غرور و تعصب (در واقع غرور و پیشداوری، همونطور که مترجم عنوان کرد، ترجمهی دقیقتریه) دو ویژگی محسوس شخصیتهای اصلی کتابه.
البته این ویژگیها صرفاً برای الیزابت بنت و آقای دارسی نیست و از دید وسیعتر همهی شخصیتها دچارش بودن. از طبقهی اشراف گرفته تا متوسط و عامهی مردم.
نکتهی جالب و زیرکانهای که جین آستین در نوشتن این رمان به کار برده اینه که عامل نمادین پیشداوری الیزابت و غرور آقای دارسی رو علت به هم رسوندنشون قرار داده؛
الیزابت با ورود به عمارت پمبرلی آقای دارسی، که نشون دهندهی موقعیت اجتماعی، ثروت و غرورشه، متوجه تحول احساساتش نسبت به آقای دارسی میشه.
و آقای دارسی هم به واسطه آقا و خانم گاردینر که دایی و زندایی الیزابت بودن، فرصت دوبارهای با الیزابت پیدا میکنه. همون کسایی که دارسی بخاطر اختلاف طبقاتی و جایگاهشون الیزابت رو تحقیر و کوچیک کرد، اون هم موقع اولین خواستگاری.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.