به صبر کوش تو ای دل که حق رها نکند/ چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی
شجاعت چه معنی دارد؟ وقتی میخواهی تمام دنیا و زندگی را به خانهات و آدمهای شَهرت را به خانوادهات محدود کنی. گاهی برای حفظ زندگی، خانه، خانواده و… باید شجاعت داشت. ترس به دل راه نداد و راه درست را انتخاب کرد؛ هر چند که آن راه، موحش باشد.
این بار زری، قهرمان داستان است که در شیرازِ جنگ جهانی دوم برای خانوادهاش و ارزشها و افکارش قدم برمیدارد.
[زری از یوسف میپرسد:«تو میدانی سووشون چیست؟»
یوسف میگوید:«یک نوع عزاداری است. …»]
[یوسف میگوید:«یعنی سوک سیاوش. …]
[…] همه شهر توران پر از داغ و درد/ به بیشه درون برگ گلنار زرد
گرفتند شیون به هر کوهسار/ نه فریادرس بود و نه خواستار
چو این گفته بشنید کاووس شاه/ سر نامدارش نگون شد ز گاه
بر و جامه بدرید و رخ را بکند/ به خاک اندر آمد ز تخت بلند
برفتند با مویه ایرانیان/ بدان سوگ بسته به زاری میان
همه دیده پرخون و رخساره زرد/ زبان از سیاوش پر از یادکرد
چو طوس و چو گودرز و گیو دلیر/ چو شاپور و فرهاد و رهام شیر
همه جامه کرده کبود و سیاه/ همه خاک بر سر بجای کلاه[…] (شاهنامه)