نرگس🐚

نرگس🐚

بلاگر
@Narges_infj

27 دنبال شده

107 دنبال کننده

            کسی که رویایش، زندگی در جهان قصه‌هاست🐚
کسی که دوست‌دارد قصه‌ بگوید و بنویسد🌱
دانشجوی مطالعات ارتباطی دانشگاه علامه طباطبایی 🎓

          
@narges_infj
@Mirevas_Narges

یادداشت‌ها

نمایش همه
نرگس🐚

نرگس🐚

1403/9/24

        📱این کتاب در ۶ فصل بدنبال مطالعه پدیده اینفلوئنسری به مثابه یک صنعت تمام و کمال است.
📱 خواندن کتاب رو به دانشجوهای رشته ارتباطات و رسانه توصیه می‌کنم.
📱کتاب از بحران‌های اقتصادی قرن جدید شروع و تا اتفاقات سال‌های اخیر (۲۰۲۱) پیش می‌آد و فرآیند شکل‌گیری و تغییر این صنعت رو بررسی می‌کنه.
📱 نویسنده بسیار تلاش کرده تا یک دید غیرجانبدارانه داشته باشه و وقایع، نظرات، عقاید و ... بازیگران کلیدی این صنعت رو بیان کنه.
📱 از قسمت گزارش پیشرفت کتاب در صفحه من، می‌تونید به نکات مهم و خلاصه‌های هر فصل دسترسی پیدا کنید.
📱دوستداشتم بعضی جاها توضیحات بیشتر و عمیق‌تر باشه و ابعاد فرهنگی و اجتماعی این صنعت بر روی مخاطبان عادی بیشتر بررسی بشه بخاطر همین ۴.۵ دادم.
📱ترجمه کتاب روان و قابل فهم بود. سرعت ترجمه و چاپ بالا، به امثال من برای مطالعه مقالات دست اول جهان خیلی کمک می‌کنه و نسل روشن همیشه پرچمدار این کار بوده.
📱طراحی جلد واقعا متناسب با محتواست
📱ایده گذاشتن یک QR کد برای دسترسی به منابع رو خیلی خیلی پسندیدم. اینکه کاغذهای زیادی صرف نوشتن منابعی بشه که اکثریت افراد نمی‌خونن رو اصلا دوست ندارم. اینطوری هم قیمت کتاب پایین می‌آد، هم سبک می‌شه و  هر کسی هم واقعا علاقه به پیگیری و بررسی منابع داشته باشه، می‌تونه دسترسی سریع و همیشگی بهشون داشته باشه.
      

24

نرگس🐚

نرگس🐚

1403/9/17

        این یادداشت از ۲ بخش تشکیل شده.
بخش اول: آنچه من می‌گویم
بخش دوم: آنچه کتاب می‌گوید.

بخش اول:
تعداد کسانی که خواندن خاطرات این کتاب پاهایشان را سرد و موهایشان سیخ نکند، احتمالأ به 10% هم نمی‌رسد.
اما خواندنش برای من، طور دیگری سخت بود. برای منِ نرگس. برای این دخترِ تک‌فرزند. برای این  مسلمانِ شیعه. برای این ایرانیِ پایتخت نشین.
برای دهه هشتادی که درس و کارش بجا و تفریحش مهیا است. کله‌اش گنده شده و تا ارزن دانشی می‌آموزد، هنوز وارد مخش نشده، مشت‌مشت انتقاد حواله این و آن می‌کند. آخرش هم لطف می‌کند و در پی‌نوشت ذکر می‌کند: "همه این نوازش‌ها را از سر دلسوزی برای مملکت و انقلابی که به آن ایمان آوردم، نثار ایکس و ایگرگ کردم"
تمام شجاعتم را جمع کردم تا بگویم برای تمام دختران ایرانی، خواندن این کتاب سخت خواهد بود. نه فقط برای نسل هفتاد و هشتاد و نود که با شنیدن صدای رعد‌وبرق پناه نمی‌گیرند؛ بلکه برای همگی که سختی زیاد کشیده‌اند اما خیلی سختی‌ها را، به لطف خدا  نشناخته‌اند. مردمان اینجا جنگ دیده‌اند اما این کتاب برای اکثرشان غریبه خواهد بود.
اینجا مردانش برای دفاع از دختر غریبه چاقو می‌خورند. اینجا هزار دروغ و تهمت می‌بافند تا همه را از سبز و خاکی پوش‌ها بترسانند. اما یونیفرم‌پوش‌هایش، هر روز ذکر "صد پسر در خون بغلتد گم نگردد دختری" می‌خوانند (کاش دخترانش هم می‌دانستند). اینجا چریک زن بودن آنقدر استثنائی است که داستانشان را باید مانند افسانه‌ها، سینه به سینه نقل کرد.

اجازه بدهید بی‌لکنت بگویم که با واژگان این کتاب در جنگم.
در اوج نوجوانی لشکری را دیدم که برای خانواده‌های داعش دیو‌صفت خانه و کاشانه ساخت تا حرمتشان شکست نشود. حالا چطور به نوجوان درونم بگویم تجاوزهای گروهی به زنان دشمن برای لیدی‌های فلان دیار و جنتلمن‌های بیسار مملکت پذیرفته شده است؟ چطور باید قبول کند این چیزها برای دیگر مردم جنگ دیده عادی است؟
لطفا صبوری کنید تا اعترافی کنم. اعتراف می‌کنم که تنها صدای ضعیف فمنیستی درونم، با خواندن این کتاب خفه شد. تقریبا هر آنچه تاحالا گفتم، روزی برایم عیب بود و امتیاز منفی.حالا اما اینطور نیست. چه بود و چه شدش بماند برای بعدا...

بخش دوم: کتاب رو دوست‌داشتم و دوست‌نداشتم‌. مهمتر از هر چیزی خوندنش برام ضروری بود. خوشحالم خوندمش و خوشحالم که تموم شد.
مشکل اساسیم، پشت سر هم قطار کردن خاطرات بود. متوجه نظمی که خانم آلکسیویچ با سوالات و چیدمانش به خاطرات داده هستم ولی به‌نظرم بعد از مدتی خیلی خسته‌کننده می‌شه. خصوصا برای کتابی با این حجم واقعا مناسب نیست.
البته با توجه به ژورنالیست بودن ایشون، سال چاپ کتاب، هدف و نیت ایشون؛ تاحدودی قابل فهم و انتظار هست این فرم. ولی خب تاثیرگذاری کتاب خصوصا برای مردم عصر دیجیتال که مطالب رو فست‌فودی و اسنکی می‌پسندن، قطعا کاهش پیدا می‌کنه. :):
روایتی که اول کتاب از خودشون و پروسه جمع‌آوری خاطرات نوشته بودن رو بیشتر از باقی کتاب دوستداشتم.
      

11

نرگس🐚

نرگس🐚

1403/7/25

        📚 کتاب از زبان چند شخصیت متفاوت (که دو تا از آنها شخصیت‌های اصلی هستند) در دو بازه زمانی مختلف روایت می‌شود.
📚 پردازش نویسنده به ۲ شخصیت دختر با دو زندگی کاملا متفاوت را خیلی دوستداشتم. وجه اشتراکی که ناگهان بین این دو پیدا می‌شود و آنها را، در جوانیِ یکی و کهنسالی دیگری، به همدیگر پیوند می دهد؛ ایده اصلی ماجرا بود که بسیار زیبا  و تمیز درآمده بود.
📚 عشق به مطالعه و کتاب در میان تک‌تک کلمات این کتاب موج می‌زد. توصیفات اودیل از کتابخانه، سیستم کتابداری و قصه‌ها، رویایی‌ترین (و حقیقی‌ترین) توصیفاتی بود که تابحال درمورد کتابخوانی و کتابخانه خوانده بودم♥️
📚 پرداختن به مسئله جنگ جهانی با یک دید زنانه/دخترانه را بسیار دوستداشتم و با آن ارتباط برقرار می‌کردم.
📚 معتقد نیستم که این کتاب را به تنهایی بتوانیم جزو کتاب‌هایی حساب کنیم که با نیت عادی سازی جنایات رژیم صهیونیستی و مظلوم‌نمایی یهودیت نوشته شده اما متوجه این موضوع هستم که در یک بستر تحت سیطره فرهنگ کاپیتالیستی-صهیونیستی کاملا این اتفاق رخ می‌دهد چون زمینه‌ها آماده و آثار هنری نظام‌یافته‌ای برای این هدف ساخته شده.
اما کتاب با جهت‌گیری قابل قبول و مورد انتظاری به بیان مواردی پرداخت که در اسناد تاریخی کتبی و شفاهی یافت می‌شود. (البته بازهم متوجه سیطره و تسلط صهیونیسم بر این اسناد و سانسور  و محدودیت تحقیق شدید در این مورد هستم)
📚 ۱ستاره بابت برخی موارد سلیقه‌ای در محتوا کم کردم و البته بخاطر این نکته که گاها اوج احساس خشم برخی شخصیت‌ها خوب در نیامده بود و خیلی کنترل شده بهش پرداخته شده بود.
📚پ.ن: این کتاب را در مترو شروع و در مترو تمام کردم. عکس مربوط به امشب (۲۵ مهرماه ۱۴۰۳) است. چند فصل آخر را درحالی تمام کردم که جای نفس کشیدن هم در مترو نبود چه رسد به سوزن انداختن :)))))
      

10

نرگس🐚

نرگس🐚

1403/6/20

        🌺 روزمرگی‌های دختر جوانی از خانواده یک کشیش که هنگام دچار شدن خانواده به فقر، به عنوان معلم‌سرخانه مشغول به کار می‌شود.
🌺 من این کتاب رو با علم به این که گره و فراز و فرود خاصی نداره، بعد از چند کتاب پرهیجان، مطالعه کردم و از انتخابم راضیم. اما این یکنواخت بودن رمان، بیشتر از حد بود طوری که داستان رو غیرطبیعی می‌کرد. یعنی داستان حتی مواقعی که شخصیت به گفته خودش بسیار حال بدی داشته هم یکنواخت بود و هیچ احساس عمیقی رو منتقل نمی‌کرد. این حجم از نبود هیجان و احساس غیرطبیعی و عجیبه‌.
🌺 شخصا با خواندن روزمرگی افراد هیچ مشکلی که ندارم هیچ، به این موضوع علاقه هم دارم اما نه در قالب رمان و نه به این سبک و زبان. ترجیح خودم به خوندن روزمره‌ها بصورت ناداستان هست اما داریم رمان‌های خوبی که کاملا از دل روزمره‌ها بیرون اومدن و بسیار قوی‌تر بودن.
🌺 اگر بخوایم کتاب رو با ۲تا اثر قوی‌تر و موفق‌تر که داستان و روند مشابهی داریم مقایسه کنیم، می‌تونیم به کتاب "پروفسور" اثر شارلوت برونته و کتاب "چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم" اثر خانم زویا پیرزاد اشاره کنیم.
🌺در کتاب پروفسور توجه به جزئیات و توصیفشون نقطه قوت کتاب محسوب می‌شه. چیزی که این کتاب ازش خالی بود. توصیفات کم و کلی حقیقتا مشکل اصلی من با کتاب بود.
🌺 در کتاب خانم پیرزاد، زبان شیوا و توصیفات دقیق همین نقش رو داشت که باز هم این کتاب ازش بهره‌ای نبرده بود.
🌺 بخش‌هایی که اگنس از انجیل و آیاتش حرف می‌زد یا توصیفاتی که از فرهنگ طبقاتی انگلستان ارائه می‌داد، جزو جالب‌ترین و بهترین بخش‌های کتاب بود.
🌺 ترجمه آقای رضایی از نقاط قوت کار بود.
🌺 درنهایت خوندن این کتاب برام تجربه خوبی بود اما کتابی نیست که دوستش داشته باشم و یا دوباره بخونمش.
      

24

نرگس🐚

نرگس🐚

1403/6/16

        ⚠️ یادداشت زیر درمورد فرم و محتوای کتاب است و برای نوشتن آن، علاقه شخصیم به الویس و آهنگ‌هایش را چند لحظه‌ای کنار گذاشتم⚠️
🎤 تلاش نویسنده برای بررسی و نگارش بی‌طرفانه زندگی یک ستاره محبوب، قابل تقدیر بود. اگر آثاری مثل فیلم پرسیلا۲۰۲۳ را در یک طرف محور و به عنوان یک بازنمایی کاملا منفی از الویس بدونیم، در طرف دیگه محور آثار مستندی مثل مستند چارلی هاج (دوست صمیمی و نوازنده گروه الویس) رو داریم که حتی سال‌ها بعد از مرگ الویس هم قصد محافظت ازش رو داره و کوچکترین بدی از اون نمی‌گه. کتاب در این محور جایی نزدیک به وسط (با کمی گرایش به سمت آثار با بازنمایی منفی) داره.
🎤 اما نویسنده برای رسیدن به این بی‌طرفی کاملا سطحی به بررسی سوژه خودش پرداخته بود. اتفاقات بسیار تاثیرگذار در زندگی شخصی سوژه و تصمیمات او که آثار مهمی در صنعت موسیقی و حتی جو سیاسی مردم داشت، مانند توضیح هر مسئله دیگه‌ای در چند پاراگراف جمع شده بود. ( از نظر من به عنوان یک دانشجوی ارتباطات، اجراهای تلوزیونی سال ۶۸ الویس و آهنگی که با توجه به ترور دکتر کینگ و بابی کندی خونده شد، از مهم‌ترین اتفاقات رسانه‌ای تاریخ بشمار می‌ره چون تاثیر بسیار مهمی در جامعه داشته. اما از نظر نویسنده اینطور نبوده...)
🎤 چاپ بسیار بد بود. اصطلاحات و اسامی انگلیسی زیادی در این متن بود که گاهی درست ترجمه شده بود، گاهی اشتباه ترجمه شده بود و گاهی تایپ و چاپ اشتباهی داشت. فرم چاپ هم پر از ایراد بود. از انتشاراتی مثل منوچهری توقع همچین چاپی رو نداشتم. هرچند کتاب قدیمی باشه.
🎤ترجمه کتاب ضعیف و حتی گاهی تحت‌اللفظی بود.
🎤 در کل سراغ این کتاب رفتم چون دلم می‌خواست به ژانر بیوگرافی یک فرصت دوباره بدهم. تصمیم گرفتم بعد از خوندن تعداد زیادی زندگی‌نامه و بیوگرافی تالیفی، سراغ ترجمه‌ای ها برم. این کتاب رو به علت پرداختنش به خواننده محبوبم انتخاب کردم اما بازهم از این ژانر ناامید شدم 🤧
      

4

نرگس🐚

نرگس🐚

1403/5/31

17

لیست‌ها

نمایش همه

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

نرگس🐚 پسندید.
          تمام طرحواره‌های ما، صدای درونی والدین‌مان را منعکس می‌کنند. 
مادری که به جای ایجاد تروماهای دوران کودکی، مرهمی بر زخم‌های روان فرزندانش بوده، صاحب شایسته‌ترین تحسین‌هاست.
روزتون مبارک مادرهای نمونه و دوست داشتنی🩵
باقی عزیزان هم عیدتون مبارک باشه🥳



رسیدیم به طرحواره آسیب پذیری ✌🏻 (دست جیغ هورا)

این طرحواره انواع مختلفی داره، مثلا:
۱.سلامتی و بیماری:

ابن دسته از افراد همیشه نگران سلامتی‌هستند، با اینکه بیماری یا علائم بیماری ندارند، اما همیشه منتظر بدترین مریضی ها هستند..
افراد دچار حملات استرسی در این دسته قرار دارند
افراد در این دسته، یا برای کوچکترین مشکلی به دکتر مراجعه می‌کنند یا برعکس، از رفتن به دکتر می‌ترسند و پشت گوش می‌اندازند.


۲.خطر:

افرادی که در این دسته جای دارند، همیشه نگران امنیت خود و عزیزانشون هستند، به نظرشون در دنیایی مملو از خطر زندگی می‌کنند و هر لحظه پیشامدی ممکن است باعث آسیب دیدن و مرگ بشود.
این افراد، نسبت به هرشخص جدیدی که به آنها نزدیک می‌شود احساس بی اعتمادی و ترس می‌کنند.


۳. فقر ؛

این گروه همیشه منتظر از دست دادن سرمایه و بدبخت شدن هستند.. 
به نظرشان شرکت درهرنوع سرمایه‌گذاری یا راه انداختن کسب و کار جدیدی، مساوی با بدبخت شدن و از دست دادن مال است.
یا اینکه همیشه نگران هستند که نکند خودشان یا دیگر اعضای خانواده شغلشان را از دست بدهند، حتی اگر همه چیز عالی باشد.


۴.از دست دادن کنترل

این دسته از افراد، از بلایای ذهنی می‌ترسند.
این مورد هم شامل حملات عصبی و استرسی می‌شود.
مثلا احساس می‌کند هرلحظه ممکن است غش کند یا مثلا شروع به فریاد کشیدن کند و نتواند جلوی خود را بگیرد..

*تفکر مصیبت گرایانه، ویژگی اصلی تمام گونه های طرحواره آسیب پذیری است!


حالا چه مسائلی باعث به وجود آمدن این طرحواره میشوند؟

۱.احساس آسیب پذیری از مشاهده و الگو برداری از زندگی پدر و مادری آمده که خود درگیر این طرحواره بوده‌اند. (علت اصلی، اکثر مواقع همین است)

۲. پدر و مادر بیش از حد مراقب کودک بوده‌ اند و بیش از حد به کودک دربرابر خطرات جامعه و سلامتی هشدار می‌دادند و درآخر خود مراقبت از کودک و انجام کارهایش را برعهده گرفتند‌.(این مورد با طرحواره وابستگی همراه است)

۳.والدین به خوبی از کودک مراقبت نکرده‌اند و محیط زندگی کودک از لحاظ امنیت، مالی، سلامتی و... ناامن بوده است. (این مورد عموما با طرحواره محرومیت هیجانی همراه است)

۴.فرد در کودکی تجربه حادثه یا بیماری را داشته است که به اون احساس آسیب پذیری منتقل کرده است.

۵. یک یا هردو والد در اثر حادثه‌/سانحه‌ای فوت شدندو در نتیجه کودک، دنیا را محل خطرناک و ناامنی می‌داند.


انقد از مطالعه‌ی این کتاب خستم که باورتون نمیشه، سه تا طرحواره دیگه مونده، اونارو بخونم دیگه پایان میزنم!🫡
        
زندگی خود را دوباره بیافرینید

31

نرگس🐚 پسندید.
برگردان روایت گونه شاهنامه فردوسی به نثر

26

نرگس🐚 پسندید.
مرگ فروشنده
بسم الله الرحمن الرحیم

پ‌ن: الان که میخوام این یادداشت رو بنویسم یه سر به اون بخش راهنمایی یادداشت نویسی بهخوان زدم، اخه خیلی وقته چیزی ننوشتم ۰:)

مرگ فروشنده خیلی تلخ بود برام، خیلی زیاد. هر خطی که می خوندم همراه با زجر و درد بود. 
چرا؟ چون پرداخت اتفاقات ،افکار و خوادث خیلی خوب بود.
من نمیدونم و بلدم نیستم ساختارش رو بررسی کنم پس بهم خرده نگیرید و بیاید باهم از محتوا حرف بزنیم.

خلاصه داستان:
ویلی فروشنده دوره‌گردیه که در شرف بازنشستگی یا شایدم اخراجه، زندگی شمشیرش رو از رو بسته تا جون به لبش کنه و اون با اندک توان باقی مونده‌ش داره با این وضعیت می جنگه.
ویلی رابطه خیلی بدی با پسر بزرگش بیف داره، درحالی که ما هر چقدر توی گذشته این دو نفر کنکاش می کنیم چیزی جز صمیمیت و احترام نمی بینیم، پس چی‌شد که همه چی خراب شد؟!
این سوالیه که تقریبا آخرایی نمایشنامه بهش جواب داده میشه( هر چند خیلی جلوتر نخ جواب رو بهتون‌میده و چون زود فهمیدم بیشتر ناراحت شدم)

داستان حول محور کشمکش این پدر و پسر می چرخه، راز مشترکی رو مخفی میکنن و چون نمی تونن به زبون بیارنش مجبورم به‌چیزایه دیگه گیر بدن.

پ‌ن¹: پرش زمانی و تغییر سریع موقعیت ها از همون اول به چشم میخوره و یکم که گذشت باهاش خو گرفتم.
پ‌ن²: مانور دادن روی رابطه پدر پسری خیلی کار پر ریسک و خطرناکیه. برعکس رابطه‌های پدر دختری که از لطافت و محبت  پر ان اینجا خبری از این چیزا نیست. همه چی پشت اون نقاب مردونه پنهون شدن و بازنده اونیه که زودتر نقابش رو برداره. 
هر چند ویلی هر چقدر سعی کرد نتونست کنار بیاد و رفتارهای تند پر از سرشکستگیش اون رو به مرز. جنون و توهم بردن.
به حدی که حتی بیف دچار توهم‌های اون شد و واقعیت رو از یاد برد.

پ‌ن³: نمایشنامه پر از نکات تحلیل شخصیتیه که میشه مفصل نشست و درباره‌ش حرف زد اما ترجیحم اینکه توی یادداشت نیارم این موارد رو، مطمئنم اگر نمایشش روی پرده بود نمی رفتم ببینمش. 
فکر کن چنین زجر و دردی رو به‌چشم ببینی، الله اکبر!

پ‌ن⁴: پیشنهاد میدم بخونید؟ اره بخونید، می تونید بدید دست اقایون منزل بخونن ،اونا احتمالا بهتر درک میکنن و شاید کمک‌کنه یه سری اختلافاتشون باهم حل شه. ( تضمین نمیکنم البته، برعکسشم میتونه اتفاق بیوفته)
          بسم الله الرحمن الرحیم

پ‌ن: الان که میخوام این یادداشت رو بنویسم یه سر به اون بخش راهنمایی یادداشت نویسی بهخوان زدم، اخه خیلی وقته چیزی ننوشتم ۰:)

مرگ فروشنده خیلی تلخ بود برام، خیلی زیاد. هر خطی که می خوندم همراه با زجر و درد بود. 
چرا؟ چون پرداخت اتفاقات ،افکار و خوادث خیلی خوب بود.
من نمیدونم و بلدم نیستم ساختارش رو بررسی کنم پس بهم خرده نگیرید و بیاید باهم از محتوا حرف بزنیم.

خلاصه داستان:
ویلی فروشنده دوره‌گردیه که در شرف بازنشستگی یا شایدم اخراجه، زندگی شمشیرش رو از رو بسته تا جون به لبش کنه و اون با اندک توان باقی مونده‌ش داره با این وضعیت می جنگه.
ویلی رابطه خیلی بدی با پسر بزرگش بیف داره، درحالی که ما هر چقدر توی گذشته این دو نفر کنکاش می کنیم چیزی جز صمیمیت و احترام نمی بینیم، پس چی‌شد که همه چی خراب شد؟!
این سوالیه که تقریبا آخرایی نمایشنامه بهش جواب داده میشه( هر چند خیلی جلوتر نخ جواب رو بهتون‌میده و چون زود فهمیدم بیشتر ناراحت شدم)

داستان حول محور کشمکش این پدر و پسر می چرخه، راز مشترکی رو مخفی میکنن و چون نمی تونن به زبون بیارنش مجبورم به‌چیزایه دیگه گیر بدن.

پ‌ن¹: پرش زمانی و تغییر سریع موقعیت ها از همون اول به چشم میخوره و یکم که گذشت باهاش خو گرفتم.
پ‌ن²: مانور دادن روی رابطه پدر پسری خیلی کار پر ریسک و خطرناکیه. برعکس رابطه‌های پدر دختری که از لطافت و محبت  پر ان اینجا خبری از این چیزا نیست. همه چی پشت اون نقاب مردونه پنهون شدن و بازنده اونیه که زودتر نقابش رو برداره. 
هر چند ویلی هر چقدر سعی کرد نتونست کنار بیاد و رفتارهای تند پر از سرشکستگیش اون رو به مرز. جنون و توهم بردن.
به حدی که حتی بیف دچار توهم‌های اون شد و واقعیت رو از یاد برد.

پ‌ن³: نمایشنامه پر از نکات تحلیل شخصیتیه که میشه مفصل نشست و درباره‌ش حرف زد اما ترجیحم اینکه توی یادداشت نیارم این موارد رو، مطمئنم اگر نمایشش روی پرده بود نمی رفتم ببینمش. 
فکر کن چنین زجر و دردی رو به‌چشم ببینی، الله اکبر!

پ‌ن⁴: پیشنهاد میدم بخونید؟ اره بخونید، می تونید بدید دست اقایون منزل بخونن ،اونا احتمالا بهتر درک میکنن و شاید کمک‌کنه یه سری اختلافاتشون باهم حل شه. ( تضمین نمیکنم البته، برعکسشم میتونه اتفاق بیوفته)
        

27

نرگس🐚 پسندید.
قرآن کریم

14