یادداشت hastea
1404/5/5

رمان سقوط رمانیه که به شکل اعتراف نامهی تک گویی روایت میشه. شخصیت اصلی مردی فرانسوی به نام ژان باتیست کلامانس، در شهر آمستردام با یک غریبه هم صحبت میشه و کمکم شروع به صحبت دربارهی خودش بعنوان «قاضی توبهکار» و گذشتهاش میکنه. در یک صفحه از کتاب کلامانس به خودش اسم ژانوس رو نسبت میده. ژانوس از خدایان اسطورهای روم باستانه که ویژگی بارز اون داشن دو چهره است: یکی رو به گذشته و یکی رو به آینده. ژانوی در اینجا نماد دوگانگی، تناقض و دوروییِ کلامنس محسوب میشه. آیا اون یک وکیل بخشنده، مهربان، دلسوز، فروتن و متواضع است یا یک آدم خودخواه، خودشیفته، خودبزرگبین که خودش رو بالاتر از همه میبینه؟ همینکه این کتاب به شکل تکگویی نوشته شده بیشتر بر این تأکید میکنه که کلامانس خودش رو از لقیه شایستهتر و باهوشتر میدونه. سقوط که عنوان کتابه تمثیل از دست دادن ارزشها و اخلاقیات و تصویر بیرونی کلامانسه. با گذشت زمان میبینیم کسی که خودش رو بالاتر از همه و در عرش میبینه و دوستداره همونجا بمونه رفته رفته به پایین سقوط میکنه. در کل نشوندهنده اینه که یک انسان چقدر میتونه به پستی بره. پایان کتاب هم خیلی نمادینه که من خیلی دوستش داشتم. حتماً دربارهاش بخونین بعد اینکه تموم کردین. اگه به کتابهای روانشناختی و فلسفی علاقهدارین گزینهی جالبیه. هر چند که بنظرم یک بار خوندنش کافی نیست.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.