خرافات و عادات اشتباه او را دچار دردسر می‌کند اما همچنان مبارزه می‌کند تا روزی که مردم می‌فهمند، حق با اوست.
انقلاب می‌شود و او دیدگاه های کمونیستی دارد اما این دیدگاه‌ها مانع از گرایشش به انقلاب نمی‌شود. او این‌بار در قالب فردی مخالف حکومت و دوست دار مردم ظاهر می‌شود و تا پایان یک مبارز واقعی باقی می‌ماند. مبارزی که هر روز در یک لباس و قامت به مردمش کمک کرده است.

نادر ابراهیمی حقیقتا شخصیتی است که برهه های بسیاری از زندگی ام را مدیونش هستم. او مرا با دنیای خیال‌انگیز و جذابی آشنا کرد، که هرگز احساس نمی‌کنم کسی به اندازه او چنین لطفی در حقم کرده باشد.

بعد از خواندن کتاب، بسیار بسیار پیگیر پیدا کردن و دیدن سریال آتش بدون دود بودم اما شوربختانه پیدا نشد. اما صاحب این کتاب و سریال برای همیشه در نظرم ماند و پس از آن هرچه از او پیدا کردم خواندم و لذت بردم.

در ابتدای جلد چهارم کتاب، نادر ابراهیمی مقدمه‌ای می‌نویسد که حقیقتا برایم اعجاب آور است.
«پیشکش به بزرگی که به درستی، خلوص و بزرگی باورش کرده‌ام؛ به مردی که مرا به نوشتن الباقی آتش بدون دود وا داشت. نامش برای این خاک، مبارک باد. و برای همه عاشقان وطن! ای کاش زمانی برسد که او، همچنان، باشد و دیگر، درد نباشد، و ایرانیِ دردمند هم.»
و آن بزرگ کسی نیست جز آیت الله سید علی خامنه‌ای.
کسی که بزرگ حامی هنر این سرزمین است.
        

2

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          در این جلد هم مثل جلد چهارم مهمترین مسئله جفت و جور کردن مساله مبارزه سیاسی با اخلاق است. 

بالاخره یاشا شیرمحمدی که نماینده تندروی سیاسی بود دست به قتل میزند و آلنی که خیلی او را دوست داشت نمیتواند از زیر بار توجیه این جنایت شانه خالی کند. البته چون تیر را به یارمحمد نقشینه بند، یکی از جنایتکارترین عاملان پهلوی زده، بعد از اعدامش نویسنده یک بار او را شهید مینامد. اما واضح است که نادر اخلاق را خیلی بالاتر از مبارزه مینشاند و مدام به تعابیر مختلف از زبان آلنی میخواهد بگوئید به اسم مبارزه نمیشود اخلاق را زیر پا گذاشت و دست به هر جنایتی زد. به عاطفه هم اعتبار زیادی میدهد و اساسا گویا آلنی میخواسته یاشا با پرستاری از دختر یارمحمد به مدد عواطف انسانی آتش کین توزی اش را سرد کند که موفق نمیشود.

در یک قرینه سازی خیلی کوتاه "نایب صوفی" را که روحانی شیعه است میبینیم که برای کشتن کسروی اسلحه تهیه میکند و نایب صوفی همان نواب صفوی است که حروفش جابجا شده. بعد از کشتن کسروی (که اسمش اصلا در رمان نمی آید اما نویسنده به بدی ازش یاد میکند) قلیچ بلغای که روحانی سنی و نسبتا اهل عرفان است از این کار انتقاد میکند.

مثل همه جلدهای قبلی کار خیلی رمانتیک است و این سبک نادر است که البته تا حدی لحن شخصیتها و واقعیت نمایی داستان را مخدوش میکند. یک ایراد دیگر هم این است که آلنی پزشکی خوانده و بارها برای مداوای محرومان به ترکمن صحرا برمیگردد اما هیچ چیزی که واقعا زبان علمی پزشکی باشد از دهانش نمیشنویم.
مهم ترین فراز این جلد از رمان سخنرانی آلنی است که تاثیر وحدت بخش بزرگی روی همه گروه های اهل مبارزه در ترکمن صحرا میگذارد. کلا ندای اصلی رمان حفظ وحدت و یکپارچگی است که از همه جا واضح تر در چند صفحه آخر به گوش میرسد. جایی که مبارزه با پهلوی دارد به سمت تجزیه طلبی پیش میرود و آلنی با این حرکت همراه نمیشود:
«نجات، در پاره پاره شدن نیست در یکپارچه شدن است. هیچ یک از کشورهایی که تکه تکه شده اند، پس از گسیختگی، مردمش به آسایشی دست نیافته اند مرزهای قومی و قبیله یی و نژادی مرزهای طبیعی - تاریخی نیستند. یک ملت براساس همزیستی فرهنگی طویل المدت یک ملت است، نه بر اساس ترکیبات قبیله یی، نژادی یا یگانگی زبانی.»
سومین آبانی بود که در حال شنیدن موسیقی ترکمنی رمان را خواندم و ارج و قربش در ذهنم باز هم بالاتر رفت. شاید بشود گفت در کنار کلیدر و سووشون سه تا رمان بزرگ فارسی هستند
        

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

2

          حرکت از نو! نیاز است که برای خروشیدن دوباره، قدری مجال یافت و درنگ کرد! چه کسی گفته است مبارزه با گل و عطر و طرب و زندگی در تضاد است. آنان که زندگی مبارزاتی را خشک دنبال می‌کنند، در برابر سختی و صلابت آن زود درمی‌شکنند! نادر خواسته است قبل از نمایش حرکت جدید، همه شخصیت‌ها و افکارها و وقایع را یکبار دیگر مرور کند تا نگاشت خوبی از آینده داستان و تاریخ قوم ترکمن برای خواننده پدید آورد. بر این اساس به شکل خوبی بخش خوبی از کتاب صرف گفتگو‌های بین افراد مختلف کتاب از مبارز و مجاهد گرفته تا ارباب و ژاندارم و شیخ و ملا...
قلیچ توانسته روح سرکس آلنی را در دریای عرفان و تصوف غرقه سازد؛ طرفه آن‌که این غوطه‌وری در تصوف و عرفان شور مبارزه را در او دوچندان کرده است. آلنی ولادت سازمان وحدت صحرا را اعلام می‌کند و همه مبارزان ایرانی ترکمن یا ترکمن‌های مبارز غیرایرانی را به آن فرامی‌خواند. قلیچ در اقدامی فداکارانه به اعلام موجودیت سازمان مبارزان ترکمن مسلمان دست می‌زند تا فشار و توجه از روی آلنی برداشته شود.
یاشای بریده از آلنی و اینچه‌برون دست به کاری بزرگ و غم‌ناک زده و یکی از اربابان و زمین‌داران دشمن خلق ترکمن را کشته و افسر ژاندارم را مجروح می‌سازد تا در پی پزشک خائن ترکمنی برود؛ صحرا اولین قربانی خود را در راه آزادی می‌دهد؛ اما غم‌بار آن‌که یاشا بیش از آنکه شهید آرمان این طایفه باشد، سپند تضادهای فکری و سیاسی قلیچ و آلنی می‌شود.
رو آوردن ترکمنان به تحصیل و علم و دانش و توسعه  و اقتصاد، همراه با برکات و رشد و آبادی صحرا، تضادهایی در دل خود دارد که همان زخم چرکین جدال سنت و مدرنیته است؛ خانواده‌هایی از ترکمن‌ها در تهران و گرگان از این زخم چرکین بیمار و در بستر احتضار درغنوده‌اند.
گفتگوهای پردامنه النی و قلیچ صف‌بندی یاران صحرا را چندین بار جابجا می‌کند؛ کسانی خداباور می‌شوند و کسانی به جرگه پرمباهات کافران عدالت‌خواه می‌پیوندند؛ قدر مشترک اما هنوز آرمان مبارزه با ظلم و ستم است که قلیچ می‌گوید من آلنی را مسلمان‌تر از خیلی‌ها دریافتم و آلنی می‌گوید این مبارزه در پناه خدای مسلمانان است.
هم‌زمان با بزرگ شدن آلنی و رشد یافتن شخصیت درونی او، ابعاد مبارزه هم در جغرافیا و هم تاریخ گسترده می‌شود؛ درست‌تر آن‌که ایران آیینه بزرگی برای درخشش و بازتاب تحولات درونی آلنی و مارال است.
        

14

بهار

بهار

1403/11/14

        مرگ آیلر و یاشا دردناک بود خیلی زیاد 🙃 
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

8