سال های ابری (جلد اول و دوم)

سال های ابری (جلد اول و دوم)

سال های ابری (جلد اول و دوم)

5.0
2 نفر |
2 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

5

خواهم خواند

11

علی اشرف درویشیان در سال 1320 خورشیدی در شهر کرمانشاه به دنیا آمد. در سال 1337 پس از گذراندن دوره دانشسرای مقدماتی کرمانشاه برای مدت هشت سال در روستاهای گیلانغرب و شاه آباد غرب (اسلام آباد) آموزگار شد. از کودکی به کارهای گوناگون دست زد. کار وتحصیل را همراه هم ادامه داد و از سال 1345 در دانشگاه تهران در رشته ادبیات فارسی و سپس تا فوق لیسانس روانشناسی تربیتی درس خواند و هم زمان در دانشسرای عالی تهران تا رشته فوق لیسانس مشاوره و راهنمایی تحصیلی پیش رفت. از سال 1350 تا 1357 به خاطر نوشتن از این ولایت و فعالیت های سیاسی سه بار دستگیر و ممنوع القلم و بار سوم به یازده سال زندان محکوم شد که پس از گذراندن شش سال با انقلاب مردم آزاد گردید. برخی از آثار او به زبان های انگلیسی، فرانسوی، روسی، آلمانی، عربی، کردی، ارمنی و اخیرا به زبان فنلاندی ترجمه شده است.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به سال های ابری (جلد اول و دوم)

نمایش همه

یادداشت‌های مرتبط به سال های ابری (جلد اول و دوم)

            تمام شد.
من این کتاب چهارجلدی رو نخوندم، گوش کردم و خوشبختانه اونقدر صدای گوینده دلنشین بود که با خیال راحت توی ذهنم تصویرسازیش کردم.
شریف داو ریشه من با زندگی تو سفر کردم؛ از کودکی تا میانسالی ، 
زندگی سخت ؛ بی عدالتی، رنج؛ همه و همه از تو یک مرد ساخت.. مرد آزادی 
من دوست داشتم؛ تو؛ لطیف؛ بشیر، بی بی، مش الفت؛ ننه، مشدی  بوچان
شریف داو ریشه برای آزادی باید بهای سنگینی پرداخت و تو آرامش جوانیت رو توی سلول های تاریک زندان سیاسی گذروندی
تمام مدتی که جلد چهارم رو گوش میدادم فقط این شعر توی ذهنم مرور میشد: 

ما برای آنکه ایران 
گوهری تابان شود
خون دلها خورده ایم
ما برای آنکه ایران 
خانه خوبان شود 
رنج دوران برده ایم
ما برای بوئیدن بوی گل نسترن 
چه سفرها کرده ایم، چه سفرها کرده ایم
ما برای نوشیدن شورابه های کویر 
چه خطرها کرده ایم، چه خطرها کرده ایم
ما برای خواندن این قصه عشق به خاک
خون دلها خورده ایم
ما برای جاودانه ماندن این عشق پاک 
رنج دوران برده ایم
          
            انگار کن که مدتی هر شب نشسته‌ای به تماشای فیلمی از آن سالهای دور. فیلمی شبیه در چشم باد. که برایت از کودکی شریف وقتی برادرش به دنیا می‌آید تا روزی که خود صاحب زن و فرزند شده است و روی دیوارهای زندان شاه روزها را روز شماری می‌کند می‌گوید.

آقای علی اشرف درویشیان گرامی! یا بهتر است بگویم آقای شریف داوریشه عزیز ! چقدر خوب برایمان از کرمانشاه قدیم گفته اید. از کودکی تان. از بی بی و عمو الفت و دایی حامد و دایی سلیم. از پدری که روزگار یارش نبود و مادری که رنج‌ها و تلخی‌ها را به جان می‌خرید و خم به ابرو نمی‌آورد.  چقدر زیبا شجاعت و مردانگی مردمان این دیار را به تصویر کشیده اید. دست مریزاد.
فقط یادم باشد هر وقت خواستم خواندن این کتاب را به کسی توصیه کنم تاکید کنم که این کتاب را باید با تشریفات خواند. باید شب‌های سرد زمستان زیر کرسی نشست و قاشق قاشق انار دانه شده را نوش جان کرد و شیرینی خط به خط این کتاب را با تمام وجود لمس کرد. کاش قبل از خواندن آن کسی هم این توصیه را به من می‌کرد.