یک سال بیشتر از زمانی میگذره که خوندن در جستجوی زمان از دست رفته رو شروع کردم میگذره. این یک سال اصلا آسون نبود اما با وجود تمام غم و سختی هرروز سهم کتاب رو خوندم و این بهترین کاری بود که تو زندگیم انجام دادم. پروست کل زندگی و نگرش من رو تغییر داد و کاش میشد همه رو بشونم پاش و بگم بخونش خواهش میکنم. حالا عمیقا میدونم که درد، غم، خوشی و هر چیز دیگهای دائمی نیست و همهاش میگذره. فهمیدم چقدر هنر مهمه و باید بیشتر و بیشتر بهش اهمیت بدم. تمام حسهام قویتر شدن. بهتر میبینم، بهتر میشنوم و حس میکنم. میدونم تو زندگی اتفاقهای تلخ و غیر منتظره زیادی میافتن ولی این به این معنی نیستن تا ابد قراره درد بکشم بخاطرشون چون این من به زودی میمیره و یک من دیگه متولد میشه که برای اون تمام اینها مسئله بزرگی نیست. مهم نیست چقدر کسی رو دوست داشته باشی، به چیزی خیلی عشق بورزی یا از چیزی متنفر باشی حتی این احساسات هم به مرور از بین میرن و ازشون چیزی جز خاطره باقی نمیمونه.
خیلی خوشحالم که زود و آروم خوندمش.
و مطمئنام اگر زنده باشم یکبار دیگه خواهم خوندش.