وسوسه

وسوسه

وسوسه

جین آستین و 1 نفر دیگر
3.8
53 نفر |
19 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

126

خواهم خواند

48

شابک
9648940169
تعداد صفحات
312
تاریخ انتشار
1385/11/28

توضیحات

        کتاب حاضر، رمانی است از "جین اوستین" ـ داستان نویس انگلیسی قرن هجدهم میلادی ـ که به اعتقاد مترجم قهرمان داستان کسی جز خود جین اوستین نیست. کتاب، حکایت دختری است به نام "آن الیوت" که در سن 18 سالگی به شخصی به نام "سروان ونت ورث" دل می بندد. ونت ورث نیز دلبسته ی آن است. اما زمانی که نامادری اش به او می قبولاند که این عشق نافرجام است، با این که فرجامی خوش برای آن می یابد، به حرمت نامادری بر عواطف خویش پای می گذارد. و نه سال بعد، زمانی که به بلوغ فکری می رسد با رفتاری آگاهانه و احساسی آمیخته تر با منطق به محبوب بازیافته روی می آورد.
      

لیست‌های مرتبط به وسوسه

پست‌های مرتبط به وسوسه

یادداشت‌ها

          در نهایت باید بگم من شاید از روی علاقه شخصی خیلی طرفدار جین آستن نباشم چون زمانه بسیار از این داستان‌ها فاصله گرفته و من کمی برای خوندن داستانی فقط عاشقانه و شرح وقایع یک ازدواج پیر شدم اما در روند خوانش داستان‌های کلاسیک و ادبیات جهان قطعا این کتاب بسیار زیبا بود و نشون‌دهنده‌ی پیشرو بودن نویسنده‌ای زن در دوران خودش بود و هم‌چنین با «اما» تفاوت‌های زیادی داشت؛ پخته شدن نوشتار نویسنده در شخصیت‌پردازی‌ها و موضوعات کتاب کاملا مشخص بود و بالاخره گاهی موضوعاتی جز روابط عاشقانه در گفت‌و‌گوهای افراد دیده می‌شد

شخصیت ان هم خیلی زیبا و دوست‌داشتنیه که در سکوت و انزوای خودش زمان رو می‌گذرونه اما با اخلاق، موجه و مهربونه و علی‌رغم نادیده گرفته شدن هنوز برای همه اطرافیانش زمان می‌گذاره؛ امکان همزادپنداری با ان کلا زیاد وجود داره

اما در خصوص شخصیت کاپیتان ونتورث باید بگم اواخر کتاب بود که دوستش داشتم فقط چون تا پیش از اون احساس می‌کردم سعی در ایجاد حسادت برای ان داره و کمی بدجنسی قاطی شخصیتش می‌دیدم اما سعی می‌کردم بهش حق بدم چون یک بار از سوی ان و خانواده‌اش طرد شده بود و غرورش لطمه دیده بود
        

1

          من تا حالا کتابی از جین آستین نخونده بودم و این اولین اثری بود که ازش خوندم . نزدیک ترین تجربه ام از آثار جین  تا قبل از  این، دیدن فیلم غرور و تعصب بود. که خب خیلی هم ناراحتم از این که  با فاش شدن داستان برام، دیگه نمی تونم اون طور که باید از کتابش لذت ببرم . فعلا منتظرم که چند سال بگذره شاید فیلم یادم رفت و تونستم کتاب رو با لذت بخونم . در این مواقع واقعا فراموشی نعمتی ست . و اما ترغیب ! در کم تر از یک روز خواندمش. و خدای من ! چه قلمی داره جین آستین ! چه دیالوگ های نابی می نویسه ! اما  اون ها رو ارزان در اختیارت نمی‌ذاره ، تو رو می کشونه دنبال خودش ، تشنه ات می کنه برای دیالوگ ها ، نگاه ها . چندین و چند صفحه جان به لب و کشان کشان میری جلو تا می‌رسی اون جایی که باید و وقتی رسیدی مکث می کنی . چون از فرط هیجان نمی تونی بخونی .چون می دونی که قراره قلبت از شور و شوق دریده بشه . می خواهی که با تمام جان بخونی تا همه لذتش رو ببلعی.


پ.ن : وی بعد از این که بسی عاشق کتاب شده بود (به روی خود نمی آورد که روی فردریک کراش زده است🌚)رفت که فیلم اش را ببینید . اما هر لحظه با دیالوگ معروف فیبی « اووووه مااااای آییییز، مااااااای آآآیز » جیغ می کشید .
بله دوستان ! آخه این چه فیلمیه که این ها ساختند ؟! سوالی که به وجود میاد اینه که قصدشون ساختن فیلم از آثار جین آستین بوده یا لرزاندن جین آستین در گور؟!! فکر می کنم عوامل فیلم با خودشون گفتند خب بیاید شخصیت های داستان رو دقیقا متضاد شخصیت خودشون بسازیم ببینیم چی میشه !! در غیر این صورت هیچ منطقی پشت این فیلمی که ساختند وجود نداره.
        

28

          به‌نظرم «ترغیب» بهترین رمان جین آستین است و نهایت پختگی‌اش در نویسندگی رو خیلی خوب نشون می‌ده. بااینکه احتمالاً به‌خاطر احساسات نوستالژیک نوجوانی «غرور و تعصب» همیشه محبوب‌ترین رمانش برام می‌مونه، ولی «ترغیب» داستان عمیق‌تری داره. در «ترغیب» جین آستین برای اولین بار شخصیتی رو وارد داستانش می‌کنه که آدمی اشراف‌زاده نیست که به‌واسطهٔ خانواده‌ای که درونش به دنیا اومده ثروتمند باشه و متعلق به طبقهٔ بالای جامعه؛ بلکه دریانوردی است که گرچه در ابتدا وضع مالی خوبی ندارد و به همین دلیل از طبقهٔ مرفه جامعه طرد می‌شود، اما با کار و تلاش فردی بعد از گذشت چند سال به چنان مرتبه‌ای می‌رسد که از سوی همان کسانی مورد تأیید قرار می‌گیرد که روزی طردش کرده بودند. در کتاب‌های دیگر آستین مردان اگر هم شغلی جز زمین‌داری داشته باشند، کشیش‌اند. این تنها کتابی است که در آن با گروهی از افراد که شغلی به معنای امروزی دارند مواجهه‌ایم. آن هم نه هر شغلی؛ دریانوردی. به‌نظرم انتخاب این شغل هم هوشمندانه بوده چون شغلی است که شاید در روزگار آستین تجسم رهایی و آزادی بوده؛ دریانوردان افرادی بودند که می‌توانستند سوار بر کشتی‌هایشان به هر کجا که دوست دارند سفر کنند و در دل دریاهای ناشناخته از همهٔ محدودیت‌های خشکی رها و آزاد باشند. خود دریا به‌نظرم عنصر مهمی در «ترغیب» است. صحنه‌های زیادی در کنار دریا سپری می‌شوند و به‌نظرم دریا نماد تمام آرزوهایی است که آستین به‌عنوان یک زن نویسنده در آن دوران که زنان به‌هیچ‌وجه به‌رسیمت شناخته نمی‌شدند در سر می‌پرورانده. شاید آستین اگر مرد بود دریانورد می‌شد؛ کسی که به محدودیت‌ها پشت می‌کند و با شجاعت به دل ناشناخته‌ها می‌رود و حاضر است از صفر روی پای خودش بایستد و زندگی‌اش را بسازد. به‌خاطر تمام این دلایل و البته عشق زیبا و بالغانه‌ای که میان ان الیوت و کاپیتان ونتورث شکل گرفته و در طول داستان رشد می‌کند به‌نظرم «ترغیب» بهترین داستان جین آستین است. شیوهٔ به‌تصویر کشیدن روابط انسانی و پیچیدگی‌ها و ظرافت‌هاش هم در این کتاب خیلی ماهرانه و دقیقه و برای همین برای مخاطب امروزی هم‌چنان ملموسه. 
در نهایت به‌نظرم کتاب‌های آستین به دو دسته تقسیم می‌شن. «عقل و احساس»، «غرور و تعصب» و «اما» که «غرور و تعصب» بهترین‌شونه و «منسفیلد پارک»، «ترغیب» و «نورثنگرابی» که به‌نظرم «ترغیب» بهتره و «منسفیلدپارک» متفاوت‌تر.
        

1