معرفی کتاب تصویر دوریان گری اثر اسکار وایلد مترجم ابوالحسن تهامی

تصویر دوریان گری

تصویر دوریان گری

اسکار وایلد و 1 نفر دیگر
4.0
199 نفر |
60 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

23

خوانده‌ام

354

خواهم خواند

209

شابک
9789643517939
تعداد صفحات
312
تاریخ انتشار
1399/10/14

توضیحات

        این کتاب به‌دلیل تازگی ماندگارش، همیشه محبوب همه‌ی نسل‌ها بوده و بیش از صدوبیست بار در کشورهای انگلیسی زبان در قطع‌ها‌ی کوچک و بزرگ به چاپ رسیده، و برپایه‌ی آن فیلم‌ها‌ی متعدد ساخته شده است که نخستین‌اش فیلمی بود صامت محصول 1915 و تازه‌ترین‌اش فیلمی محصول 2007. این کتاب نثری چندان زیبا و داستانی چنان جذاب دارد که پس از گذر دوازده دهه از انتشار آن در سال 2010 در دابلین کتاب سال شناخته شد. دوریان گری جوان خوش‌سیما و برازنده‌ای است که تنها به زیبایی و لذت پایبند است و هنگامی که دوست نقاشش از او چهره‌ای در کمال زیبایی و جوانی می‌سازد، او از اندیشه گذشت زمان و نابودی جوانی و زیبایی در اندوه عمیقی فرو می‌رود، پس در همان لحظه آرزو می‌کند که چهره‌ی خویش پیوسته جوان و شاداب بماند و در عوض، گذشت زمان و پیری و پلیدی‌ها بر تصویر او نشانه‌ای باقی بگذارد و پس‌از مدتی متوجه می‌شود که آرزویش برآورده شده؛ ولی یکی از دوستان او به نام «لورد هنری» کم‌کم او را به راه‌های پلید می‌کشاند و تصویر دوریان گری، به‌مرور، پیرتر، پلیدتر، و کریه‌تر می‌شود. او به‌مرور تا جایی پلید می‌شود که اولین قتل خود را انجام می‌دهد و خود «بسیل هاوارد»، نقاش آن تصویر را می‌کشد. دوریان‌گری که هر روز چهره‌ی خود را در تصویر فرسوده‌تر و پیرتر می‌بیند، و راهی برای ازبین‌بردن پلیدی‌ها پیدا نمی‌کند، ناگهان خشمگین می‌شود و چاقوی بلندی را در قلب مرد درون تصویر فرو می‌کند. در همان لحظه مستخدمان صدای جیغ کریهی را می‌شنوند و به سوی اتاق دوریان گری می‌شتابند. آن‌ها تصویر ارباب خویش را در بوم نقاشی می‌بینند که در کمال جوانی و زیبایی است، آنچنانکه خود او را می‌دیدند، اما بر زمین جسد مردی نقش بسته است در لباس آراسته و کاردی در قلب، با پلیدترین و کریه‌ترین چهره‌ی قابل تصور؛ که تنها از انگشترانی که به دستش بود می‌شد هویت او را فهمید… 
      

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

15 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به تصویر دوریان گری

نمایش همه

یادداشت‌ها

          به نام او

بالاخره یک نویسنده بریتانیایی دوست‌داشتنی پیدا کردم. البته بگویم زیاد داستان بریتانیایی نخوندم و هنوز هم که هنوز است هیچ داستانی از چارلز دیکنز را نخوانده‌ام ولی با توجه به  همینهایی که خوانده‌ام با اطمینان می‌توانم بگویم ادبیات انگلیسی ادبیات مورد علاقه من نیست یعنی یک رمان‌نویس صرف آنکه یک قصگوی درجه یک باشه نمی‌تونه نظر من رو به خودش جلب کنه باید که ذوق و جنونی در لابه لابه‌ی سطور داستان یا رمانش باشه
و اسکار وایلد در  نمایشنامه سالومه و رمان تصویر درویان گری این جنون ذاتی رو به رخ می‌کشه
در کل رمان یکی از رمانهای مورد علاقه منه ولی به شدت معتقدم که اگر تصویر درویان گری به مانند غالب کارهایش نمایشنامه بود با یک اثر به مراتب قویتر و جاندارتر روبرو  بودیم، اصلا اساس داستان و تقدیرگرایی آن، اثبات کننده این نکته است که با یک تراژدی روبرو هستیم و به نظرم اگر درویان گری نمایشنامه بود حتما در رده شاهکارهای شکسپیر قرار می‌گرفت، هرچند الان هم به خودی خود اثر قابل توجه و خوبی است
 در بعضی از فصلها عملا با پس و پیش کردن پارگرافها به راحتی می‌توانیم آن را به شکل نمایشنامه دربیاوریم و باز هم به نظرم اگر وایلد درویان گری را در قالب نمایشنامه می‌نوشت بسیاری از زواید داستان خود با خود از بین می‌رفت مثلا به راحتی می‌شود بعضی از قسمتها و حتی فصلها رو حذف کرد، فی المثل فصل پانزده به تمامی، یا فصول اولیه را خلاصه‌تر کرد کلا داستان خیلی دیر شروع می‌شود صفحه ۱۴۰ تقریبا نیمه حجم کتاب

با این حال کتاب کتاب بسیار خوبی است از آن کتابهایی که در رده رمانهای کلاسیو خواندی قرار می‌گیرد. و نکته‌ای که با نگاه کردن به زندگی وایلد به آن پی میبریم این است که انگار وایلد در تصویر درویان گری سالها پیش از مرگش داستان زندگی خود را نوشته است.
        

17

        داستان کتاب راجع به مرد جوان و پاک طینتیه که با راهنمایی‌های اشتباه یک نفر، غرق در گناه می‌شه، و تصویری که یک نقاش از اون کشیده، مثل یک آینه روحش رو بهش نشون می‌ده.

به تناشب فضای کلاسیکش کمی اطناب داشت، اما بسیار کتاب خوب با مفاهیم عمیق و جالب توجه و قابل اندیشیدنی بود!
+ ترجمه "محسن سلیمانی" زیاد جالب نبود‌.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

3

          «معرفی رمان تصویر دوریان گِرِی از اسکار وایلد»
▪️ «#تصویر_دوریان_گری» اولین بار در سال  ۱۸۹۰ منتشر شد و یکی از بهترین رمانهای قرن نوزدهم است . این کتاب در واقع یک رمان فلسفی و نمادین است. اگر بگوییم این کتاب یک اثر شگفت انگیز و خارق العاده از اسکار وایلد است ، سخنی به گزافه نگفته‌ایم.

«تصویر دوریان گری» داستان زندگی پسری خوشچهره و متموّل است که پس از دیدن نگارهای زیبا که دوست هنرمندش از وی خلق کرد ، آرزوی جوان ماندن و جاودانگی در دلش ریشه دواند.
همه چیز از همنشینی دوریان با مردی به نام «لُرد هنری » و تاثیرپذیری از وی شروع شد که باعث شد دوریان در سراشیبی سقوط قرار گرفته و به آرزویش نزدیکتر شود ؛ فروختن روحش به شیطان. 

 کتاب آمیزهای است از خیال و واقعیت و بهم پیوستگی این دو عنصر چنان هنرمندانه صورت گرفته که برای خواننده کاملاً ملموس و قابل باور است .تصویرسازی‌های وایلد از عناصر مختلف و حالات و رفتار انسانی و همچنین استفاده‌ی استعاری او از عنصرهای طبیعی برای بیان مفاهیم عمیق‌تر، خواننده را مجذوب نثر شاعرانه‌اش می‌کند . 

🖇️ظاهراً این ترجمه از بهترین ترجمه‌های موجوده ‌. مترجم سعی کرده به سبک نویسنده وفادار بماند و ترجمه‌ای روان و خوشخوان ارائه دهد که البته تاحدودی موفق بوده .البته ناگفته نماند که در بعضی قسمت‌ها اشکالاتی در ترجمه به چشم می‌خورد . یکی دو مورد هم غلط املایی و اشتباه تایپی در متن وجود داشت . اما در کل ترجمه قابل قبول بود.

🖇️تلفظ درست عنوان کتاب : «دوریان گِرِی »

  🖇️فیلمی که براساس این رمان در سال ۱۹۴۵ توسط «#آلبرت_لوین» ساخته شده ، یکی از شاهکارهای هنری در سینمای کلاسیک محسوب میشود.


        

33

Melorin

Melorin

1402/12/21

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

یه جا خوند
          یه جا خوندم که هر کسی با خوندن این کتاب گناهان خودش و توی دورین میبینه، بنظرم درست اومد چون توی کتاب ما خیلی از جزئیات اعمال دورین رو نمی‌بینیم، همیشه واضح نیست که دورین دقیقا چکار  کرد به به سیاهی مطلق تبدیل شد، اما این آزادی رو برای خواننده دوست داشتم، که این خودمون باشیم که تصور میکنیم، خودمون باشیم که کارهای پلید دورین رو از کوچیک به بزرگ توی ذهنمون تصور می‌کنیم.
روند تبدیل دورین معصوم رو به دورین پلید دوست داشتم، انگار توی سیر داستان سفیدی رو می‌دیدی که کم کم به خاکستری و بعد به سیاه تبدیل میشه، و این خیلی برای من جذاب بود، اینکه تغییر رو توی دورین ببینم.
اما با اینکه من دورین رو دوست داشتم، بنظرم دورین شخصیت پوچ و خالی داشت، دورین هرچی داشت از لرد هنری داشت، هر حرفی که میزد، هر حرکتی که می‌کرد و هر رفتاری که داشت همش تقلید بود. دورین مثل یه عروسک خیمه شب بازی بود که توی دستان لرد هنری به نمایش گذاشته میشد، همونقدر پوچ و تو خالی.
و اما شخصیت مورد علاقم: لرد هنری.
لرد هنری سیاه داستان بود، اما چه زیبا و فریب دهنده بود، همیشه قسمت هایی رو که لردهنری صحبت می‌کرد رو از همه بیشتر دوست داشتم، با اینکه میدونستم خیلی اوقات حرفاش چرت و پرت محضه اما همچنان دوست داشتم گوش بدم، لرد هنری حرف زدن رو خیلی خوب بلد بود.
بخاطر همین هم من دورین رو برای اینکه لرد هنری رو بجای بزیل انتخاب کرد، و بخاطر اینکه تحت تاثیر حرفاش قرار گرفت هیچ وقت سرزنش نکردم، چون میدونم اگر من هم جای دورین بودم همین کار رو میکردم، من هم گول میخوردم.

اسکار وایلد نویسنده فوق العاده ایه، رمان خیلی کوتاهه، اما هیمن کوتاه بودنش برام جذاب بود، داستان این کلاسیک مثل بقیه کتاب های کلاسیک خسته کننده و طولانی نبود، و جملات توش دم از زیرک و متبحر بودن نویسنده میزنه.
(من این کتاب رو به زبان انگلیسی خوندم و نمیدونم که متاسفانه چقدر در زبان فارسی سانسور تا تحریف شده💔)
        

7