دراکولا

دراکولا

دراکولا

برام استوکر و 1 نفر دیگر
3.7
66 نفر |
23 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

22

خوانده‌ام

128

خواهم خواند

90

شابک
9649056610
تعداد صفحات
704
تاریخ انتشار
1378/4/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        همه ی خون آشام های متأخر از زیر شنل سرخ و سیاه کنت دراکولا بیرون آمدند و هرگز صاحب سایه ای مخوف تر از او نشدند.برام استوکر صدوبیست سال پس از انتشار «دراکولا» همچنان یکی از چهره های شاخص ادبیات گوتیک و خالق تکان دهنده ترین رمان این سبک است. کنت دراکولا اشراف زاده ی تنها و مرموزی است که همه ی اطرافیانش را از دست داده و می تواند شر و نیروهای اهریمنی را از مرزهای قصری در بلندای کوه های کارپات به سرزمین های دوردست بفرستد. ترسیم همه ی این شرهای عالم گیر از خلال یادداشت ها و نامه های وکیلی رخ می نماید که یکی از راویان این شر مسلم است: دفترچه ی خاطرات جاناتن هارکِر.«این نامه را نوشتم که به شما بگویم چقدر از خواندن دراکولا لذت بردم. به نظرم بهترین داستان مربوط به قلمرو شیاطین است که در این چندین و چند سال خوانده ام.»سرآرتور کانن دویل-نامه به استوکر«دراکولا تأملی غریب و رازآلود در باب دغدغه های زمان خود است. استوکر فولکلور و افسانه را با خردگرایی علمی و روان پزشکی و انسان شناسی در هم می آمیزد.»لنی رانسلی-گاردین
      

یادداشت‌ها

کیان

7 روز پیش

          داستان با سفر جاناتان به ترنسیلوانیا شروع میشه. او برای راست و ریس کردن کار‌های خرید یه ملک در لندن توسط کنت دراکولا به اونجا میره. طی اقامتش در قلعه‌ی دراکولا متوجه رفتار‌های عجیب کنت میشه و... 

چنتا نکته رو بهتره قبل از خوندن این کتاب بدونید تا بیشتر از خوندن این اثر لذت ببرید.
کتاب یک اثر کلاسیکه با موضوعی منحصر به فرده! داستان فضای گوتیک داره.
شیوه‌ی روایت داستان متفاوته و مجموعه‌ی روزنوشت‌هاییه که شخصیت‌ها نوشته‌اند.
از اونجایی که با یه اثر کلاسیک روبه‌رو هستیم انتظار توصیفات طولانی رو داشته باشید. به علاوه بار‌ها  بعضی دیالوگ‌ها تکرار میشن و ممکنه اعصابتون رو حسابی به هم بریزه!
داستان کشش لازم برای اینکه شما رو با خودش همراه کنه داره. توصیفات طولانیه ولی حس اینکه بقیه ماجرا قراره چی بشه همش همراهته!
کتاب سال‌ها پیش نوشته شده پس بهتره از همون اول با دید خواننده‌ی همون سال‌ها بخونیدش و گرنه حسابی اذیت میشید از بعضی بخش‌های داستان.

خوندن این کتاب یک ماه ازم وقت گرفت. حقیقتش خیلی سخت بود برام خوندنش. دیالوگ‌های طولانی و تکراری عذابم میداد ولی کنارش نذاشتم. شاید بخاطر علاقه‌م به داستان‌های خون‌آشام‌ها بود.
        

0

          این کتاب برای من اولین تجربه خواندن اثری کلاسیک در سبک وحشت بود. هر چند به نظرم بیشتر هیجانی بود تا وحشتناک.
داستان با رفتن جاناتان به ترانسیلوانیا جهت ارائه خدمات به مشتری خاص آغاز شد و بعد از آن شاهد اتفاقات جذاب و هیجان انگیزی بودیم که همین کشش لازم برای ادامه را به خواننده خواهد داد.
سبک روایت داستان نیز جالب بود. به صورت راوی سوم شخص نبود بلکه با روز نوشتها و خاطرات روزانه‌ی شخصیتها داستان پیش می‌رفت.
داستان کشش لازم برای ادامه را داشت اما از آنجایی که اثری کلاسیک است توضیحات بسیار طولانی و تکراری داشت که واقعا برای من خسته کننده بود اما به دلیل جذابیت موضوع داستان تا انتها ادامه دادم
نکته ی جالب توجه دیگری برای من در این کتاب تقابلی بود بین دین ، خرافات و علم پزشکی.
اینکه در بعضی قسمتهای داستان از نان مقدس و یا کشیدن دایره برای حفاظت از خود استفاده میکردند(به نظر من) سعی بر آن داشت تا برشی از باورهای خرافی در برابر علم پزشکی را نشان دهد.
به هر حال حین خواندن کتاب باید به این نکته توجه کنیم که در سالهای بسیار دور نوشته شده است و با دید مردمان آن دوران به داستان بنگریم.
        

28

          دراکولا در واقع سنگ بنای داستانهای ترسناکِ خون‌آشامی در دنیای ادبیاته. جاناتان هارکر یک تازه وکیل و مشغول کار در یک دارالوکاله در انگلستانه. داستان با سفر جاناتان هارکر به ترانسیلوانیا(رومانی) شروع میشه تا با کنت دراکولا دیدار کنه و مقدمات خرید یک منزل قلعه مانند در انگلستان رو برای کنت مهیا کنه. از همون ابتدا و در راه رسیدن به قلعه‌ی کنت دراکولا، جاناتان با دیدن رفتار مردم وقتی مقصد سفرش رو متوجه میشن و اتفاقاتی که می‌افته هول و هراسی در دلش به پا میشه و کم‌کم با دیدن کنتی که هیچ شباهتی به کنت نداره و دیدن اینکه راه خروجی از قلعه نیست متوجه غیرعادی بودن اوضاع میشه. حالا چرا کنت شباهتی به کنت نداره؟ چون نه خدمتکاری داره، نه غذاهای آنچنانی داره، خودش غذا رو برای مهمانش آماده می‌کنه و خودش تخت رو مرتب می‌کنه و خبری از مهمانی و رفت و آمد هم نیست. خلاصه در نهایت جاناتان متوجه میشه که این کنت نابکار قصد مهاجرت به انگلستان داره. از طرفی جاناتان رو همونجا رها میکنیم و میریم سراغ همسر جاناتان مینا و دوست همسرش لوسی و خواستگاران لوسی و اتفاقاتی که برای اونها می‌افته رو می‌خونیم و بعد در هم گره خوردن این دو ماجرا که دیگه برای جلوگیری از اسپویل تعریف نمی‌کنم. کتاب از مجموع خاطرات و دستنوشته‌ها و نامه‌های شخصیت‌های کتاب تشکیل شده و در درجه‌ی اول کلاسیکه و در درجه‌ی دوم ترسناک یعنی به سبک ادبیات کلاسیک توضیح و تفسیر و گفتگوهای طولانی زیاد داره که شاید برای برخی خسته کننده بشه اما برای من زیاد کسل‌کننده نبود. در مورد کتاب دراکولا نقدهای فراوانی شده و از این  داستان نمادین تفسیرهای متنوعی ارائه شده، تفسیرهای اجتماعی، روانشناسانه و حتی سیاسی اقتصادی، برای مثال در مقاله‌ای دراکولا رو نماد سرمایه‌داری معرفی کرده بود.  کتاب برای من کشش خوبی داشت.

        

8

فاطیما

1403/7/19

        دراکولا ، کتابیه که وقتی تمومش کنی هنوز داغی و چیزی نمی‌فهمی. ولی وقتی ربع ساعتی به دیوار زل میزنی و اتفاقات رو از اول مرور میکنی ، تازه اونموقع است که آروم آروم اشکات میاد پایین و قلبت فشرده میشه و شروع میکنه دلتنگ تک تک کسایی میشه که میدونی تا مدتی نمیتونی دوباره پیششون باشی. 

دراکولای برام استوکر برام همچین کتابی بود. وقتی تموم شد و کتاب رو بستم ، احساس کردم دارم با خانواده ای خداحافظی میکنم که بیشتر از هر چیز دیگه ای تو دنیا بهشون وابستم... 

از جاناتان هارکر شجاع و عاشق پیشه ، که تونست اولین نفری باشه که بدون دیوانه شدن یا لت و پار شدن توسط گرگ ها از ترانسیلوانیا برگرده و با به نگارش دراوردن خاطراتش بقیه رو از خطری که تهدیدشون میکنه آگاه کنه بگیر ، تا مینایی که علی رغم نفرین شدن توسط کنت دراکولا تا قدم های اخر نقشه ، پا به پای گروه از انگلستان به ویتبی و از ویتبی به رومانی و از اونجا به ترانسیلوانیا رفت و با کمک های ارزنده ای که به همه کرد ، شد قهرمان اصلی داستان ما... 

از لرد آرتور دلشکسته که حتی وقتی مجبور بود تیشه ی نوک تیزش رو در قلب نامزدش ، لوسی ، که روح او هم توسط کنت اسیر شیاطین شده و جسم مرده اش به فرمان او بود فرو کند ، از انجام کار درست ممانعت نکرد و سزای این کار شوالیه وار، برگشتن آرامشی جاودان به روح لوسی عزیزش بود. یا مغز متفکر ماجرا ، دشمن اصلی دراکولا ، پروفسور ون هلسینگ ، که با عشق پدرانه اش همه ی اعضا رو رهبری می‌کرد و ترس رو از وجودشون میزدود. به همه جرئت میداد و همیشه بهترین راه حل رو انتخاب می‌‌کرد. 

یا از آقای رنفیلد ، عقل رمیده ی شجاعی که او هم به دست دراکولا کشته شد ، ولی نگذاشت او بتواند بیشتر از یک نفرین نصفه و نیمه ، بلای دیگری سر مینا هارکر بیاورد... " انگار مقدر بوده که زجر بکشی ، رنفیلد " اخرین کلمات کنت دراکولا به او بود. رنفیلد ، قهرمانیست که هیچکس او را در یاد نخواهد داشت ، البته به جز جان سیوارد... 

همین دکتر جان سیوارد ، با اسم مستعار جک ، که از هیچ تلاشی ابتدا برای درمان لوسی و رنفیلد و بعد برای نابودی دراکولا دریغ نکرد و ون هلسینگ رو از هلند به انگلیس آورد و در کنارش ، به کشف حقایقی بس خطرناک مشغول شد...  کویینسی موریس رو نباید یادمون بره ، کاو‌بوی تگزاسی که عشق اون رو به انگلیس کشوند و همین عشق هم موجب شد حتی به قیمت جانش هم که شده ، از بقیه محافظت کند...
شاید وقتی که با اون طرز صحبت خودمونی و محلی اش می گفت " حتی شده جونمم برا شوما میدم تا این قائله ختم به خیر شه. " ، می‌بایست بیشتر به این هشدار توجه میکردیم... 

هفت سال بعد از حادثه ترانسیلوانیا و مرگ کویینسی موریس ، یه کویینسی جدید به گروهمون اضافه میشه.. گروهی که الان ، خانواده ی هارکر نام داره و کویینسی هم پسر عزیز دردونه ی مینا و جاناتانه قیم اون هم پروفسور خوش قلب ، ون هلسینگه... همین نشون میده که کویینسی هنوز تو قلب هامون زندست و مادامی که دوستانش اون رو به یاد داشته باشن ، خوش زبونی هاش ، فداکاری هاش ، اشک ها و خنده هاش ، فرقی با زنده ها نخواهد داشت... 

حالا شما هم خانواده ای که از ابتدا دربارشون گفتم میشناسین... و اما درونمایه : 

علی رغم اینکه ژانر کتاب وحشت بود ، معلوم بود که برای استوکر نمیخواد اینطور باشه. با کمی توجه به نحوه نگارش و حجم کتاب ، فهمیدم برام از نگارش دراکولا منظور دیگه ای داشته.... به اصطلاح ، اینکه کتاب دراکولا رو صرفا کتابی از ژانر وحشت بنامیم ، مثل این است که از کوه یخی که وسط اقیانوس است ، فقط چیزی را ببینیم که روی سطح آب است و نسبت به هزاران متر یخی که زیر ان است بی تفاوت باشیم...  
پس از بنده گفتن : اگه دنبال کتابی با ژانر تمام وحشت می‌گردید و حوصله ی خوندن هر چیز دیگه ای رو ندارید ( اون هم به مقدار زیاد ) سراغ دراکولا نرید ( چون میخوره تو ذوقتون )

نشر ثالث در بین تمامی انتشاراتی که دراکولای برای استوکر را به چاپ رساندند ، متن کامل تری را شما میشود (۱۳۸۵ص) و مترجمی هم که از سال ۱۳۷۶ برای اولین بار آن ترجمه کرده واقعا دست مریزاد و ایول و تشویق دارد ! ترجمه آثار کلاسیک سخت است. یا قابل فهم ، یا موردتنفر واقع می‌شود... خوشبختانه این یکی از دسته اول بود... 

بهترین کتاب پاییزه ام بود و مطمئنم خیلی زود دوباره به سراغش خواهم رفت تا باری دیگر با دوستانم ملاقات کنم ... از سفر جاناتان به عنوان وکیل دعاوی به قلعه کنت شروع کنم و دوباره هم پای ون هلسینگ و جان و بقیه ، به آنجا برگردم... 

پس ، تا آن موقع .... وداع من را پذیرا باشید... 

پیوست : طولانی ترین یادداشت برآمده از عمیق ترین احساسات یک کرم کتاب...


      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

2

          من عاشق ادبیات گوتیکم، عاشق قرن نوزدهم. عاشق جنبش رمانتیسیسم. عاشق کاراکترهای به‌یادماندنی و شگفت‌انگیز این دوران: موجود فرانکنشتاین، فرانکنشتاین، دکتر جکیل و مستر هاید، دوریان گری عزیز عزیز عزیزم و البته کنت دراکولا و ون هلسینگ. و البته که برای چنین عاشقی خواندن متن کامل «دراکولا» از واجبات بود. درست است که خواندنش سخت بود، چون برام استوکر (شاید اگر کمی بدجنس باشم مثل مری شلی) آن‌قدر که ایده‌های درخشانی دارد و روح زمانه‌اش را با روایتی خلاق به‌تصویر می‌کشد، نویسندۀ توانمندی نیست. اما من نمی‌خواهم دربارۀ نقدهایی که به سبک روایی برام استوکر دارم بنویسم. می‌خواهم به خوانش نمادینی که از کتاب داشتم اشاره کنم. عصر ویکتوریایی در انگلیس عصر تاریکی است. انقلاب صنعتی متولد شده و لندن را دود، آلودگی، فقر و کثافت، بیماری و ابهام مواجهه با آینده‌ای نامعلوم فراگرفته. تمام امیال عاطفی انسان از سویی با چهارچوب‌های روشنگری و از طرفی بر اثر ارزش‌های پروتستانی سرکوب و حتی فراموش شده‌اند. تمایل به‌ جادو، ابهام و در آغوش کشیدن ماوراء ناشی از همین نیاز سرکوب‌شده و پاسخ‌نداده شده است؛ ناشی از اینکه به جهانیان ثابت شود که همه‌چیز عقلانی و شفاف و قابل‌فهم نمی‌شود و همیشه چیزی بیرون باقی می‌ماند؛ چیزی از جنس تاریکی‌ها، از جنس امیال جنسی، از جنس آنچه شاید در تمدن انسانی اخلاقی نباشد، اما طبیعی است؛ طبیعتی حیوانی. شاید برای همین خون‌آشام‌ها تمایلات جنسی را در انسان‌ها برمی‌انگیزند و با خون پیوندی ناگسستنی دارند. ادبیات گوتیک در آشکار کردن این طبیعت بی‌نظیر است، در به‌رخ کشیدن قدرت تاریکی، در نشان دادن اینکه اتفاقاً منطق همیشه پاسخ‌گو نیست، هرچه تلاش کنی روزنه‌های ورود تاریکی‌ را ببندی، از باریک‌ترین شکاف‌ها بالاخره راهی برای ورود به قلمروی نور و شفافیت پیدا می‌کند، هوا را می‌مکد و نفست را بند می‌آورد.
        

20

دراکولا اح
          دراکولا احتمالا معروف‌ترین شخصیت داستانی ترسناک و ضدقهرمان در جهانه و تا جایی که من می‌دونم، بیشترین تعداد پرداخت سینمایی یک داستان هم مربوط به ایشونه ( از 1931 تا حالا به صورت ممتد، پیوسته و لم‌ین‌قطع  دارن دراکولا می‌سازن.)
با وجود همه‌ی دراکولاهای ساخته شده، اصل جنس همچنان کتابه؛ یک داستان کلاسیک دوره‌ی گوتیک که شاید با تصور سینماییتون فرق داشته باشه. 
کتاب درباره‌ی کنت دراکولاست اما دراکولا توش نیست؛ درواقع دراکولا هست اما کم است! به توصیف چهره و شخصیتش پرداخته شده اما ترجیح برام استوکر این بوده که شخصیت مرموزش رو در تاریکی نگه داره و او رو از دریچه‌ی چشم آدم‌های خشک مذهب، پرفسور روان‌پریش، ترسوها و منشی کند ذهن به مخاطب بشناسونه.
داستان ساده و روانه. ترسناک نیست (حداقل برای من نبود!) اما پرداخت به شدت قوی داره و اگر شب و در خلوت بخوانید ممکنه قلقلکتون بده.
نکته‌ای که وجود داره اینه که داستان کلاسیک برای بی‌حوصله‌ها نیست. کلاسیک یعنی کش دادن و توصیف‌های زیاد. اگر اهلش نباشید و دنبال همون تصاویر سینمایی و پرده‌سبزی باشید تو ذوقتون می‌خوره.
این داستان قطعا برای مردم اون زمان خیلی خیلی جذاب بوده. برای ما دیگه دراکولا یک چیز عادی شده!

پی‌نوشت:
دراکولای محبوب من همچنان دراکولای هتل ترانسیلوانیاست.😁🤌🏻
        

21