معرفی کتاب در جستجوی زمان از دست رفته: در سایه دوشیزگان شکوفا اثر مارسل پروست مترجم مهدی سحابی

در جستجوی زمان از دست رفته: در سایه دوشیزگان شکوفا

در جستجوی زمان از دست رفته: در سایه دوشیزگان شکوفا

مارسل پروست و 1 نفر دیگر
4.2
35 نفر |
11 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

50

خواهم خواند

56

شابک
9789643059033
تعداد صفحات
698
تاریخ انتشار
1399/7/22

توضیحات

        در دومین کتاب از مجموعه‌ی هفت کتابی که رمان عظیم در جستجوی زمان از دست رفته را ساخته‌اند، راوی همچنان تماشاگری است حساس و کنجکاو که با چهره‌پردازی باریک‌بینانه‌ی آدم‌ها و نقاشی ریزه‌کارانه‌ی محیط پیرامون آنان، ذهنیت و دنیای درونی پر تحول زمانه‌ی خویش را تصویر و توصیف می‌کند.
      

لیست‌های مرتبط به در جستجوی زمان از دست رفته: در سایه دوشیزگان شکوفا

پست‌های مرتبط به در جستجوی زمان از دست رفته: در سایه دوشیزگان شکوفا

یادداشت‌ها

          به نام او

 در سایه دوشیزگان شکوفا دومین جلد از در جستجوی زمان از دست رفته یکی از کاملترین جلدهای این رمانِ قطور است، البته در قیاس با  طرف گرمانت است که نمی گویم کاملترین. سبک پروست در این جلد به کمال نزدیک است و در این جلد است که با نظریات بدیع هنری پروست آشنا می شویم. البته این نکته را هم باید اضافه کرد که با توجه به معیارهای نثر پروست خواندن این جلد سختتر از جلد اول است به عنوان مثال توصیفهای خاص پروست در این جلد شاخ و برگ بیشتری دارد و وجود متعددتری را شامل می شود (مثلا هفتاد صفحه از آخرین صفحات فصل دوم این کتاب در توصیف دوشیزگان شکوفا است) . به هر رو ممکن است در حین خواندن این جلد یا پس از آن انگیزه ادامه دادن رمان کمی فروکش کند. من خودم به کتابهایی که در مورد پروست و در جستجوی از دست رفته نوشته شده پناه بردم. مثلا فانوس جادویی زمان مرحوم شایگان برای من بیش از پیش روشنگر ظرایف سبکی و هنری شاهکار پروست بود. البته من این اثر پس از اتمام جلد دوم شروع کردم و با اتمام طرف گرمانت یک آن را به نیمه رساندم. البته کتابهای دیگری هم می تواند به روند پروست خوانی کمک کند که در یادداشتهای بعدی معرفی خواهم کرد.
        

1

          در رویارویی خاطره مان با واقعیت تازه، همین واقعیت است که سرخوردگی یا شگفت زدگی ما را می نمایاند.
.
.
.
کتاب در سایه دوشیزگان شکوفا دومین جلد از رمان در جستجوی زمان از دست رفته، نوشته مارسل پروست است.
این کتاب در ادامه جلد نخست به کودکی و سپس نوجوانی راوی میپردازد.
شاید دو مورد از اصلی ترین موضوعات این کتاب تخیل و جستجوگری در حقایقی است که در نوجوانی به شناخت از آنها میپردازیم و سپس عشق های این دوره از زندگی انسان باشد. به گونه ای که از نام آن مشخص است، دوشیزگان شکوفایی که در زندگی انسان یافت میشوند و در سایه آنها میتوان با ژرف شدن در حس های خود به شناختی از خودمان برسیم.

کتاب دو بخش دارد. بخش نخست اطراف خانم سوان است و داستان عشق راوی به ژیلبرت، دختر سوان است. و خانه سوان و اطرافیان آنها و کشمکش های اولین عشق های یک شخص. و بخش دوم آن مربوط به سفر راوی به بلبلک، شهری تفریحی و ساحلی است که در آن راوی به آشنایی با الستیر نقاش و دوشیزگانی میپردازد.
الستیری که در وصف او میگوید خداوندِ کتاب مقدس با نامیدن چیزها آنها را آفرید و الستیر با گرفتن نام آنها و دادن نامی جدید آنها را از نو خلق میکرد.
چرا که الستیر با تعابیر حسی اولیه خود تمام حقایق و زیبایی های عادی زندگی را میدید و با حسی نوین خلق میکرد که گویی تا کنون به آن دقت نکرده بودیم.
دوشیزگان شکوفایی که راوی را دچار جنونی از نوع تمنا و خوشی ای میکرد که گویی آزاد است میان آنها بگردد و به زیبایی تخیل بپردازد اما خود را محدود به قید و بند عشق یک نفر نداند.

.
این کتاب پس از چاپ خود جایزه گنکور را نصیب پروست کرد و زیبایی هایی که در توصیف نقاشی های الستیر و توصیفات کلیسای مصور بلبک بیان میکند، همچنین در برخورد از شناخت زیبایی های چهره دختران و دوشیزگان بلبک بیان میدارد، که در تقابل با ثبات حافظه است و همچنین کششی که این مکان تفریحی برای زندگی در لذات شهوی و لحظه ای در کتاب ایجاد میکرد را پروست به زیبایی با پرداخت به کنه شخصیت ها و پرداختن به ریز جزئیات رفتاری و شناختی انسان ها به گونه ای با یکدیگر تلفیق میکند که ستودنی بودند.

اری
شاید بهترین تعبیر پروست نسبت به شاهکارهای هنری همان باشد که خود آن شاهکار ها پیروان خود و ادراک از خودشان را با گذشت زمان میسازند.
چرا که در ابتدای امر هیچکس به ژرفای شاهکار پی نمیبرد و نیاز به زمان خواهد داشت.
تا ببینیم در ادامه چه خواهد شد.

در پناه خرد.
        

0

          همان‌طوری بود، که جلد نخست بود!  
باید نظر خود در مورد جلد نخست را عینا تکرار کنم:
"با اختلاف فراوان، خسته‌کننده‌ترین کتابی بود که خواندمش. هیچ علاقه و رمقی به جهت خواندنش نمی‌یافتم و به نوعی شوق مطالعه را هم از من گرفت"
و ضمنا از آن‌جایی که به تازگی پس از مدت‌ها به دنیای کتاب‌ها برگشته‌ام، حالا حالاها به سراغ جلد سوم نخواهم رفت... شاید هیچ‌وقت... نمی‌دانم... چون کسی از آینده خبر ندارد.

نقل‌قول نامه
"تصوری که دیرزمانی از کسی داریم، چشم و گوش ما را می‌بندد!"

"گذشته از برخی بی‌سوادان عامی و اشرافی، که برایشان تفاوت گونه‌ها حرفی بی‌معنی‌ست، آن‌چه آدم‌ها را به هم نزدیک می‌کند نه اشتراک عقیده که خویشاوندی ذهن‌هاست."

"اگر آدم سردش شود، معنی‌اش لزوما این نیست که باید خود را گرم کند، بلکه شاید این است که مثلا سرزنشش کرده‌اند!"

"اگر هم زندگی ما را از هم جدا کرده باشد، خاطره‌ی زمانی‌که یکدیگر را می‌شناختیم بجا خواهد ماند."

"برای نخستین بار حس می‌کردم که می‌شود مادرم زندگی دیگری، بی من، به گونه‌ی دیگری و نه برای من داشته باشد. اندوهم از جدایی بیشتر از آن بود که با خود می‌گفتم شاید این جدایی برای مادرم، به معنی نقطه‌ی پایان دلسردی‌هایی باشد که پیاپی او را دچارشان کرده بودم و از آن‌ها به من چیزی نگفته بود..."

"در کنار آنان که دوست می‌داریم، با آنان سخن گفتن یا هیچ نگفتن یکی است."

کارنامه
یک ستاره برای این‌که حوصله‌ام را سر برد، یک ستاره برای این‌که دوستش نداشتم و یک ستاره بابت اینکه فقط یک دفترچه خاطرات بود و هیچ‌چیزی برای ارائه به من نداشت، از کتاب کسر و نهایتا دو ستاره برایش منظور‌ می‌کنم.


فایل پی‌دی‌اف این جلد را درکانال تلگرام آپلود نموده‌ام، در صورت نیاز می‌توانید آن‌را از لینک زیر دانلود نمایید:
https://t.me/reviewsbysoheil/448

تاریخ شروع کتاب: ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
تاریخ اتمام کتاب: ۱۷ شهریور ۱۴۰۱
        

0

          خواندن کتاب « در جستجوی زمان از دست رفته» برای من مواجهه با خودم است. مواجهه با همه‌ی احساسات و تجربیات گذشته‌ام که به نظرم همه‌شان باطل می‌آمدند. پروست با نوشتار جادویی‌اش کاری می‌کند از نو نگاهشان کنی و ببینی که تو در بین لایه‌های زمان و مکان چگونه ساخته شده‌ای و هیچ‌ روزت هم شبیه روز قبلت نبوده‌ای. راوی در داستان پروست با تو صادق است، نظاره‌گر است و آنچه احساس می‌کند بی‌پروا به زبان‌ می‌آورد. می‌ریزد توی کلمات و می‌گذارد جلوی چشمانت.بفرما این همه‌ی آن احساسی که داشتم  بابتش شرمنده نیستم، عصبانی نیستم، حق به جانب نیستم، کسی را در نهان مقصر نمی‌دانم فقط می‌گذارم این عواطف و احساسات از من عبور کنند. اگر معشوقه‌ام خیانت کرده است، اگر امروز احساس کرده‌ام خیلی ابله‌تر از چیزی است که می‌پنداشتم خب امروز هم رد می‌شود من هم از امروز عبور می‌کنم و این اگر تراپی نیست پس چه چیزی می‌تواند باشد. رمان حتی مثل روزهای واقعی که بر ما می‌گذرد گاهی کند و کش‌دار جلو می‌رود و گاهی می‌افتد توی سراشیبی. 
حالا که جلد دوم را هم تمام کرده‌ام احساس می‌کنم پروست با نوشتارش از من آدم آرام‌تری می‌سازد. آدمی که بیشتر از سطح با ریشه‌ها در تماس است. وقتی در هر روز و هر تصویر از یک شخصیت، موجود تازه‌ای به تو نشان می‌دهد تو دیگر مُصر نیستی در آدمی که می‌شناختی همان چهره‌ی دیروزی را ببینی، چیزی که اغلب ما را در رابطه آشفته می‌کند. 
و حتی خودمان را هم در مقابل احساسی که داریم برمی‌آشوبد و نگران می‌کند، پروست شجاعانه و تمام قد می‌ایستد و روبروی آنچه در ذهنش می‌گذرد آرام می‌ماند. همه‌اش را می‌بیند، همه‌ی آن حس‌هایی که وقتی با دیگری مواجه می‌شویم به مغزمان خطور می‌کند و می‌ترسیم اگر جایی برای کسی تعریفش کنیم بترسد که دیوانه شده باشیم. 
من گمان می‌کنم خیلی از ما جرئتش را نداریم که از خودمان حرف بزنیم. در صحبت‌هایی که با دیگری می‌کنیم وقتی موضوع به خودمان می‌رسد آنچیزی را تعریف می‌کنیم که در شباهت به درک و دریافت طرف مقابل است. در حقیقت خودمان را با واژه‌های دیگری تعریف می‌کنیم. شاید به این خاطر که می‌خواهیم درکمان کند ولی آخرش هم چیزی را از قلم می‌اندازیم چون مگر ما می‌دانیم او چطور فکر می‌کند؟‌
حالا اگر دیگری را حذف کنیم چگونه از خودمان خواهیم گفت. در مقابل خودمان صادقیم یا در درونمان هم احساساتی را قورت می‌دهیم و سانسور می‌کنیم؟
        

16