معرفی کتاب عامه‌پسند اثر چارلز بوکوفسکی مترجم پیمان خاکسار

عامه‌پسند

عامه‌پسند

چارلز بوکوفسکی و 2 نفر دیگر
3.3
197 نفر |
45 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

15

خوانده‌ام

402

خواهم خواند

148

شابک
9789643625726
تعداد صفحات
200
تاریخ انتشار
1399/8/24

توضیحات

        
یک داستان عجیب و غریب در مورد کارآگاهی خصوصی به اسم نیکی بلان که فقیر و فلک زده است و هیچ ارباب رجوعی ندارد . تا این که زنی که اسمش "مرگ" است او را استخدام می کند تا "سلین " را برایش پیدا کند ؛ حالا این وسط سلین کیست؟ ! سلین همان لویی فردینان سلین ، نویسنده ی بزرگ فرانسوی است که در سال 1961 فوت کرده ، ولی این خانم " مرگ " مصرانه معتقد است که سلین زنده است و یک جایی آن بیرون دارد ول می گردد ... .


      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به عامه‌پسند

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به عامه‌پسند

یادداشت‌ها

          چند سالی است که ترجمه‌های پیمان خاکسار فروش خوبی دارند. شاهدش چاپ‌های چندباره‌ی ترجمه‌های اوست که در بازار کم‌رونق کتاب به چشم می‌آید. خاکسار روی نویسنده‌های مشهور و کتابهای مهم‌شان دست نمی‌گذارد. بااین‌حال، داستان‌هایی انتخاب و ترجمه می‌کند که به مذاق خواننده‌ی ایرانی خوش می‌آیند. از داستان بلند عامه‌پسند، که در زمان انتشارش بوکوفسکی هنوز نویسنده‌ی شناخته‌شده‌ای برای ایرانی‌ها نبود، تا ترجمه‌ی رمان جزء از کل نوشته‌ی استیو تولتز که پیش‌تر کسی از این نویسنده‌ی استرالیایی چیزی به فارسی ترجمه نکرده بود. خاکسار در گفت‌وگویی با مجله‌ی تجربه می‌گوید: «من از نویسنده‌ای که در کارش جنون باشد خوشم می‌آید». اگر شما هم از این نویسنده‌ها خوشتان می‌آید، این کتاب‌ها را بخوانید: 
«سوختن در آب، غرق شدن در آتش»، چارلز بوکوفسکی /
«عامه‌پسند»، چارلز بوکوفسکی /
«هالیوود»، چارلز بوکوفسکی / 
«یکی مثل همه»، فیلیپ راس / 
«باشگاه مشت‌زنی»، چاک پالانیک / 
«سومین پلیس»، فلن اوبراین /
«بالأخره یه روزی قشنگ حرف می‌زنم»، دیوید سداریس /
«مادربزرگت رو از این‌جا ببر»، دیوید سداریس /
«اتحادیه‌ی ابلهان»، جان کندی تول /
«برادران سیسترز» ، پاتریک دوویت / 
«اومون را»، ویکتور پلوین / 
«شاگرد قصاب»،  پاتریک مک‌کیب /
«پسر عیسی»، دنیس جانسون / 
«جزء از کل»، استیو تولتز / 
«توانه‌ی برف خاموش»، هیوبرت سلبی جونیور /


ماه‌نامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی هشتم، سال 1395.
        

5

نرگس عمویی

نرگس عمویی

7 روز پیش

          با این کتاب به جناب بوکوفسکی سلامی جانانه می‌کنم و با خیال راحت و آغوشی گشوده، در قفسهٔ کتاب‌ها چشمم رو بر روی آثارش در انتخاب خوانش‌های بعدیم متوقف می‌کنم و با کمترین میزان تورق و بررسی محلی، اثر بعدیش رو به دست می‌گیرم!

نثر ( که در این‌جا بی‌شک از هنر ترجمه و نوشتار جناب خاکسار هم باید تقدیر همیشگی رو به جای آورد!) و طنز و قلم بوکوفسکی خیلی سبک منه! رک، کمی خارج از عرف( و ادب اجتماعی و عجیب! زاویهٔ دیدی که در توصیفات و طریقهٔ پردازش به ساده‌ترین لحظات و فضاها و اجسام، به راحتی احساس می‌شه و شاید با خواندن یک پاراگراف از این قلم هم بفهمم که مال بوکوفسکیه. امضادار. می‌دونی؟

جالبه؛ هفتهٔ قبلش با دوستان در سفر بودیم و یکی از بچه‌ها کتابی از بوکوفسکی رو خوانش می‌کرد. در انتهای شبی که به پایان رساندنش، به قدری بدش اومده بود که میون خواب و بیداری، صدای کوفتن سرانگشت‌هاش به دکمه‌های کیبورد هنگام نوشتن ریویو، جمله‌ای که بعد بستن کتاب به زبون آورده بود رو تایید عملی می‌کرد :« وا. این چرا اینجوری بود؟ خیلی چرت بود! شما چیزی ازش خواندین؟! نخوانین!»

و بعد از درنظرنگرفتن پیشنهادش و پذیرفتن پیشنهاد عزیزترین دوستم( با سلیقهٔ صددرصد مشابه) برای کتابی در عید که روان و خواندنی باشه، می‌فهمم که بوکوفسکی از اون نویسنده‌هاست که یا خیلی با آثارش حال می‌کنی، یا خیلی بدت میاد و همون اثر اولی که ازش به دست گرفتی رو هم به زور به پایان می‌بری!
        

4

نیک

نیک

1402/12/24

خودسانسوری
          خودسانسوری، مرض خودفروختگان تجاری‌.
مترجم نه زبان می‌داند و نه ساختار نوشتار بوکوفسکی. اشارات فرهنگی و اجتماعی نثر بوکوفسکی را هم عجالتا فاکتور می‌گیریم. آن‌قدر نثر را تکه تکه کرده که اگر بخواهیم تعداد سانسور را بشماریم، از تعداد صفحات کتاب فراتر می‌رود.
یک نقل‌قول معروف از همین کتاب این است که «من با استعداد بودم؛ یعنی هستم! بعضی وقت‌ها به دست‌هام نگاه می‌کنم و فکر می‌کنم که می‌توانستم پیانیست بزرگی بشوم؛ یا یک‌چیز دیگر. ولی دست‌هام چه کار کرده‌اند؟ یک‌جایم را خارانده‌اند.»
یک جایم را خارانده‌اند. کجایت را خارانده‌اند؟ نسخه بازاری نباید کلمه تخم را به کار ببرد؟ اگر نه، مگر مجبور به ترجمه شده‌اید؟
کمی جلوتر، در یک دعوای لفظی، نیکی بلین، به نیابت از بوکوفسکی می‌گوید: 
"she's handled more turkeyneck than the corner butcher"
مترجم دولت اسلامی ترجمه کرده که «مادر پتیاره تو ناموسش کجا بود؟»
یک دیالوگ با بار سنگین فرهنگی و یک استعاره خنده‌دار تبدیل شده به ساده‌ترین چیزی که ممیزی نخورد. طرز تفکر مترجم و سیستم نشر همین است.
آقای بوکوفسکی یک مصاحبه معروفی دارد و در آن از اینکه کتاب‌هایش در دانشگاه تدریس می‌شود، اظهار تنفر می‌کند. چون فکر می‌کرد این یعنی بی‌خطر بودن. سوال این است که وقتی این پیرمرد هرزه دائم‌ الخمر، چارلز بوکوفسکی، متوجه شود که حکومت اسلامی کتاب‌هایش را با سانسور(بخوانید مثله کردن نثر) و با اهداف تجاری چاپ و توزیع می‌کند، چه می‌کند؟ چه می‌گوید؟
یقیناً این‌بار شیر گاز را نمی‌بندد.
همین.
این شما و این بوکوفسکی در حال تفکر.
        

6

          Pulp، یا «عامه پسند» که در سال ۱۹۹۴ منتشر شد، آخرین رمان چارلز بوکوفسکی است؛ نویسنده‌ای که به خاطر توصیف‌های بی‌پرده، خام و بی‌تعارف از زندگی در حاشیه‌های جامعه شناخته می‌شود. برخلاف بسیاری از آثار نیمه‌زندگی‌نامه‌ای بوکوفسکی، Pulp یک هجویه‌ای از ژانر کارآگاهی کلاسیک است که پوچی، طنز تلخ و مضامین وجودی را با هم ترکیب می‌کند. این کتاب خداحافظی بوکوفسکی با خوانندگانش است، زیرا اندکی پیش از مرگش تکمیل شد. این رمان به "نوشته‌های بد" تقدیم شده و نشان‌دهنده لحن شوخ‌طبعانه و نقد بازیگوشانه او به قراردادهای ادبی است.

داستان رمان درباره نیک بلین، یک کارآگاه خصوصی بداقبال در لس‌آنجلس است که فاصله زیادی با کارآگاهان شیک و توانمند داستان‌های نوآر کلاسیک دارد. بلین ورشکسته، دائماً‌الخمر و گرفتار اضطراب وجودی است. پرونده‌های او عجیب‌وغریب هستند، از یافتن نویسنده گم‌شده‌ای به نام سِلین (که گفته می‌شود مرده است) گرفته تا بررسی اینکه آیا زنی که خود را بانوی مرگ می‌نامد، واقعاً همان شخصی است که ادعا می‌کند یا نه. در طول مسیر، بلین با بیگانگان، شخصیت‌های مشکوک و موقعیت‌های سوررئالی مواجه می‌شود که مرزهای واقعیت و توهم را محو می‌کند.

با وجود عناصر کمدی و پوچ‌گرایانه، Pulp به موضوعات عمیق‌تری مانند مرگ، بیهودگی و جستجوی معنا در دنیایی آشفته می‌پردازد. تحقیقات بلین که از کنترل خارج می‌شود، بازتابی از آگاهی بوکوفسکی نسبت به مرگ قریب‌الوقوع خودش است و این رمان را نه‌تنها به یک هجویه بلکه به تأملی بر شرایط انسانی تبدیل می‌کند.

ترکیب طنز، بی‌پروایی و تأملات وجودی، Pulp را به اثری منحصربه‌فرد در کارنامه بوکوفسکی تبدیل کرده که هم نشانه‌ی جدایی از و هم در عین حال تکمیل‌کننده مضامین و سبک اوست.

چند نکته جالب درباره Pulp اثر چارلز بوکوفسکی

ادای احترام هجوآمیز
این رمان یک هجویه از ژانر کارآگاهی کلاسیک است و کلیشه‌ها و تکرارهای این سبک را به سخره می‌گیرد. کارآگاه خصوصی بوکوفسکی، نیک بلین، به طرز خنده‌داری بی‌عرضه، دائما‌الخمر  و بسیار دور از قهرمانان شیک و تیزبین داستان‌های نوآر کلاسیک است.

 تأمل در مورد مرگ
بوکوفسکی هنگام نوشتن Pulp با بیماری لوکمیا مبارزه می‌کرد و این رمان بازتابی از آگاهی او نسبت به مرگ است. شخصیت بانوی مرگ، که در طول داستان حضور دارد، می‌تواند نمادی از رویارویی بوکوفسکی با مرگ خودش باشد.

 دنبال‌کنندگان خاص
Pulp ممکن است مشهورترین اثر بوکوفسکی نباشد، اما به دلیل ترکیب منحصربه‌فرد طنز، وجودگرایی و هجویه ژانر، دنبال‌کنندگانی خاص پیدا کرده است. طرفداران، لحن سبک‌تر و پوچ‌گرایانه این رمان را در مقایسه با موضوعات تاریک‌تر آثار قبلی او تحسین می‌کنند.

اهمیت عنوان
عنوان Pulp اشاره‌ای به مجلات و رمان‌های عامه‌پسند اوایل قرن بیستم است که به خاطر داستان‌های مهیج و گاهی پر از اغراق خود شناخته می‌شدند. رمان بوکوفسکی همزمان این سبک را هم به سخره می‌گیرد و هم به آن ادای احترام می‌کند و ترکیبی منحصربه‌فرد از هجویه و بزرگداشت خلق می‌کند.


برای دیدن ویدئوی معرفی این کتاب و نویسنده‌ی آن به صفحه‌ی اینستاگرام podreview‌ مراجعه کنید.
(لینک صفحه در پروفایل)
        

4