یادداشت فاطمه رجائی
1402/11/12
حرکت از نو _کتاب پنجم مجموعه آتش، بدون دود «زندگی، قبل از هرچیز زندگی است. گل میخواهد، موسیقی میخواهد، زیبایی میخواهد. زندگی، حتی اگر یکسره جنگیدن هم باشد، خستگی در کردن میخواهد. عطر شمعدانیها را بوییدن میخواهد.» . ساعت حدود ۸ بود. همراه دوستانم دنبال مغازهای میگشتیم که لباسهای مردانه بفروشد. حدود ده روز دیگر روز پدر بود و با ذوق و عشق دنبال هدیه میگشتیم. وسط امتحاناتمان بود ولی دیگر نمیتوانستیم در خوابگاه بند شویم. روحمان زیر فشار استرس و امتحان فشرده شده بود. نمیدانم چرا فکر میکردیم میتوانیم از میدان امام حسین(ع) یا ستاد سابق تا عفیفآباد پیاده برویم؛ آنهم در آن سرما. در مسیرمان یک کتابفروشی پیدا کردیم و من و یکی از دوستهایم خودمان را به آن دعوت کردیم و قید خرید لباس را زدیم؛ بعدا وقتی به خانه برگشتم با پدر عزیز به خرید رفتیم و هدیهاش را به سلیقه خودش(❤️) دادم. بین قفسهها حرکت میکردیم و کتابها را میدیدیم؛ مدتی ست بیشتر از نویسندههای ایرانی میخوانم. بین کتابها چشم میچرخاندم دنبال کتاب نویسنده محبوبم. ولی میدانی واقعا غمانگیز است که آتش، بدون دود را بین قفسه رمانهای نویسندههای نود و هشتیا ببینی. همینقدر شناخته نشده؟! موقع حساب کردن، به خانم فروشنده گفتم: به نظرم کتابهای نادر ابراهیمی را بین کتابهای نویسندههای همعصر خودش بگذارید. آتش، بدون دود کتاب بینظیریه ولی در آن قفسههای بالایی بین کتابهای نهچندان محبوب خاک میخورد. خانم فروشنده متوجه نشد، انگار نمیدانست درمورد چه کتاب و نویسندهای حرف میزنم. . در این کتاب بیشتر سیر مکالمات و گفتوگوها مورد توجه است و اتفاق خاص کتاب مربوط به یاشاست؛ در ادامه کارهایی میکند که خودتان باید بخوانید... یار محمد نقشینهبند بزرگترین زمیندار و گلهدار صحراست. عمدهی کارش پروندهسازی برای مخالفان حکومت است و سر به نیست کردنشان.(متن کتاب) دختری هم دارد؛ به اسم کبتر که تنش به ناز طبیبان نیازمند شده. چه طبیبی بهتر از آلنی؟ . جذابیت آتش، بدون دود به قوت برای من باقیست. در این کتاب داستان کمرنگتر شده و شاهد صحنههای خاص همچون کتابهای قبلی نیستیم. ولی دیالوگها و گفتوگوها عاااالی است. من به خواندنشان نیاز داشتم و باز هم برمیگردم و میخوانمشان. . زنان «آتش، بدون دود» همگی دلاورند، شجاعند، زیبایند و همدوش مردان میجنگند.(فقط یک استثنا در ذهنم دارم که در کتابهای بعدی متوجه میشوید.) چون نادر ابراهیمی معتقد است: «ریشه زناناند، تنه مردان.» «آلنی گفت: ... فقط یادت باشد که عصر مردان و زنان بزرگ آغاز شدهاست نه عصر مردان بزرگ.» . 📕_ از متن کتاب: «اگر چند هزار سال است که انسان زودباور مذهبی، به کمک مذهب، مشقات را تحمل کرده، یعنی مذهب وظیفه اش این بوده که انسان را به تحمل و قبول مشقت و ستم وادار کند. یعنی مذهب در خدمت ستمگران و علیه ستمدیدگان بوده و به من بگو که چندهزار سال است که همین انسان زودباور به کمک کدام نیرو، پیوسته علیه مشقت و ظلم قیام کرده، ایستاده، جنگیده، فریاد کشیده، خون دل خورده، داغان شده، سوخته، شکنجه شده و در همه حال کوشیده که ظلم را از پادرآورد؟» «در برابر رأی دادگاه نظامی، مردم، گرفته خاطر و مبهوت بودند، و کاملا خاموش. هیچ حرکتی دیده نمیشد و هیچ فریاد اعتراضی برنمیخاست؛ و این خصلت جماعتهای بیرهبریست: بلاتکلیف، معطل، گیج، عصبی، منتظر، خشمگین، کلافه... جنگل بزرگ کبریت میخواهد. نیروی بیرهبری، رودخانهییست که به کویر میریزد.» «اینجا، انحراف، قانون است، اصل و اساس است. اینجا، من کسانی را دیدهام که نامنحرف را، صراحتاً، عقبافتاده، ابله، دِهی، اُمُّل و مسخره مینامند.» . عکسها: مربوط به ترکمن صحرا هستن.🌱 نقشه رو هم گذاشتم چون خودم اوایل برام سوال بود که ترکمن صحرا کجاست؛ فکر کردم ممکنه برای دیگران هم سوال بشه. منبع: گوگل .... . _دوازدهم بهمن ۱۴۰۲
(0/1000)
18 ساعت پیش
0