یادداشت سید مرتضی امیری

"زیرِ سایه
        "زیرِ سایه‌ی جلال"

سیمین دانشور یکی از موفق‌ترین زن‌های نویسنده در تاریخ معاصر ایران است. اما حتی سال‌ها بعد از مرگ جلال آل‌احمد، سیمین باز زیر سایه شهرت همسرش می‌ماند. و این زیرسایه یک مرد بودن حتی پس از مرگِ او، گلایه ایست که منجر به نوشتن جزیره سرگردانی می‌شود.

هستی نوریان شخصیت اصلی داستان دختری است ظاهرا خودساخته و مستقل که علاقه عجیبی به فلسفه و سیاست دارد. او یک شِبه‌مبارز است و بیزار از آن که مردان او را زیر سلطه خود بکشند. پدرش را در کودکی از دست داده و در میانه زندگی میانِ یک دوراهی عشقی گیر افتاده است. عشقِ مراد که یک‌جوان فیلسوف است اما ترس دارد از عشق و به خواستگاری‌اش نمی‌آید. از طرف دیگر سلیم که یک مبارز اندیشمند است و عاشق هستی که آرام آرام جای مراد را تصاحب می‌کند... 

هرچه داستان پیش می‌رود بیشتر متوجه می‌شوید که سیمین چقدر همان هستی نوریان است. همان دختری که در کودکی پدرش را از دست داده و می‌ترسد از اینکه مردی او را زیر سلطه بگیرد و اختیارش را سلب کند. دقیقا همان کاری که جلال ناخواسته با سیمین کرد و سیمینی که زیر سایه‌ او ماند و تا ابد خواهد ماند.

جزیره سرگردانی حاصل سرگردانی آخرین روزهای زندگی سیمین دانشور است. روزهایی که او به هرچیزی چنگ می‌زند و چیزی جز مبارزه کردن، آرامش نمی‌کند. دائم از ملاصدرا و دیگر فیلسوفان نقل قول می‌کند تا به زندگی‌اش معنا بدهد اما در آخر خودش از این نشخوار های فکری خسته شده و به معنازدگی‌اش اعتراف می‌کند. جزیره سرگردانی اولین قسمت از یک سه‌گانه است که اجل به او فرصت اتمامِ قسمت آخرش را نمی‌دهد. 

سیمین در طول روایت، دائم از یک مهدویت انقلابی صحبت می‌کند که پیش از انقلاب گمان می‌کرد آن راه‌ گذر از رنج‌هاست اما پس از انقلاب ۵۷ و مواجه با دنیای جدید، او با یک بحران تازه مواجه می‌شود: اصلا مهدویت انقلابی چیست؟ و تا آخر داستان نیز جوابی به سوال خودش نمی‌دهد. (شاید که در آخرین قسمتِ سه‌گانه به جوابش رسیده بود کسی چه می‌داند...)

جزیره سرگردانی بی‌شک از سووشون بهتر است اما با همه این تعاریف اثر متوسطی است که نمی‌شود رمان خطابش کرد. آنقدر پراکنده و بی‌هدف است که صبر ایوب می‌خواهد خواندنش. می‌شود کلافگی سیمین را در تک تک کلماتش خواند. انزجار او از زندگی و جلالی که حتی بعد از مرگ نیز دست از سرش بر نمی‌دارد کاملا مشهود است. جزیره سرگردانی بیشتر از آنکه یک رمان باشد ماحصل نشخوار های فکری یک نویسنده است.

عجیب‌تر از آنکه سیمین در خودِ داستان به عنوان یک استادِ دانشگاه متفکر و مبارز حضور دارد که پیرزن خرفت داستان دائم او را اذیت و تحقیر می‌کند...
سیمین آنقدر تحت تاثیر واقعیت و جهان پیرامون خودش است که نمی‌تواند لحظه‌ای تخیل کند و از عناصر درام برای خلق یک اثر خوب بهره برداری کند.

توده (جریان موسوم به چپ) که یکی از مهم‌ترین جریان‌های سیاسی در ایران است، در داستان سیمین، رسما هیچ خاصیتی ندارد و مصدق با تمام فعالیت‌های سیاسی‌اش، اندازه‌ی قاب عکسی است که مادربزرگ هستی دائم راجع‌به آن حرف می‌زند و هیچ‌چیز مهمی نمی‌گوید. تنها می‌دانیم که محتمل است پدر هستی در راه مصدق کشته شده باشد. آن هم مصدقی که نه آرمانی دارد نه مبارزه‌ای کرده است...

در مجموع اثری‌است متوسط، با قصه‌ای متوسط و روایت‌گری متوسط که‌برای شناخت مهم‌ترین نویسنده زن تاریخِ ایران شاید خواندنش لازم باشد.

✍️ سید مرتضا امیری
      
97

4

(0/1000)

نظرات

چطور از سووشون بهتره ولی باز خوب نیست 
یعنی سووشون هم خوب نیست؟
2

1

متاسفانه سووشون رو اصلا نتونستم تا انتها بخونم نصفه و نیمه رها کردم. 

0

آها، من که نخوندم هنوز
@Semortezaamiri 

0

و یه نکته دیگه: به نظرم سیمین زیر سایه جلال نموند‌. مثلاً خود من قبل از اینکه بدونم سیمین و جلال ربطی به هم دارن اسم سووشون رو شنیده بودم. یعنی شخصیت مستقل خانم دانشور رو در عرصه ادبیات دیده بودم.

2