گتسبی بزرگ

گتسبی بزرگ

گتسبی بزرگ

3.4
218 نفر |
69 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

15

خوانده‌ام

446

خواهم خواند

168

... آن مهمانی های درخشان و چشمگیر گتسبی چنان زنده و واضح با من بودند که هنوز می توانم، ضعیف و پیوسته، صدای موسیقی و خنده را از باغش بشنوم، و صدای ماشین هایی که از گذر ماشین رو بالا و پایین می رفتند. یک شب هم صدای واقعی ماشینی را آنجا شنیدم، و دیدم که چراغ هایش جلوی پله های ورودی ایستاد... احتمالاً مهمان پایانی ای بود که رفته بود آخرهای دنیا و نمی دانست که مهمانی به سر آمده است.

پست‌های مرتبط به گتسبی بزرگ

یادداشت‌های مرتبط به گتسبی بزرگ

          نشرماهی چندی است رمان گتسبی بزرگ را با ترجمه‌ی رضا رضایی منتشر کرده است. از این کتاب پیش‌تر ترجمه‌های متعددی منتشر شده است، از جمله ترجمه‌ی مرحوم کریم امامی که ناشر آن نشر نیلوفر است. امامی این کتاب را اولین بار با نام طلا و خاکستر منتشر کرده بود. 


ماه‌نامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی هشتم، سال 1395.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

در شماره‌ی 111 فصلنامه‌ی نگاه نو (پاییز 1395)، ویژه‌نامه‌ای ترتیب داده شده است برای رضا رضایی، مترجم و ویراستار... هومن پناهنده در مقاله‌ی بلند «چرا ترجمه‌ای دیگر؟» ترجمه‌ی تازه‌ی رضایی از گتسبی بزرگ (اسکات فیتز جرالد) را با ترجمه‌ی کریم امامی از همین کتاب مقایسه کرده است. پناهنده نوشته: «زنده‌یاد امامی، زمانی پس از آن‌که شماری از رباعیات خیام را به انگلیسی ترجمه کرده بود، با پاکدلیِ بسیار چنین نوشت: "حالا امیدوارم ایرانیان انگلیسی‌دان دیگر هم به میدان بیایند و دنباله‌ی کار را بگیرند و ترجمه‌های بهتر و شیواتری عرضه کنند". به نظرم این امید او اکنون با ترجمه‌ی رضا رضایی از گتسبی بزرگ به واقعیت پیوسته است و... می‌توان گفت پیشرفت چشمگیری در زمینه‌ی ترجمه‌ی این اثر به فارسی رخ داده است، هم از لحاظ دقت در انتقال معنای متن فیتز جرالد، هم از حیث رعایت روانی و سلاست در بیان مقصود به فارسی».


ماهنامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی چهاردهم، سال ۱۳۹۵.
        

4

          گتسبی بزرگ، به بزرگی تعریف و تمجیدهایی که سالها در باره‌اش شنیده و خوانده بودم نبود. حداقل یک‌سوم آغازین کتاب ابداً چنین حسی را به آدم منتقل نمی‌کرد و چند بار من ِ کتاب‌خوان را وادار کرد در خواندنش وقفه بیندازم تا کمی بعد با حوصله بیشتر و حالی خوش‌تر به سراغش بیایم، بلکه برداشت متفاوتی از آنچه نزدیک یک قرن است مخاطب فعال داشته، داشته باشم.
 اما این اتفاق تا پیش از ورود به نیمه دوم کتاب نیفتاد.

 نیمه اول کتاب نیمه مهندسی ذهن مخاطب بود. آدم‌ها، روابط امروز و اتفاقات امروز زندگی‌شان موازی با هم روایت می‌شدند تا کم‌کم پازل کاملی از آنچه نویسنده قصد دارد از زمان حال بدانیم در ذهن‌مان نقش ببندد و ذهن‌مان فرصت تکمیل اینفوگرافی شخصیت‌ها و ارتباط بین‌شان را داشته باشد.

 با اینکه در کتاب با تعدد شخصیت مواجه نبودیم اما در ظاهر ارتباط خاص و پررنگی هم بینشان نمی‌دیدیم که حدس بزنیم باید در ادامه کتاب منتظر چه خلق و آفرینشی باشیم.

 اما با آغاز نیمه دوم و پرده برداشتن از گذشته این شخصیت‌ها و مشخص شدن ارتباطات و علت اتفاقات، ناگهان مخاطب حس می‌کرد به جای داستان با برشی از یک زندگی واقعی روبرو شده است. شخصیت‌های چندگانه کتاب نه به طور کامل ولی به طور مصداقی برای ما آشنا شدند و ردپای این رفتارها و تصمیمات در آدم‌های اطراف‌مان و حتی خودمان به راحتی قابل دنبال کردن شد و شاید همین کنجکاوی مخاطب را برای همراه شدن با ادامه داستان برمی‌انگیخت. اینکه آینده احتمالی هر کدام از این‌ها را ببینیم. اتفاقاتی که در قالب عشق، خیانت، اشتیاق و ثروت و امثال اینها روایت شده بود اما درون‌مایه‌ای بس عمیق‌تر و کلی‌تر با خود به همراه داشت.
 همه ما تصوراتی از عاقبت تصمیم‌های خاص زندگی داریم که مثلاً با سرکوب کردن یا پر و بال دادن به یک حس قدیمی با چه مواجه خواهیم شد و بسته به جهان‌بینی خودمان جوابی هم برای این سوال متصور هستیم؛ اما آنچه گتسبی به رایگان در اختیارمان قرار می‌داد، دیدن آینده پیش روی هر کدام از این تصمیمات بود. ما با رویاپردازی هایمان زنده‌ایم و به اینها دلخوشیم. اما گتسبی آینه‌ای از واقعیت بدون روتوش روبرویمان گذاشت. حتی پاسخ سوال معروف "عشق بهتر است یا ثروت" در دل این داستان داده شده است یا به عبارتی نشان داده شده که مهم نیست کدام بهتر است مهم این است که کدام در واقعیت برنده می‌شود.

و مهم‌تر از همه اینها نشان دادن مسیر منتهی شدن به انحطاط، افسردگی، پوچی یا پایان آدمی است. و مخاطبی که به روشنی درمی‌یابد برای جلوگیری از این تجربه های سیاه و دردناک، کی و کجای داستان زندگی‌اش باید دست از آزمودن آزموده‌ها بردارد و بداند نقطه عطف شروع تنزل روحی و سرنوشتی اش کجای سیر تصمیم‌گیری‌های زندگی‌اش است.

گتسبی بزرگ، برای من کتاب بزرگی نبود اما درس‌ها و نکته‌های زیادی از آن گرفتم و شاید بارزترین آنها فهمیدن تفاوت بین اصرار و پشتکار و لجبازی بود و آینده متفاوتی که در انتظار هر یک از این سه مسیر به ظاهر یکسان نشسته است
        

8

مهسا

1403/4/27

        کتاب گتسبی بزرگ بدون شک یکی از برترین رمان‌های قرن بیستم است که در اوج ظرافت و هنر، پیام‌های خود را در قالب هوس، هرزگی، تباهی و بی‌قیدی که همه در ثروت نهفته، به مخاطب عرضه می‌کند.
کتاب گتسبی بزرگ یک رمان فاخر از ادبیات کلاسیک امریکایی است که ظاهرأ داستانی در مورد عشق بی‌ثمر یک مرد به زن است. با این حال، زمینه‌ی اصلی رمان دامنه‌ای بزرگتر و کمتر رمانتیک دارد. این کتاب به سراغ نقدگونه‌های مختلفی از مضامین عدالت، قدرت، صلح، خیانت، رویای آمریکایی و از همه بیشتر تفاوت طبقات اجتماعی پرداخته است.

این رمان آمریکای ثروتمند پس از جنگ جهانی اول را به تصویر می‌کشد. گتسبی قهرمان کتاب، مردی خود‌ساخته و بزرگ است که بزرگترین اشتباه او لجاجت و پافشاری بر روی یک آرزوی محال به باد رفته است.

پ.ن:کتابش رو  بیشتر از فیلمش دوست داشتم!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

18

          به نام او

درست هفت سال پیش «گتسبی بزرگ» را خواندم؛ آن‌ سالها نگاهم معطوف به فهرست صدتایی رمان‌های معروف دنیا بود که یکی از نویسندگان ایرانی منتشر کرده بود و داشتم یکی یکی آنها را می‌خواندم. در آن روزها یعنی تیرماه سال 96، گتسبی در نظرم رمانی معمولی آمد و متعجب بودم که چرا این رمان را جزو برترین رمان‌های تاریخ می‌آورند. مرحوم کریم امامی در انتهای ترجمه خود فهرستی صدتایی از برترین رمان‌ها به زبان انگلیسی آورده است که «گتسبی بزرگ» بعد از «اولیس» نوشته جیمز جویس دومین اثر است. باری؛ دیگر سراغ این کتاب را نگرفتم تا چند روز پیش که مطالعه رمان «استونر» اثر جان ویلیامز را به پایان رساندم. رمانی که یکی از عناوینی که به آن نسبت می‌دهند این است؛ «ضد گتسبی».

در همان موقع هم با خودم می‌گفتم که شاید در موقعیت مناسبی این کتاب را نخوانده‌ام. بعضی مواقع ما در روزهایی که سرگرم کاری هستیم و سرمان حسابی شلوغ است کتابی را می خوانیم که نیاز به تمرکز بالایی دارد، کتاب را می‌خوانیم، آن را به پایان می‌رسانیم ولی آن‌طور که باید از آن بهره نمی‌بریم و متوجه جزئیاتی که اتفاقاً بسیار مهم است، نمی‌شویم. احتمالاً من «گتسبی بزرگ» را در چنین ایامی خوانده‌ام. من به این کتابها که خوانده‌ام ولی درواقع نخوانده‌ام. کتاب‌های خوانده‌نخوانده می‌گویم. الان نام چندتایی از آنها به خاطرم می‌آید؛ «شیاطین»ِ داستایفسکی، «لبه تیغ»ِ سامرست موآم و «خورشید همچنان می‌دمد» نوشته ارنست همینگوی.

از اینها گذشته در این نوبت از خواندن که هم دقتم بالا بود و هم دو ترجمه مهم از این اثر را با هم مقایسه کردم، «گتسبی بزرگ» را رمانی خوش‌ساخت و مهم دیدم و دیگر برایم تعجب‌آور نیست که چرا عده‌ای آن را رمانی بزرگ می‌دانند. هرچند که در فهرست شاهکارهایی که من خوانده‌ام قرار نمی‌گیرد. گتسبی در واقع اولین رمان مهم نویسندگان امریکایی قرن بیستم است اولین اثر مهم پس از آثار کلاسیک نویسندگانی چون ملویل، هاثورن و جیمز. فیتزجرالد این رمان را در سال ۱۹۲۵ منتشر کرد یعنی چهارسال پیش از انتشار «خشم و هیاهو»ی ویلیام فاکنر و «وداع با اسلحه»ی ارنست همینگوی. پس با این توجه او بر همگی نویسندگان مهم امریکایی قرن بیستم فضل تقدم دارد.

«گتسبی بزرگ» رمان امریکا است. رمانی که در آن جامعه امریکای رو به‌پیشرفت، آن‌هم پیشرفتی سریع و سرسام‌آور، را به تصویر می‌کشد. فیتزجرالد تمام مولفه‌های جامعه امریکا را در این رمان نسبتاً کم‌حجم پیش‌روی مخاطب می‌آورد؛ پول، سرعت، شهوت و ... . و در عین حال همه اینها بی‌اصالت است چرا که بادآورده و زودگذر هستند. پول گتسبی اصالتی ندارد به‌سادگی به‌دست آمده و به‌راحتی از دستش می‌رود قدرتش هم. عشقش هم چنین است مبنایش تملک است نه اشتیاق واقعی. از خیانت‌های متعددی هم که در رمان صورت می‌گیرد هم چیزی نمی‌گویم که داستان فاش نشود. فیتزجرالد که برای نوشتن این رمان از مسائل زندگی شخصی خودش تاثیرات فراوانی گرفته، نگاهی کاملاً نقادانه به امریکای جدید دارد و همین نگاه که جامعه شهری و نوظهور امریکا را شامل می‌شود در بین آثار شاخص نویسندگان بزرگ امریکا در آن روزگار، تک و بی‌رقیب است. رمان‌های فاکنر بیشتر فضایی روستایی دارد و بیشتر به مسائل سیاهان جنوب امریکا می‌پردازد. بیشترینه داستان‌های همینگوی در خارج از امریکا روایت می‌شود. اشتاین‌بک هم بیشتر با نگاهی سوسیالیستی داستان‌های دهکده زادگاهش را روایت می‌کند و کمتر گذرش به شهر می‌افتد. البته «یو اس اِی» نوشته جان دوس‌پاسوس و «تراژدی امریکایی» نوشته تئودور درایزر هم تصویری بدیع و جامع از امریکای مدرن ارائه می‌دهند، ولی از جهت اهمیت و همچنین ایجاز در روایت، «گتسبی بزرگ» بر آنها برتری دارد. 

خلاصه این رمان را بخوانید منتها در زمانی مناسب و با دقت هرچه تمام‌تر. در آخر درباره دو ترجمه مهم این کتاب نکاتی را بگویم و نوشته‌ام را به پایان برسانم. من در اولین باری که این کتاب را خواندم ترجمه آقای امامی را خواندم آخرین ویراستش را که مربوط به سال هفتاد و نه است و همچنان در بازار موجود است. برای دومین‌بار هم ترجمه امامی را شروع کردم ولی از نیمه رمان ترجمه رضایی به دستم رسید و تا به ‌انتها آن را خواندم و در بسیاری از موارد آنها را با هم مقایسه کردم. یکی از دلایلی که با ترجمه رضایی ادامه دادم ادعاهایی بود که او در مقدمه کرده بود. ایشان در صفحه پانزده چنین می‌نویسد: «در حدود پنجاه سال پیش کریم امامی با متن دشواری دست و پنجه نرم کرد و از پس آن برنیامد...». بعد از خواندن و مقایسه‌کردن دریافتم همان آفتی که در ترجمه‌های مجدد از آثار بزرگ هست در ترجمه رضایی هم به چشم می‌خورد و آن‌هم توجه بیش از حد به ترجمه شاخص پیشین. به این معنا که به نظر می‌رسد، او ترجمه امامی را پیش رو گذاشته و تمام تلاشش را کرده که متفاوت از آن ترجمه کند. اینکه ترجمه رضایی از دقت بالاتری برخوردار است و برخی مشکلات امامی را رفع کرده، شکی نیست آن‌هم با توجه به امکاناتی که امروزِ روز در دست مترجمان و محققان است، ولی اینکه متن بهتری از متن امامی است، باید بگویم که خیر، هرچند که متن امامی هم نیاز به یک ویرایش اساسی دارد. «گتسبی بزرگ» رمانی است که نیاز به ترجمه دوباره دارد ولی ترجمه رضایی آن ترجمه دوباره نیست.
        

12

          «گتسبی بزرگ»
اثر اسکات فیتزجرالد
از مهمترین کتاب های ایالات متحده در صدسال  اخیر می باشد.
داستان عاشقانه و دراماتیک عشق قدیمی اقای گتسبی به زنی که حالا ازدواج کرده است و به ظاهر از دسترس مجنون خارج شده ولی در تخیلات عمیق و افسار گریخته ی گتسبی هنوز شور وصال به او موج می زند.
هرچند با برنامه ریزی های دقیق بلاخره موجبات دیدار دو دوست قدیمی محیا می گردد ولی ناتوانی گتسبی در ابراز عواطف و احساساتش اثری از آن دل شیدا و برافروخته او ندارد.
گتسبی که هنوز در کف آرزوهای جوانی خود سیر می کند هنوز به اکسیر عشق ایمان دارد و برای عشق حریمی خالص و ناب قائل است..این پندار تا جایی پیش می رود که حتی معشوقش با زن رویاهایی او فاصله می یابد. 
و حتی پس از درک این تفاوت قادر به تفکیک بین این دو دنیا(خیال و واقعیت) نمی باشد چرا که او حتی در نظر راوی داستان که از قضا شاهد ماجراهای اوست، نیز چنان پاک و بی غرض عاشق است که حرجی بر او نیست.
کلا سیر داستان و شخصیت پردازی های برخی افراد از جمله خود گتسبی با نوعی ابهام های عمدی و اجمال گویی هایی مواجه است که این باعث شد به یاد فیلم جاده ی مالهالند بیافتم!
پ: ترجمه ی اقای کریم امامی هرچند زیبایی های خاص خود را دارد و مقدمه ی کتاب گواه بر سعی و کوشش مترجم در طول سالیان چاپ ابن اثر در ایران است، اما نواقص قابل توجهی در امر ترجمه موجب گیرا نبودن و روان نبودن آن برای مخاطب می شود.
        

1