بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

قرآن کریم

قرآن کریم

قرآن کریم

هو و 2 نفر دیگر
5.0
76 نفر |
28 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

80

خوانده‌ام

106

خواهم خواند

30

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب می‌باشد.

این مصحف شریف شامل سی جز کامل با مشخصات زیر، تصحیح و بررسی شد و چاپ آن را با رعایت مقررات اعلام شده از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی توسط سازمان چاپ و انتشارات بلا مانع است.

لیست‌های مرتبط به قرآن کریم

نمایش همه
قرآن کریمتفسیر سوره حمدصراط

قرآنِ عزیز.

6 کتاب

قَدْ جاءَکمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کتابٌ مُبِینٌ. از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد. مائده، آیه ۱۵ این یک سال اخیر تاریک بودم. خیلی تاریک. ولی در این تاریکی قرآن برایم نور بود. نور. راستش را بخواهید من هیچوقت مواجهه صحیحی با قرآن نداشتم. قبل از دبستان روخوانی قرآن را یاد گرفته بودم. بعد هم از طرف مادرم وادار شدم به حفظ قرآن. ولی هیچوقت این کار را دوست نداشتم. اینکه باید آیه های نامفهوم عربی را مدام تکرار می‌کردم تا توی ذهنم بماند بدون اینکه بدانم چه می‌گوید. خسته شدم و ولش کردم. گذشت و چهارده، پانزده ساله که شدم به توصیه بزرگتری شروع کردم به تفسیر خوانی. تازه پیدا کرده بودم چیِ این قرآن را دوست دارم. حرف هایش را. این قرآنی که شناختم قرآن جدیدی بود. آن قرآنِ نامفهومِ سختگیرانه کودکی‌ام نبود. ولی آنموقع هم پُر بودم. می‌خواندم که پُر تر شوم. ظرفی برای بهره بردن نداشتم. ولی سالی که گذشت... خالی شده بودم... از همه چیز. تهی بودم و حفره هایی هم در وجودم پیدا شده بود. تنها پناهم همین تفسیر خوانی ها بود. تنها چیزی که برایم باقی مانده بود. تشنه بودم. و هر آیه‌ای که تلاوت شد مثل جرعه آب گوارایی نشست بر تشنگی وجودم... دانه به دانه آیه ها را بوسیدم و گذاشتم جایی توی قلبم. توی قلبِ مهر خورده و بیمارم. قادر نیستم بگویم این آیه ها با من چه کردند. فقط انگار درست برای من نازل شده بودند. درست به موقع می‌آمدند و می‌نشستند جایی که باید بنشینند. و زخمی را التیام می‌دادند. این ها را که می‌گویم، نه اینکه واقعاً هم زیاد قرآن خوانده باشم...نه. ولی همان آیه هایی که خوانده‌ام و می‌خوانم را هم مثل گنج عزیزی توی دلم نگه می‌دارم و گاه به گاه برای خودم تکرارشان می‌کنم. آن‌قدر که گاهی بعضی هایشان را حفظ می‌شوم. بدون اینکه بخواهم. اول خیال می‌کردم این چیزی که دارد وجودم را سیراب می‌کند تفسیر مطهری و صفایی حائری است. ولی بعد دیدم این چیزی که خواندم نه مطهری بود نه صفایی حائری. که آثار دیگر همین ها در برابر تفسیر هایشان برای من مثل قطره‌ای بود مقابل دریا. این چیزی که خواندم قرآن بود. خودِ قرآن. قرآنِ عزیز. نورِ عزیزم در دوران تاریکی.

پست‌های مرتبط به قرآن کریم

یادداشت‌های مرتبط به قرآن کریم

            بازگشت به قرآن
در این بازگشت هر کس در جست جوی راهی است برای برداشت از قرآن و یا همراه پیشنهادی است به خاطر بهره برداری از قرآن.

کسانی هستند که بر اساس آرزو ها و رویاهای گنگ و یا تلقین ها و یا افتادن در یک جو گرم، به قرآن رو اورده اند.
اینها بدون آنکه سوالی طرح کرده باشند و یا اصلا چیز معلوم و مشخصی خواسته باشند، کتاب را می گشایند و معلوم است که با دست خالی باز می گردند و مایوس و متحیر می مانند و با خیالات و بافته های هماهنگ خود را فریب می دهند و سرگرم می سازند.
اصولا مطالعه هر کتاب مادام که با طرح سوال هایی همراه نباشد بهره نمی دهد و خواننده به سادگی از جواب ها و اشاره ها و نکته ها می گذرد و آنها را نمیابد و در خونش نمی نشیند.

یک دسته دیگر آنهایی هستند که سوال هایی داشته اند و این سوال ها را جواب هم داده اند و به خاطر تیمن و تبرک و داشتن مستندی مردم پسند به قرآن رو آورده اند تا شاهدی برای جواب خود بیابند.

و دسته سومی که با مسائل روبرو شده اند و ضرورت ها را یافته اند و سوال های را شناخته اند و سپس در جستجوی جواب به قرآن رسیده اند.
اینها اگر 
سطحی نباشند
و از تسلط بر تمام قرآن برخوردار شوند
و سیر فکری خویش را هدایت کنند
بهره‌مند خواهند شد و الا ...
ع.ص
          
            صَدَقَ اللهُ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ وَ صَدَقَ رَسُولُهُ النَّبِیُّ الْاَمِینُ الْکَرِیمُ وَ نَحْنُ عَلی ذَالِکَ

مِنَ لشَّاهِدِینَ وَلشَّاکِرینَ وَ لْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ لْعَالَمِینَ رَبَّـنَا تَقَـبَّلْ مِنَّـآ اِنَّـکَ اَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ

وَا هْـدِ نَا اِلَلْحَقِّ وَ اِلی طَرِیقِ مُّسْتَقِیمْ بِبَرَکَتِ خَتْمِ الْقُرْآنِ لْعَظِیمُ وَاعْفُ عَنَّا یَا کَرَیمُ

وَاغْـفِرْلَـنَا ذُنُوبَـنَا بِفَضْـلِکَ وَ جُودِکَ وَ کَرَمِکَ یَا اَکْرَمَ لْاَ کْرَمِینَ وَ یَا اَرْحَمَ لرَّاحِمِینَ

اَللَّهُمَّ نَوِّرْ قُلُو بَنَا بِالْقُرْآنِ وَ زَیِّنْ اَخْلا قَنَا بِا لْقُرْآنِ وَ نَجِّنَا مِنَ لنَّارِ بِالْقُرْآنِ

وَ اَدْخِلْنَا فِی لْجَنَّتِ بِالْقُرْ آنِ اَللَّـهُمَّ عَجِّلْ فِی فَرَجِ مَوْلا نَاصَـاحِبَ لْعَـصْرِ وَ لـزَّمَـانِ بِـالْقُرْآنِ

اَللَّـهُم مَّشْـفِ مَرْضَـا نـَا بِـالْـقُـرْآنِ وَ الـرْحَمْ مَوْ تَا نَـا بِا لْقُرْآنِ وَ سَلِّمْ مُسَافِرِ ینَنَا بِالْقُرْآنِ

اَللَّهُمَّ جْعَلِ الْقُرْآنَ لْنَا فِی لدُّ نْیَا قَرِینَا وَ فِـی لْـقَبْـرِ مُو نِـساً وَ اَنِیـساً

وَ فِـی لْقِـیَامَتِ شَافِـعاً وَ شَفِیـعاً وَ اِلَلْـخَیْـرَاتِ کُـلِّـهَا دَلِیـلا اَللَّـهُمَّ فْـتَحْ لَنَا بَا لْخَیْرِ،

وَاخْتِمْ لََنَا بِالْخَیْرِ ، وَاجْعَلْ عَوَاقِبَ اُمُورِنَا وَ اُمُورِالْمُؤْمِنِینَ لْحَاضِرِینَ خَیْراً

* بِحَقِّ سُورَه لْمُبَارَ کَهِ الْفَاتِحَه مَعَ الصَّلَوَاتْ
          
            قَدْ جاءَکمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کتابٌ مُبِینٌ.
از طرف خدا، نور و کتاب آشکاری به سوی شما آمد.
مائده، آیه ۱۵

این یک سال اخیر تاریک بودم. خیلی تاریک. ولی در این تاریکی قرآن برایم نور بود. نور.
راستش را بخواهید من هیچوقت مواجهه صحیحی با قرآن نداشتم. قبل از دبستان روخوانی قرآن را یاد گرفته بودم. بعد هم از طرف مادرم وادار شدم به حفظ قرآن. ولی هیچوقت این کار را دوست نداشتم. اینکه باید آیه های نامفهوم عربی را مدام تکرار می‌کردم تا توی ذهنم بماند بدون اینکه بدانم چه می‌گوید. خسته شدم و ولش کردم.
گذشت و چهارده، پانزده ساله که شدم به توصیه بزرگتری شروع کردم به تفسیر خوانی.
تازه پیدا کرده بودم چیِ این قرآن را دوست دارم. حرف هایش را.
این قرآنی که شناختم قرآن جدیدی بود. آن قرآنِ نامفهومِ سختگیرانه کودکی‌ام نبود.
ولی آنموقع هم پُر بودم. می‌خواندم که پُر تر شوم.
ظرفی برای بهره بردن نداشتم.
ولی سالی که گذشت...
خالی شده بودم...
از همه چیز.
تهی بودم و حفره هایی هم در وجودم پیدا شده بود.
تنها پناهم همین تفسیر خوانی ها بود. تنها چیزی که برایم باقی مانده بود.
تشنه بودم. و هر آیه‌ای که تلاوت شد مثل جرعه آب گوارایی نشست بر تشنگی وجودم...
دانه به دانه آیه ها را بوسیدم و گذاشتم جایی توی قلبم.
توی قلبِ مهر خورده و بیمارم.
قادر نیستم بگویم این آیه ها با من چه کردند. فقط انگار درست برای من نازل شده بودند. درست به موقع می‌آمدند و می‌نشستند جایی که باید بنشینند. و زخمی را التیام می‌دادند.
این ها را که می‌گویم، نه اینکه واقعاً هم زیاد قرآن خوانده باشم...نه.
ولی همان آیه هایی که خوانده‌ام و می‌خوانم را هم مثل گنج عزیزی توی دلم نگه می‌دارم و گاه به گاه برای خودم تکرارشان می‌کنم. آن‌قدر که گاهی بعضی هایشان را حفظ می‌شوم. بدون اینکه بخواهم.
اول خیال می‌کردم این چیزی که دارد وجودم را سیراب می‌کند تفسیر مطهری و صفایی حائری است. ولی بعد دیدم این چیزی که خواندم نه مطهری بود نه صفایی حائری. که آثار دیگر همین ها در برابر تفسیر هایشان برای من مثل قطره‌ای بود مقابل دریا. این چیزی که خواندم قرآن بود. خودِ قرآن. قرآنِ عزیز. نورِ عزیزم در دوران تاریکی.