نرجس درزاده

تاریخ عضویت:

آبان 1403

نرجس درزاده

@narjesdorzade

36 دنبال شده

13 دنبال کننده

                مترجم 
کتاب: پرتره‌ای از جاکومتی نوشته‌ی جیمز لرد
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
        بندگی نخواهم نمود.

به گمانم این مهم ترین حرف جویس در این کتاب بود.استیون قرار است که کشیش بشود در فرقه ی یسوعی ها.او سال ها آداب و مناسک کلیسا را انجام می دهد.بدون چرا و بدون آنکه دنبال علت بگردد.از خدایی می ترسد که خدای او نیست.خدای آن هاست.واژه هایی که در زبان آن ها [مدرسین اومی چرخد واژه های او نیست.
((زبانی که با آن سخن می گوییم قبل از آنکه زبان من باشد زبان اوست.واژه هایی مثل وطن،مسیح،آبجو،خداوند که بر لبان او می آید چقدر فرق می کند با وقتی که بر لبان من می آید!من نمی توانم این واژه ها را بگویم و بنویسم و قرار و آرام خود را از دست ندهم.زبان او،که تا این اندازه بیگانه است،همیشه برای من یک زبان عاریه خواهد ماند.من واژه های این زبان را نساخته و نپذیرفته ام.صدای من در برابر آن ها مقاومت می کند.روح من در سایه زبان او می فرساید.))
بعد از وعظ بلند مدرس ی درباره ی گناه ها و خطاهای انسان و جهنم و جاودان بودن در آن می هراسد و به توبه از گناهان خود روی می آورد. و پس از آن سعی می کند با وسواس کامل به حواس خود،بینایی،شنوایی،لامسه خود را پاک نگاه دارد.اما هربار در کلیسا باید به گناهان گذشته ی خود اعتراف کند،گذشته ای که پاک نمی شود.او که اکنون سست شده با درخواست کشیش که از او می پرسد واقعن می خواهد به فرقه ی کشیش های یسوعی بپیوندد،دو دل می شود و بعد به این قطعیت می رسد که او برای کشیش شدن آفریده نشده است.او برای هنرمند شدن آفریده شده،نگاه او به اشیا و انسان ها متفاوت است.او با فاصله به مردم نگاه می کند.کاری که هنرمندان انجام می دهند.جایی خود می گوید:باید از عقل به هنر رسید.و شاید برای این نمی خواسته کشیش شود که عقلانیتی در جملات آن ها ندیده است.
بعد از نقطه ی عطف کتاب یعنی از زمانی که استیون به کشیشان پشت می کند.بقیه ی کتاب روند تکامل و هنرمند شدن او و گفت وگوی او با دیگر دوستانش را بیان می کند.
کتاب جویس درخشان است.اگر پروست را خالق[مادلن.صحنه پردازی ها و توصیفات ظریف بدانیم و استاد به گذشته و آینده نقب زدن.جویس را باید استاد زمان حال بدانیم .جویس به طرز فوق العاده ای روایت را به پیش می برد.دیالوگ ها سیال،روان،عالی اند و شخصیت ها به خوبی ساخته و پرداخته شده اند و هریک صدایی منحصر به فرد دارند.استیون یک شاعر است و جویس هم شعر بسیار نوشته.به نظرم این کتاب کاملن از مردمک های یک شاعر نوشته شده.همه چیز در حالت ناپایداری و محو شدن است،چرا که چشم شاعر با جنونی ظریف[کتاب حقیقت و زیبایی،بابک احمدیبه گردش در می آید و شاید این همان تعریف سیالیت ذهن باشد.ازرا پاوند او را از همین رو نویسنده ای امپرسیونیست خوانده.آن هم در دوره ای که بسیاری شاعران سعی می کردند به سبک نقاشان امپرسیونیست بنویسند و اغلب ناموفق بوده اند.این کتاب نقد محکمی نیز به دین و حکومت ایرلند می زند.در واقع جویس بی پرده سخن می گوید و سیستم کلیسای آن دوران را به زیر سوال می برد.
دانش جویس هم البته ستودنی ست از عهد عتیق و عهد جدید،تاریخ ایرلند و افسانه های یونان و البته شاعران ی که شعرشان را در کتاب آورده.
کتاب جویس کتابی نیست که بتوان یک نفس خواند.چون جملات اغلب به صورت زنجیره ای به هم مرتبط اند.
و اگر خواستید این کتاب را بخوانید با ترجمه ی منوچهر بدیعی بخوانید که این اثر درخشان را به خوبی به فارسی برگردان کرده و علاوه بر آن بسیاری از ارجاعات جویس را به کتاب های دیگر در صفحات آخر خود آورده.
.
خواندن جویس،تجربه ای بی نظیر برای من بود و امیدوارم شاهکار او یعنی اولیس نیز به زودی به فارسی برگردان و چاپ شود.
      

0

        .


مثل سطر شعری بر کاغذ که سپیدی 
گاه به گاه آن را قطع می کند .
.
.
کلام در زمان شکل می گیرد ، به شکلی ناشناختنی ......
.
.
کلامی که باید اعلام شود ، کلامی که باید در گوشت و استخوان جای گیرد . زبان بدل به جسم می شود _ شعر یا نثر _
.
.
مالارمه : همه چیز بدان دلیل وجود داشت که شعری یا کتابی آفریده شود .
.
.
آنچه خداوند [ در انسان بر می انگیزد شعر است ، کلامی که هم گفتار است و هم جهت . کلام جهت یافته موجودی تمام عیار است .
.
.
رمبو فکر می کردی می توانی همیشه از من فرار کنی ؟
.
.
باشد که همهمه بدل به صدا [ ی آدمی شود و باشد که صدا در من بدل به زبان گردد !
.
.
جسم غمگین است و من همه ی کتاب ها را خوانده ام .
.
.
.
اما صدایی که او مشتاق شنیدن آن است صدایی بی کرانه است و در خدا یافت می شود . شاعر می خواهد از زندان خویشتن رها شود و یکسره به قلمرو اراده ی خداوند پای بگذارد .
.
.
کلمات به خودی خود بی ثبات اند ، کلمات فقط [ منظور نویسنده را برای خواننده ترجمه می کنند ، و جایی برای تلاقی آن دو در صفحه ی سفید فراهم می آرد ، کلمه (( وحدتی است که از توالی حاصل شده )) . بر خلاف این ، فکر نگار های شرقی موقعیت نویسنده را تغییر می دهد . نوشتن دیگر نه حرکتی افقی که رابطه ای عمودی است . (( شاعر دیگر صرفا شاعر نیست بلکه مانند نقاش ، تماشاگر و منتقد کار خود می شود ، خود را در حین اجرای اثر خود تماشا می کند . ))
.
.

آیا قرار بود شاعر بشود یا پیامبر ؟ کلودل برای خود ضابطه ای اندیشید دریافت که در کسوت شاعر می تواند همچون انسانی مذهبی در هر فرقه خدمت کند .
او می توانست هم رودریگ باشد و هم برادر او .
.
.
کلودل برای سنگ گور خود این کلمات را برگزید :
 در اینجا کالبد و دانه ی پل کلودل خفته است .
.
و اینک من که با تو بدل به اصل و آغاز شده ام .
.
.
.
 پل کلودل
فارسی  عبدالله کوثری
      

24

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.