یادداشت پری

پری

پری

دیروز

        تکه پاره‌های افکار درباره‌ی ماجرا فقط این نبود 
از بین جستارهای اندکی که خوانده‌ام، متوجه شده‌ام که لازم نیست از یک کتاب همه‌ی جستارهایش را دوست داشته باشم! ولی مطلب جالبی که درباره‌ی این کتاب دوست داشتم، «سخن مترجم» بود، زمانی که درباره‌ی زیدی اسمیت نوشته بودند.
[معتقد است خشم و نظرهای تند آدم‌ها از این می‌آید که با هم حرف نمی‌زنند، به هم گوش نمی‌دهند.] همین یک جمله باعث شد تا توجه بیشتری به تفکر نویسنده داشته باشم و نشانه‌هایی که پیدا کردم باعث علاقه‌مندی‌ام شد.

 وقتی به جستار پنجم(حمام) رسیدم، از کلماتی که می‌خواندم تعجب می کردم: «خانواده، واقعه‌ای خشونت‌بار» 
ولی مگر چیزی باارزش‌تر از آن وجود دارد؟
[یاد آن جمله‌ی شگفت انگیز جری ساینفلد می‌افتم «چیزی به اسم خوشی همه‌ی خانواده وجود ندارد.» یکی باید چیزی را فدا کند: مسئله فقط این است که چقدر و برای کی.]
[حقیقت این است که «خانواده» همیشه واقعه‌ای است با نوعی خشونت. فقط چند سال بعد است که، در گرداب بازنگری، می‌فهمی چه کسی آسیب دیده، چطور، و چقدر.]

قصدم این بود که بیشتر درباره‌ی ادبیات و نوشتن بخوانم ولی چیزی که با آن مواجه شدم دیدی دیگر نسبت به زندگی و مرگ بود؛ که صد البته از خواندن آن استقبال کردم.

*مطالب داخل [ ] از متن کتاب است.
      
18

1

(0/1000)

نظرات

نرگس عمویی

نرگس عمویی

7 ساعت پیش

آآ چه حرف درستی که لازم نیست همه‌ٔ جستارهای یک مجموعه رو دوست داشت! من واقعا عذاب وجدان می‌گیرم و احساس می‌کنم تصمیم اشتباهی برای خوانش اون اثر گرفتم چون کلش رو دوست نداشته‌ام! ولی این زاویهٔ دیدیه که الآن برای جستار و مجموعه‌ای از ناداستان‌ها باهاش موافقم!

0