معرفی کتاب جزیره سرگردانی اثر سیمین دانشور

جزیره سرگردانی

جزیره سرگردانی

3.8
72 نفر |
22 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

8

خوانده‌ام

134

خواهم خواند

70

شابک
9789644870170
تعداد صفحات
326
تاریخ انتشار
1403/4/31

توضیحات

        هستی نوریان که در خانواده‌ای با ارزش‌های سنتی بزرگ شده، در برابر پرسش‌های عمیق و بحران‌های هویتی خود می‌ایستد. در زمانی که جامعه ایران به سرعت در حال تغییر است، او با مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود. درحالی‌که مادرش، عشرت، از او می‌خواهد تا مطابق با انتظارات جامعه و به‌روز زندگی کند، هستی در تلاش است تا معنای واقعی زندگی و هویت خود را پیدا کند.
سلیم یکی از شخصیت‌های کلیدی داستان، نمادی از جوانان تحصیل‌کرده آن دوره است که خانواده‌ای ثروتمند و بازاری دارد و به ارزش‌های مدرن و انقلابی پایبند است. سلیم جایی بین سنت و مدرنیته، بین مذهب و روشنفکری ایستاده و این در تضاد با زندگی سنتی و بسته‌ای است که هستی در آن قرار دارد. او به هستی دل می‌بازد و تلاش می‌کند یاد بدهد که چگونه زنی مدرن و به‌روز باشد و هم‌زمان اصالت و لطافت خود را حفظ کند.
مراد، شخصیت مهم دیگر داستان، به‌نوعی نماد جوانان تحول‌خواه و مبارز آن دوران است که تحت تأثیر آموزه‌های کمونیسم وارد حزب توده شده و تلاش می‌کند در کنار دوست داشتن هستی او را  وارد مبارزه کند. 
این تضاد میان سلیم و مراد، به کشمکش‌های درونی هستی که به دنبال خودآگاهی و آزادی فردی است دامن می‌زند. از طرفی هستی درگیر روابط پیچیده، پرهیجان و ساختارشکن مادرش با شوهر دومش، احمد گنجور است و در این بین با بیژن که پسر پدر ناتنی‌اش است ارتباط خوبی برقرار کرده و برخی مشکلات را حل و فصل می‌کند.

این رمان  با نثر روان و ساختار پیچیده‌ای که دارد، به یک سفر درونی و بیرونی تبدیل می‌شود که خواننده را به تفکر وامی‌دارد و به صورت عمیق و فلسفی به مسائلی همچون بحران هویت، جستجوی معنای زندگی و روابط انسانی می‌پردازد و توسط شخصیت هستی با مسائلی چون عشق، تعهد و باورهای مذهبی دست و پنجه نرم می‌کند. این کتاب به عنوان اثری برجسته در ادبیات معاصر ایران از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و مورد اقبال خوانندگان قرار گرفته است.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به جزیره سرگردانی

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 254

هستی به اتاق خواب رفت. اتاق جنگ. با دور تند به جمع آوری آنچه پرت شده بود مشغول شد. ذهنش همگام با دستها و پاها به کار؛ نوارها را جمع کرد و در جا نواری جا داد... شکستن سد جنسیت، نه برای کسی که متعهد است. این ولنگاری‌ها به ما نمی‌برازد... در شکستن سد بایستی متوجه بود که آب خانه دهقانی را خراب نکند... لانه مرغی را ... بالش‌ها را از روی زمین برداشت و به جایشان گذاشت... بارها به من گفته تو املی نتوانسته‌ای يك مراد مفنگی را به دام بیندازی نتوانسته‌ای سلیم را رام کنی. پتوی مخمل آبی را روی تخت انداخت و روتختی را روی تخت پهن کرد. روی میز توالت رفت و سعی کرد پرده کنده شده را به ریل وصل بکند. پرده با آن‌همه منگوله و شرابه سنگین بود منصرف شد. پردهها را تا کرد و در گوشه اتاق گذاشت و به سراغ ضبط صوت رفت... من وقار را ترجیح میدهم. بی نیازی. شعرم را می گویم نقاشی می‌کنم این يك نوع تعالی است. نمیفهمد می‌گوید تن آدمی بی نیاز نیست چه کار کنم؟... ضبط صوت را از زمین برداشت شکسته بود. کاریش نمیشد کرد. گذاشتش روی پرده رادیو را برداشت آنهم درب و داغون بود. ته قلبم راضی به اسارت شوهر نیست. سر بزنگاه بهمش میزنم خودم هم نمیفهمم چه میکنم؟ شاید به خودم هم دروغ می‌گویم مگر همه باید شوهر بکنند؟ عقده های سرکوفته؟ چرا سرکوفته؟ مهار شده. تعالی درست است. اصلا از کلمه تعالی خوشم می‌آید... کمر راست کرد. شاد شاد شاد بود.

5

لیست‌های مرتبط به جزیره سرگردانی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به جزیره سرگردانی

یادداشت‌ها

          جزیره‌ی سرگردانی یک داستان با تم سیاسی-عاشقانه‌ ست. شخصیت اصلی داستان دختری تحصیلکرده و اهل هنر و نقاشی و شعر به نام هستی، عاشق یکی از هم‌دانشگاهی ها به نام مراد و تأثیر گرفته از اون. هستی و برادرش بعد از کشته شدن پدر در جریانات مصدق پیش مادربزرگ خودشون زندگی میکنند چون مادرشون دوباره ازدواج کرده. مادر هستی مقدمات آشنایی یک پسر تازه از فرنگ برگشته به نام سلیم رو با هستی فراهم می‌کنه و هستی هم از اون بدش نمیاد اما اعتقادات سلیم خیلی به هستی نزدیک نیست. خلاصه که هستی در دریای عشق و اعتقادات همچون جزیره‌ای سرگردانه تا ببینیم در انتها چه تصمیمی میگیره. داستان پیچیدگی و جذابیت آنچنانی نداره و شخصیت ها خیلی شعار زده و اغراق شده به نظر میان. در حالی که همه‌ی اتفاقات عادی به نظر میان اما آدمها به نظر من عادی نیستن. نکته‌ی جالب حضور سیمین دانشور و جلال آل‌احمد به عنوان شخصیت‌های کتابه. دو ستاره هم میشد داد اما چه کنم که خیلی دل‌رحم هستم.ه
        

0

"زیرِ سایه
          "زیرِ سایه‌ی جلال"

سیمین دانشور یکی از موفق‌ترین زن‌های نویسنده در تاریخ معاصر ایران است. اما حتی سال‌ها بعد از مرگ جلال آل‌احمد، سیمین باز زیر سایه شهرت همسرش می‌ماند. و این زیرسایه یک مرد بودن حتی پس از مرگِ او، گلایه ایست که منجر به نوشتن جزیره سرگردانی می‌شود.

هستی نوریان شخصیت اصلی داستان دختری است ظاهرا خودساخته و مستقل که علاقه عجیبی به فلسفه و سیاست دارد. او یک شِبه‌مبارز است و بیزار از آن که مردان او را زیر سلطه خود بکشند. پدرش را در کودکی از دست داده و در میانه زندگی میانِ یک دوراهی عشقی گیر افتاده است. عشقِ مراد که یک‌جوان فیلسوف است اما ترس دارد از عشق و به خواستگاری‌اش نمی‌آید. از طرف دیگر سلیم که یک مبارز اندیشمند است و عاشق هستی که آرام آرام جای مراد را تصاحب می‌کند... 

هرچه داستان پیش می‌رود بیشتر متوجه می‌شوید که سیمین چقدر همان هستی نوریان است. همان دختری که در کودکی پدرش را از دست داده و می‌ترسد از اینکه مردی او را زیر سلطه بگیرد و اختیارش را سلب کند. دقیقا همان کاری که جلال ناخواسته با سیمین کرد و سیمینی که زیر سایه‌ او ماند و تا ابد خواهد ماند.

جزیره سرگردانی حاصل سرگردانی آخرین روزهای زندگی سیمین دانشور است. روزهایی که او به هرچیزی چنگ می‌زند و چیزی جز مبارزه کردن، آرامش نمی‌کند. دائم از ملاصدرا و دیگر فیلسوفان نقل قول می‌کند تا به زندگی‌اش معنا بدهد اما در آخر خودش از این نشخوار های فکری خسته شده و به معنازدگی‌اش اعتراف می‌کند. جزیره سرگردانی اولین قسمت از یک سه‌گانه است که اجل به او فرصت اتمامِ قسمت آخرش را نمی‌دهد. 

سیمین در طول روایت، دائم از یک مهدویت انقلابی صحبت می‌کند که پیش از انقلاب گمان می‌کرد آن راه‌ گذر از رنج‌هاست اما پس از انقلاب ۵۷ و مواجه با دنیای جدید، او با یک بحران تازه مواجه می‌شود: اصلا مهدویت انقلابی چیست؟ و تا آخر داستان نیز جوابی به سوال خودش نمی‌دهد. (شاید که در آخرین قسمتِ سه‌گانه به جوابش رسیده بود کسی چه می‌داند...)

جزیره سرگردانی بی‌شک از سووشون بهتر است اما با همه این تعاریف اثر متوسطی است که نمی‌شود رمان خطابش کرد. آنقدر پراکنده و بی‌هدف است که صبر ایوب می‌خواهد خواندنش. می‌شود کلافگی سیمین را در تک تک کلماتش خواند. انزجار او از زندگی و جلالی که حتی بعد از مرگ نیز دست از سرش بر نمی‌دارد کاملا مشهود است. جزیره سرگردانی بیشتر از آنکه یک رمان باشد ماحصل نشخوار های فکری یک نویسنده است.

عجیب‌تر از آنکه سیمین در خودِ داستان به عنوان یک استادِ دانشگاه متفکر و مبارز حضور دارد که پیرزن خرفت داستان دائم او را اذیت و تحقیر می‌کند...
سیمین آنقدر تحت تاثیر واقعیت و جهان پیرامون خودش است که نمی‌تواند لحظه‌ای تخیل کند و از عناصر درام برای خلق یک اثر خوب بهره برداری کند.

توده (جریان موسوم به چپ) که یکی از مهم‌ترین جریان‌های سیاسی در ایران است، در داستان سیمین، رسما هیچ خاصیتی ندارد و مصدق با تمام فعالیت‌های سیاسی‌اش، اندازه‌ی قاب عکسی است که مادربزرگ هستی دائم راجع‌به آن حرف می‌زند و هیچ‌چیز مهمی نمی‌گوید. تنها می‌دانیم که محتمل است پدر هستی در راه مصدق کشته شده باشد. آن هم مصدقی که نه آرمانی دارد نه مبارزه‌ای کرده است...

در مجموع اثری‌است متوسط، با قصه‌ای متوسط و روایت‌گری متوسط که‌برای شناخت مهم‌ترین نویسنده زن تاریخِ ایران شاید خواندنش لازم باشد.

✍️ سید مرتضا امیری
        

4

          من رو کتاب‌های دانشور حساسیت خاصی دارم... چون به نظرم یه نویسنده با دانش بالاست. هر چند رمان سووشون رو رمان بهتر و زیباتری می‌دونستم اوایل رمان اصلاً نمی‌تونستم با هستی و سلیم و مراد ارتباط برقرار کنم اما کم کم که فصل‌ها پیش رفتند داستان جاافتاده تر شد. داستان درباره یک نسلی هست که نمی‌دونسته چی می‌خواد و بین تفکرهای مختلف و گفتمان‌های جورواجور درماندند. شخصیت اصلی داستان هستی با نماد عشق دنبال تفکرات متضاده توی داستان. هر چند هیچوقت تحمیل نظر نویسنده رو دوست نداشتم اما اینجا سیمین به صورت نمادین انتخاب درست رو سلیم (نماد گفتمان انقلاب مهدویت) معرفی می‌کنه مخصوصا تو خوابی که آخر کتاب می‌بینه. تفکراتی که هستی رو دوره می‌کنه به نوعی تفکراتی هست که جلال رو دوره می‌کنه. حتی من هستی رو در دنبال کردن تفکرهای مختلف نماد جلال آل‌احمد می‌دونم. جلال هم اول به تفکرات چپی متمایل بود و در آخر به تدین رو آورد همانطور که هستی ابتدای رمان به عشق مراد پاکدل (نماد گفتمان سوسیالیستی) متعصب است و در آخر با سلیم ازدواج می‌کند. در کل رمان بدی نبود. دوست دارم زودتر ادامه‌ش رو هم بخونم و صد حیف که رمان «کوه سرگردانی» جلد سوم این سه‌گانه نیست شده.
        

1

          یکبار دوستی برایم نقل قول کرد که از دوست دیگرش شنیده "گاهی کتاب ها آدم را پیدا و انتخاب می کنند ." جزیره سرگردانی دنبالم گشته بود انگار ، دستش را گذاشته بود روی شانه ام . صدایم زده بود که بنشینم برایم حرف بزند و بگوید هستی خودت باش! ساکن باشکوه و وقار جزیره سرگردانی ! کوتاه نیا و هستی باش... مرادت را بشناس ، با سلیمت آشنا شو .. غریبگی نکن با سرنوشت و همرنگ جماعت نشو... همیشه هستی باش! دخترِ نارنج و ترنج ...

جزیره سرگردانی رمان زنانه ، زیرکانه و عفیفی ست. عطر مربای پوست نارنج می دهد و مثل باران بهاری سرزده و دل چسب. ساده خوان و پیوسته و روان. متنش خودمانی است و انگار دلگویه های سیمین خانم است. دلم پرکشید برای حضور پررنگ جلال در کتاب . توصیف قاب عکس جلال و عشقی که لابه لای کلمات بافته شده بود مثل یک قالی ابریشمی باشکوه و نجیب و صبور ‌‌‌.
.. دل تنگی سیمین خانم و امیدواری اش هر دو ملموس بود.
رد پای جلال نه فقط در قاب عکس ها و یاد او که در اشاره ها و پرداخت های اجتماعی رمان جا شده بود. کلماتی که پیش از نویسنده  ، یادآور قصه های جلال آل احمد بودند. 

بارها و بارها در کتاب مکث کردم و جملانی را تکرار و چندباره خواندم. کتاب امانتی کتابخانه است ، چاپ نخست با برگه های کاهی که بین فشار انگشت گرده کاغذ می شوند. واژه ها با ماشین حروف چینی نوشته شده اند و وقتی می خوانی صدای تلق و تلق دکمه ها توی ذهنت می پیچد .
        

7