معرفی کتاب سقوط اثر آلبر کامو مترجم شورانگیز فرخ
در حال خواندن
96
خواندهام
964
خواهم خواند
490
توضیحات
از زبان ژان باتیست کلمانس،قاضی شریف داستان سقوط،است که ما نیز صدای سقوط آرام و تدریجی خویش را میشنویم.راستی کدام یک از ما هراس چنین افتادنی را از سر نگذرانده است؟ پس،پیش از هرگونه قضاوتی،بهتر آن نیست که از جایگاه رفیع و جعلی قضاوت دوباره بر اقیانوس مه گرفته و ظلمانی زیستن نگاهی افکنیم؟ما کدام یک از این فرو افتادگان در اقیانوسیم؟ این کتاب کوچک آینه ی تمام نمای روزگار ما و انسان امروز است.
بریدۀ کتابهای مرتبط به سقوط
نمایش همه1403/11/4
1404/4/7
1404/3/21
دورههای مطالعاتی مرتبط
1404/3/11
یادداشتها
1404/3/4
این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.
از قلم نویسنده اگر بخوام بگم: جالب، عجیب، و فوقالعاده سنگین. جدای از محتوای داستان، نوع نوشتار بسیار ورزیده و عمیق. طوری که بدون حضور ذهن و تمرکز سطحی درک جملات سخت میشه. نویسنده انگار که خیلی زندگی کرده باشه! انگار که خیلی عمیق به درون خودش فرو رفته و تجربیاتش از خودش و زندگی و دیگران رو کاوش کرده. وگرنه داستان، داستان در دسترس و راحتی نیست و هر کسی نمیتونه حتی پی به وجودش در درون خودش ببره. گاهی جملات در بدنه متن و داستان برای من یادآور دیدگاههای روانکاوی و روانشناسی به شخصیت و ماهیت انسان بودن که برام جالب بود یک نویسنده چطور این موضوع به ذهنش اومده و اون رو با یک قلم ثقیل و عمیق و تا حدودی تاریک و واقعگرا به تصویر کشیده. عجیبه. مگر اینکه نویسنده به قدر زیادی عمیق زندگی کرده باشه! داستان سقوط هم داستان عجیبیه. فکر میکنم کمتر کسی باشه که این نوع از اوج و سقوط رو تجربه نکرده باشه. فکر میکنم احتمالا در درون اکثر ما یک قله بلند و ماورای مردم وجود داره که بر روی اون خدایی و برتری میکنیم؛ اما اندازه بلندی قله، به همون ارتفاع و قدرت، سقوط بر ما حاکمه و ما چارهای جز سقوط کردن و افتادن و دوباره بلند شدن برای ریاست بر این دستگاه قضاوت نداریم. شخصیت ژان باتیس کلمانس فردی باهوش به نظر میرسید که گاهی زرنگی و طفره رفتن این شخصیت به نظرم جالب میاومد. اینکه چطور دوباره و دوباره قدرت رو حتی با وجود حقیر و کوچک نشان دادن خودش حفظ میکنه. شخصیت این فرد، یادآور سیستم نارسیستیک برای من بود که برای کلمانس هیچ ایدهآلی وجود نداره که بخواد به اون برسه؛ بلکه ایدهآل و برترین خودش هست و اگر لازم باشه این ایدهآل رو بشکنه، میشکنه اما در اون صورت، این شکست باز هم برای اون نوعی از قدرت محسوب میشه. تجربهای که از این کتاب داشتم جالب بود؛ هر چند که این کتاب هم رفت جزو اون دسته کتابهایی که میبایست بارها و بارها بخونم تا متوجه شم نویسنده دقیقا چی میخواسته بگه. - میگویید حکایتی بیاهمیت است؟ بدون شک. فقط مدت زیادی برای فراموش کردنش صبر کردم و اهمیتش در همین است.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.