معرفی کتاب رها و ناهشیار می نویسم: هنر جستارنویسی اثر ادر لارا مترجم الهام شوشتری زاده

رها و ناهشیار می نویسم: هنر جستارنویسی

رها و ناهشیار می نویسم: هنر جستارنویسی

ادر لارا و 2 نفر دیگر
4.2
54 نفر |
20 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

67

خوانده‌ام

98

خواهم خواند

127

شابک
9786226194563
تعداد صفحات
348
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

کتاب رها و ناهشیار می نویسم: هنر جستارنویسی، نویسنده ادر لارا.

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

لیست‌های مرتبط به رها و ناهشیار می نویسم: هنر جستارنویسی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به رها و ناهشیار می نویسم: هنر جستارنویسی

یادداشت‌ها

          ‍ این کتاب راهنمایی برای جستار نویسی و خاطره پردازی است. این کتاب از اولین گام‌های نوشتن (اینکه من استعداد دارم؟ نوشته‌هام ارزش خوندن دارن) شروع می‌کند و گام به گام فرایند نوشتن، اصلاح و بازبینی را آموزش می‌دهد و در نهایت به چگونگی فروش آثار و برخورد با اطرافیانی که در خاطره پردازی یا جستارهای ما از آنها گفته‌ایم ختم می‌شود. این جامعیت در روشن کردن مسیر حرکت به همراه تمرین‌های کاربردی که در میان مطالب و متناسب با مبحث آموزشی ارائه شده و جذابیت و لحن شوخ و طنزآمیز نویسنده این کتاب را تبدیل به یک راهنمای کامل و خوشایند کرده است. 
لحن و زبان کتاب با وجود آموزشی بودن، حالتی از خاطره گویی دارد که خوانش کتاب را در حدی جذاب کرده که خواننده کسل نشود. 
با این همه اختلافات فرهنگی نویسنده با فرهنگ ما، منجر به توصیه‌هایی در نوشتن شده که عملا با فرهنگ ما سازگاری ندارد و گاه زننده است. بخش شیوه‌های فروش و انتشار هم، احتمالا  به خاطر تفاوت ایران با وطن نویسنده، به صورت کامل کاربردی نیست و بخش‌هایی از آن قابل استفاده است. با این همه اگر از نوشتن می‌ترسید اما دوست دارید بنویسید، این کتاب، راهنمایی راه گشاست که شجاعت نوشتن را به شما می‌دهد.
این کتاب به همت خانم الهام شوشتری‌زاده ترجمه شده و توسط نشر اطراف روانه بازار نشر شده است.

        

16

          [محور باشگاه نویسندگی نشانک]

اولین باشگاه ما مخصوص کلمه‌بازهاست! کسانی که هرکجا و مشغول هرکاری که باشند، نمی‌توانند از نوشتن دست بکشند. مهم نیست که این نوشتن تخصص و شغل اصلی‌شان است یا نه. مهم نیست نوشتن برایشان آب و نان دارد یا نه. مهم نیست آن‌چه می‌نویسند خاطراتی در یک دفتر یادداشت است، یا توصیف یک احوال گذرا در نوت‌پد تلفن همراه یا متنی در وبلاگ و اینستاگرامشان. آن‌ها به نوشتن مبتلا هستند و این ابتلا طوری در رگ‌هایشان جاری‌ست که نمی‌توانند از آن دست بکشند.

ایده‌ی این باشگاه بسط بخشی از کتاب "رها و ناهشیار می‌نویسم" از اد لارا است. او در یکی از فصول ابتدایی کتاب، برایمان از باشگاه نویسندگی دو نفره‌ای که با همکارش راه انداختند می‌گوید: 

دوستم سینتیا هم که ناظر کیفی مجله بود، به اندازه‌ی من آرزو داشت نویسنده باشد. گاهی بعد از کار، خسته از صبح تا شب ور رفتن با جمله‌های دیگران، بیرون می‌رفتیم. از بخت و اقبال‌مان می‌نالیدیم که باید با خزعبلات نویسنده‌های خرده‌پا سر و کله بزنیم و نوشته‌های خودمان قدرنادیده خاک بخورند.
در یکی از همین کافه نشینی‌ها به سرمان زد باشگاه نویسندگی خودمان را راه بیندازیم. نقشه‌مان ساده بود. هر روز  هفته باید پانصد کلمه می‌نوشتیم و نوشته‌هایمان را به یکدیگر می‌دادیم. هر جای نوشته‌های طرف مقابل را که دوست داشتیم با ماژیک شبرنگ زرد مشخص می‌کردیم و بعد، نوشته‌ها را به یکدیگر برمی‌گرداندیم. 
ایده‌اش را از استادی گرفته بودم که سال‌ها پیش در دانشگاه ایالتی پرطمطراق سانفرانسیسکو درس می‌داد. تکالیف را جمع می‌کرد و روی جمله‌هایی که چشمش را می‌گرفتند با ماژیک شبرنگ زرد خط می‌کشید. وقتی کاغذها را به دانشجوها برمی‌گرداند، همه‌شان چیزی - دست کم یکی دو پاراگراف - داشتند که به آن افتخار کنند.
سینتیا قبول کرد. کار شروع شد. نوشته‌های پانصد کلمه‌ای‌مان را از بالای دیواره‌های اتاقک‌های کارمان رد و بدل می‌کردیم. مهم نبود پانصد کلمه‌مان درباره‌ی چه باشد. اگر می‌خواستیم حتی می‌توانستیم از روی کتابچه‌های راهنمای تلفن یا نوشته‌های پشت جعبه‌ی برشتوک صبحانه رونویسی کنیم. تا آن‌وقت، کم پیش آمده بود نوشته‌هایم را به کسی جز آدم‌های مدرسه و دانشگاه نشان بدهم، چون قاعدتاً آدم فقط چیزهایی را که به نظرش خوب‌اند به بقیه نشان می‌دهد. ولی حالا هرچیزی را که قدیم‌ها سرسری نوشته بودم هم به سینتیا می‌دادم. نه چون خوب بود، بلکه چون قول داده بودم. سینتیا نوشته‌هایم را بهم برمی‌گرداند، جمله‌های زرد شده را می‌خواندم و از نبوغ و استعداد خودم ذوق می‌کردم. حتی اگر فقط یک جمله زرد شده بود، چنان به خودم می‌بالیدم که بیا و ببین. «من این‌ها را نوشتم!» چون فهمیده بودم می‌توانم چنین جمله‌ی خوبی بنویسم، حاضر بودم کل مطلب را از نو بازنویسی کنم. فهمیدم تا حالا نیمه‌ی دیگر، نیمه‌ی ضروری  فرایند نوشتن را کم داشته‌ام: خواننده‌ی راضی. شبیه این بود که سعی کنم به خودم بگویم آشپز خوبی‌ام، اما هیچ وقت کسی را برای شام دعوت نکنم.


به همین ترتیب ما همدر باشگاه نشانک در فواصل زمانی معینی، می‌نویسیم و نوشته‌هایمان را بایکدیگر به اشتراک می‌گذاریم. علاوه بر آن همراه یکدیگر کتاب‌هایی در حوزه‌ی نویسندگی می‌خوانیم. 

* نشانک، نشانه‌ای کوچک است برای برداشتن قدم‌هایی استوار‌تر، در مسیر زیبا و سخت نوشتن ✨️
        

9

          
اینقدر نکات جذاب و خواندنی در کتاب بود که قطعا جز کتاب‌هایی قرارشان می دهم که ارزش مطالعه مجدد دارد. طرح کلی موضوعات و دسته بندی درست آن منطبق بر کارکردهایی که در زیست نویسندگی دارد،از نکات برجسته کتاب است.
مطالعه کتاب رها و ناهشیار  شبیه انداختن چراغ در مسیری تاریک و پر مانع است و حس اشراف و تسلط به زندگی با سبک نویسندگی را به خواننده می دهد.
جذابیت و نوع نگاه و همراه با طنز ملایم در تمام صفحات جلب توجه می کند.
در انتهای کتاب یک پیوست بسیار ارزنده وجود دارد .لیستی که کتاب‌های ارزشمند معرفی شده در کتاب را با مشخصات کامل و نام بعد از ترجمه به فارسی، در آن آورده است.
علاوه بر معرفی، چند صفحه تمرین کارآمد و مفید برای خوانندگان ارائه شده است.(علاوه بر تمرین های هر فصل)
از نقاط ضعف کتاب که تقریبا در تمام کتابهای ترجمه وجود دارد تفاوت فرهنگی و ملی است.
نوع فیلم ها و آثار مکتوب مثال زده شده ،همگی با زندگی ما تناسبی ندارد.بیان هر نوع احساس به شکل جذاب برای ما موضوعیتی ندارد و در نهایت چاپ هر اثری که به درآمد زایی برسد مطلوب ما نیست.
چه در مطالعه این کتاب و چه در سایر آثار وارداتی آموزش نویسندگی توجه به این تفاوت‌ها توسط خواننده ضروری به نظر می رسد.

قابل توصیه به علاقه مندان  نویسندگی

#آموزش_نویسندگی
#جستار_نویسی
#خاطره_نویسی
#ادبیات_معاصر_آمریکا
#بازار_فروش_آثار_ادبی
        

13