یادداشت‌های مصطفا جواهری (229)

          نهمین کتاب ۰۴

این رمان کوتاه به سبک جریان سیال ذهن ساده و نسبتاً رؤیایی نوشته شده است: اول شخص، با پرش به اطراف و سرعت بخشیدن به وقایع. موضوع، وضعیت اسفناک مکزیکی‌های روستایی به ویژه زنان است. احساس می‌کنم نویسنده بیشتر به خاطر موضوع به نوشتن ترغیب شده است تا طرح یا شخصیت‌ها. با وجود تعداد صفحات کم، کتاب شامل داستان‌های بسیاری از شخصیت‌های فرعی است که با همه چیز از آدم‌ربایی توسط قاچاقچیان مواد مخدر گرفته تا ایدز و... روبرو می‌شوند.

در مورد طرح داستان، راوی خودش را در دوران کودکی‌اش در یک روستای کوهستانی تقریباً خالی از مرد، سپس در نوجوانی که روستا را ترک می‌کند و دچار مشکل می‌شود، دنبال می‌کند. 
با این حال، مهمترین نقطه ضعف داستان این است که هیچ یک از شخصیت‌ها سه‌بعدی نیستند. به عنوان مثال، ظاهراً مهمترین ویژگی بهترین دوست لیدی‌دی (شخصیت اصلی و راوی) این است که در کودکی شکاف کام داشته است. با اینکه عمل جراحی اصلاحی داشته، اما انگار هر وقت ماریا ظاهر می‌شود، مدام از این واقعیت که قبلاً شکاف کام داشته حرف می‌زند. بقیه شخصیت‌ها کمی شخصیت‌پردازی بیشتری دارند، اما همچنان بیشتر شبیه نمایندگان تراژدی و انعطاف‌پذیری (یا فقدان آن) هستند تا شخصیت‌های قوی.

کتابی نیست که دیگران را از خواندنش منصرف کنم، اما انتظار ندارم مدت زیادی در ذهنم بماند. و بسیار حال‌بدکن. اصلا مناسب روزهایی که حال خوشی ندارید نیست. به در نوجوان هم نمی‌خورد.
        

3

          هشتمین کتاب صفرچهار

سومین کتاب مصطفی انصافی، یک گام بلند است. انصافی در این رمان مهارتش را در داستان‌نویسی به تمامی نشان می‌دهد. نثر و زبان نویسنده در این رمان بی‌نظیر است. از نگاه من، مهم‌ترین برجستگی کتاب همین زبان پخته است. پختگی‌ای که خودش را در تغییر راوی‌ها نشان می‌دهد.
رمان، داستان زندگی سه آدم است. نوری شخصیتی ایرانی، نادیا دختری لهستانی و ولادیمیر جوانی روسی. سه فردی که زندگی‌شان در جنگ جهانی دوم و همزمان با کنفرانس تهران، به همدیگر گره می‌خورد.
ان‌شاءالله به زودی و در یک یادداشت مفصل دربارهٔ این کتاب خواهم نوشت.
دو مشکل هم با کتاب داشتم. یکی حجم اطلاعات تاریخی‌ای که در قالب دیالوگ به مخاطب ارائه می‌شد؛ که علاوه بر خسته‌کننده بودن، کمی نقطهٔ ضعف محسوب می‌شود و دیگری اشارات سیاسی نویسنده در قالب گزاره‌هایی کلی که گاه به شعارگویی‌هایی گل‌درشت شباهت پیدا می‌کرد.

اما در کل تجربهٔ مطالعهٔ این کتاب در روزهای جنگ اسراییل و ایران، برایم شیرین بود.
        

32

          "ابن بطوطه" در خانواده‌ای از قضات بسیار متشرع به دنیا آمده است. در سال ۱۳۲۶ با ترک شهر خود، طنجه، طی ۲۷ سال به مصر، شام، فلسطین، حجاز، عراق، ایران، یمن، بحرین، ترکستان، بین النهرین و بخشی از هند و چین، جاوه، شرق اروپا و شرق آفریقا سفر کرد. احتمالا "ابن بطوطه" را بتوان یکی از بزرگ‌‎ترین سیاحان تاریخ بشری محسوب کرد.
کتاب دو نقطۀ قوت دارد. اول اینکه از قرون وسطی، کمتر سفرنامه‌ای هست که قابل مطالعه باشد و از این حیث ارزش مطالعه دارد و دوم هم نثر بی‌نظیر استاد محمدعلی موحد در ترجمه است. ترجمه‌ای که خواندنش، شیرین و آموزنده است.
اما این مجموعۀ دوجلدی انتظارات را برآورده نمی‌کند. توصیفات فرهنگی، معماری، اجتماعی و زیست مردمان ملل بسیار کمتر از آن چیزی است که از یک سفرنامۀ تاریخی انتظار داریم. در مجموع برای علاقمندان به تاریخ قابل توصیه است. کتاب را در طول امسال همراه رفقای درجه‌یک گروه سه‌کتاب خواندیم.
و البته که گمان می‌کنم رگه‌هایی از خالی‌بندیِ استادانه هم در روایات جناب ابن‌بطوطه وجود دارد. :)
        

9

          "ابن بطوطه" در خانواده‌ای از قضات بسیار متشرع به دنیا آمده است. در سال ۱۳۲۶ با ترک شهر خود، طنجه، طی ۲۷ سال به مصر، شام، فلسطین، حجاز، عراق، ایران، یمن، بحرین، ترکستان، بین النهرین و بخشی از هند و چین، جاوه، شرق اروپا و شرق آفریقا سفر کرد. احتمالا "ابن بطوطه" را بتوان یکی از بزرگ‌‎ترین سیاحان تاریخ بشری محسوب کرد.
کتاب دو نقطۀ قوت دارد. اول اینکه از قرون وسطی، کمتر سفرنامه‌ای هست که قابل مطالعه باشد و از این حیث ارزش مطالعه دارد و دوم هم نثر بی‌نظیر استاد محمدعلی موحد در ترجمه است. ترجمه‌ای که خواندنش، شیرین و آموزنده است.
اما این مجموعۀ دوجلدی انتظارات را برآورده نمی‌کند. توصیفات فرهنگی، معماری، اجتماعی و زیست مردمان ملل بسیار کمتر از آن چیزی است که از یک سفرنامۀ تاریخی انتظار داریم. در مجموع برای علاقمندان به تاریخ قابل توصیه است. کتاب را در طول امسال همراه رفقای درجه‌یک گروه سه‌کتاب خواندیم.
و البته که گمان می‌کنم رگه‌هایی از خالی‌بندیِ استادانه هم در روایات جناب ابن‌بطوطه وجود دارد. :)
        

5

29

          خواب مدام را از بین چهار شمارهٔ اول مدام، بیشتر از همه دوست دارم. حتی بیشتر از جنگ مدام. سراغ موضوع عجیبی رفته است. موضوع سهل و ممتنعی که خیلی از نویسنده‌های این شماره تلاش کردند تا نظر تحریریه را برای انتخاب موضوع تغییر دهند. خواب، هست و نیست. از تکراری‌ترین اتفاقات هر روز ماست. چسبیده بیخ گلویمان و رهایمان نمی‌کند.
تنوع نگاه نویسنده‌ها به خواب، کم‌نظیر است. اسامی جدید شناس و ناشناس روی جلد مجله هم حامل یک خبر خوش است. اینکه مدام، پای ادعای مطرح شده در شمارهٔ اولش ایستاده و در تلاش است که طیف وسیعی از نویسنده‌های جدی ادبیات امروز را با خودش همراه کند؛ فارغ از نگاه سیاسی و اجتماعی. و این یک اتفاق مبارک است. امروز بیش از همیشه نیازمند گفتگو هستیم. نیازمند شنیدن همدیگر. 

از بین مطالب این شماره، انتخاب اول من روایت رامبد خانلری است؛ یک دورهٔ فشردهٔ روایت‌نویسی. روایت مکرمه شوشتری، داستان ساناز قنواتی، داستان محمدرضا جوان آراسته، داستان مایرم تکیه‌ای‌ و روایت  فاطمه افضلی را از شمارهٔ خواب، طور دیگری دوست می‌دارم.
        

18

          {   ــ همین است که می‌گویی، رفیق؛ خسته‌ام، خیلی خسته‌ام. اما ... وقتی کاری به نیمه دارم، سرم روی بالین قرار نمی‌گیرد. نمی‌توانم این عادت بی‌پیر را از سر بدر کنم، کار دنیا هم که تمامی ندارد! ستار گفت: ــ این عادت، عذاب مقدس همه مردمانیست که مال خودشان نیستند. عادتیست که برای خود آدم عذاب همراه دارد و برای دیگران آسودگی و امان؛ فایده.   }

این دوجلد، دوجلدِ ایده‌پردازی انقلابی دولت‌آبادی است. شرح مفصل نظام ارباب‌رعیتی و گسترش فعالیت‌های گل‌محمد و برادرانش. و البته که جدی‌تر شدن نقش زنان کلمیشی. زیور، مارال، شیرو و مهمتر از همه بلقیس به عنوان مادر. نمادپردازی‌های دولت‌آبادی به حد اعلای خودش رسیده و وقت بیان شعارهای نویسنده است. 
دو چیز دارد کلافه‌ام می‌کند. زیاده‌گویی‌های نویسنده و زاویۀ دید. زاویۀ دید واقعا حوصله‌ام را سر برده.
کماکان منتظر جلد دهم هستم. این همه همراه کلیدر بدون، یک پایان‌بندی درست و شاهکار می‌طلبد. و الا شاید به خواندنش نیارزد. منتظر می‌مانم...
        

23