یادداشت مصطفا جواهری
1401/11/22
3.8
15
«هستی گفت: اگر اشرافیت از ریشهٔ شرف باشد، خوب چیزی است، منتهی اشرافیت هم در اینجا تغییر معنا داده. اشرافیت تهران یعنی بریز و بپاش و مصرف بیرویه برای خودنمایی.» خب خب خب. من این کتاب را واقعا دوست داشتم. در همهٔ ارکان داستانی درجهیک بود. طرح و ساختار و مضمون و درونمایه و شخصیتپردازی و... بهقدری دوستش داشتم که آهسته آهسته میخواندمش. باید خیلی بزرگ باشی و به این بزرگبودنت هم احاطه داشته باشی که شخصیت حقیقیات را تبدیل به شخصیت داستانی در رمانت بکنی و پای خودت را بکشانی داخل داستان. به قدری هستیِ داستان برایم قابل باور بود که دوست داشتم خواهر بزرگم باشد. من نقشهای خاکستریِ پرتقلا و پرتلاش را دوست دارم. حتا اگر مسیر غلط انتخاب کنند. این کتاب را بعید است در کتابفروشیها پیدا کنید بسکه چاپ و پخش نشر خوارزمی افتضاح است. اگر خواستیدش، از من میتوانید قرض کنید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.