یادداشت‌های مصطفا جواهری (222)

          "ابن بطوطه" در خانواده‌ای از قضات بسیار متشرع به دنیا آمده است. در سال ۱۳۲۶ با ترک شهر خود، طنجه، طی ۲۷ سال به مصر، شام، فلسطین، حجاز، عراق، ایران، یمن، بحرین، ترکستان، بین النهرین و بخشی از هند و چین، جاوه، شرق اروپا و شرق آفریقا سفر کرد. احتمالا "ابن بطوطه" را بتوان یکی از بزرگ‌‎ترین سیاحان تاریخ بشری محسوب کرد.
کتاب دو نقطۀ قوت دارد. اول اینکه از قرون وسطی، کمتر سفرنامه‌ای هست که قابل مطالعه باشد و از این حیث ارزش مطالعه دارد و دوم هم نثر بی‌نظیر استاد محمدعلی موحد در ترجمه است. ترجمه‌ای که خواندنش، شیرین و آموزنده است.
اما این مجموعۀ دوجلدی انتظارات را برآورده نمی‌کند. توصیفات فرهنگی، معماری، اجتماعی و زیست مردمان ملل بسیار کمتر از آن چیزی است که از یک سفرنامۀ تاریخی انتظار داریم. در مجموع برای علاقمندان به تاریخ قابل توصیه است. کتاب را در طول امسال همراه رفقای درجه‌یک گروه سه‌کتاب خواندیم.
و البته که گمان می‌کنم رگه‌هایی از خالی‌بندیِ استادانه هم در روایات جناب ابن‌بطوطه وجود دارد. :)
        

9

          "ابن بطوطه" در خانواده‌ای از قضات بسیار متشرع به دنیا آمده است. در سال ۱۳۲۶ با ترک شهر خود، طنجه، طی ۲۷ سال به مصر، شام، فلسطین، حجاز، عراق، ایران، یمن، بحرین، ترکستان، بین النهرین و بخشی از هند و چین، جاوه، شرق اروپا و شرق آفریقا سفر کرد. احتمالا "ابن بطوطه" را بتوان یکی از بزرگ‌‎ترین سیاحان تاریخ بشری محسوب کرد.
کتاب دو نقطۀ قوت دارد. اول اینکه از قرون وسطی، کمتر سفرنامه‌ای هست که قابل مطالعه باشد و از این حیث ارزش مطالعه دارد و دوم هم نثر بی‌نظیر استاد محمدعلی موحد در ترجمه است. ترجمه‌ای که خواندنش، شیرین و آموزنده است.
اما این مجموعۀ دوجلدی انتظارات را برآورده نمی‌کند. توصیفات فرهنگی، معماری، اجتماعی و زیست مردمان ملل بسیار کمتر از آن چیزی است که از یک سفرنامۀ تاریخی انتظار داریم. در مجموع برای علاقمندان به تاریخ قابل توصیه است. کتاب را در طول امسال همراه رفقای درجه‌یک گروه سه‌کتاب خواندیم.
و البته که گمان می‌کنم رگه‌هایی از خالی‌بندیِ استادانه هم در روایات جناب ابن‌بطوطه وجود دارد. :)
        

5

29

          خواب مدام را از بین چهار شمارهٔ اول مدام، بیشتر از همه دوست دارم. حتی بیشتر از جنگ مدام. سراغ موضوع عجیبی رفته است. موضوع سهل و ممتنعی که خیلی از نویسنده‌های این شماره تلاش کردند تا نظر تحریریه را برای انتخاب موضوع تغییر دهند. خواب، هست و نیست. از تکراری‌ترین اتفاقات هر روز ماست. چسبیده بیخ گلویمان و رهایمان نمی‌کند.
تنوع نگاه نویسنده‌ها به خواب، کم‌نظیر است. اسامی جدید شناس و ناشناس روی جلد مجله هم حامل یک خبر خوش است. اینکه مدام، پای ادعای مطرح شده در شمارهٔ اولش ایستاده و در تلاش است که طیف وسیعی از نویسنده‌های جدی ادبیات امروز را با خودش همراه کند؛ فارغ از نگاه سیاسی و اجتماعی. و این یک اتفاق مبارک است. امروز بیش از همیشه نیازمند گفتگو هستیم. نیازمند شنیدن همدیگر. 

از بین مطالب این شماره، انتخاب اول من روایت رامبد خانلری است؛ یک دورهٔ فشردهٔ روایت‌نویسی. روایت مکرمه شوشتری، داستان ساناز قنواتی، داستان محمدرضا جوان آراسته، داستان مایرم تکیه‌ای‌ و روایت  فاطمه افضلی را از شمارهٔ خواب، طور دیگری دوست می‌دارم.
        

17

          {   ــ همین است که می‌گویی، رفیق؛ خسته‌ام، خیلی خسته‌ام. اما ... وقتی کاری به نیمه دارم، سرم روی بالین قرار نمی‌گیرد. نمی‌توانم این عادت بی‌پیر را از سر بدر کنم، کار دنیا هم که تمامی ندارد! ستار گفت: ــ این عادت، عذاب مقدس همه مردمانیست که مال خودشان نیستند. عادتیست که برای خود آدم عذاب همراه دارد و برای دیگران آسودگی و امان؛ فایده.   }

این دوجلد، دوجلدِ ایده‌پردازی انقلابی دولت‌آبادی است. شرح مفصل نظام ارباب‌رعیتی و گسترش فعالیت‌های گل‌محمد و برادرانش. و البته که جدی‌تر شدن نقش زنان کلمیشی. زیور، مارال، شیرو و مهمتر از همه بلقیس به عنوان مادر. نمادپردازی‌های دولت‌آبادی به حد اعلای خودش رسیده و وقت بیان شعارهای نویسنده است. 
دو چیز دارد کلافه‌ام می‌کند. زیاده‌گویی‌های نویسنده و زاویۀ دید. زاویۀ دید واقعا حوصله‌ام را سر برده.
کماکان منتظر جلد دهم هستم. این همه همراه کلیدر بدون، یک پایان‌بندی درست و شاهکار می‌طلبد. و الا شاید به خواندنش نیارزد. منتظر می‌مانم...
        

20

          زامبرا در این رمان کار استادانه‌ای انجام می‌دهد و تجربیات یک گروه ساکت در شیلی را به زبان می‌آورد. نسلی که تحت حکومت پینوشه بزرگ شده‌اند و دوران کودکی خود را در سایه یک دیکتاتوری بی‌رحمانه زندگی می‌کنند. زامبرا تعادل ناآرام بین دنیای بازی‌ها، مدرسه و دوستان و قوانین والدین را از یک سو و آن لحظاتی را که واقعیت بزرگسالی، سیاست، ترس، ناامیدی و از دست دادن از طریق شکاف به وجود آمده است را آشکار می‌کند.

نویسنده از چارچوبی فراداستانی برای کشف این تجربیات و تنش‌های نسلی استفاده می‌کند، در حالی که داستانی را در داستان توسعه می‌دهد: یکی از راوی‌ها تجربیات خود را در نوشتن رمان با راویی که مانند او زیر نظر پینوشه بزرگ شده است، می‌گوید و اکنون در تلاش است تا تنش‌ها و سردرگمی‌های نسلی را که رابطه او با والدینش را پیچیده می‌کند، باز کند. زامبرا این ساختار را استادانه توسعه می‌دهد و در این فرآیند سؤالات مهمی در مورد ارزش و تأثیر داستان‌گویی، تلاش‌های یک نسل برای رشد در بزرگسالی و پیچیدگی‌های پیرامون تلاش آنها برای یافتن راه خانه در کودکی و بزرگسالی در اختیار خوانندگانش قرار می‌دهد.

اذیت شدم و لذت بردم.
        

9

          «شکست چشم‌اندازی یگانه در مورد کار انسان به او می‌دهد، چون امروز نگاه ما معطوف
به مرگ نیست، نقش آن را شکست تقبل می‌کند.»

درخشان، پررمزوراز، عمیق، متحیرکننده و فراموش‌نشدنی. بعد از مدت‌ها رمانی خواندم که دوست نداشتم تمام شود. سومین کتابی بود که از پابلو د سانتیس با ترجمهٔ درجه‌یک بیوک بوداغی خواندم. علاقهٔ من به ادبیات امریکای لاتین در سال‌ها پیش، به واسطهٔ همین نویسنده شکل گرفت. روزی که حوالی ده سال پیش، رمان بی‌نظیر «دانشکده» را خواندم.
ناشر در پشت جلد کتاب، در توصیف اثر نوشته است: «رمانی است جنایی، با همهٔ عناصری که یک رمان هیجان‌انگیز مدرن به آن نیاز دارد: قدرت و جادوی تخیل.» اما تنها ویژگی که این کتاب ندارد، جنایی بودن است.
ماجرای یک معمار ایتالیایی‌ که نسبت به نهضت معماری مدرن در اوایل قرن بیستم نیویورک موضع دارد و این موضع تا انتها به پختگی دیوانه‌واری می‌رسد. 
اگر به زبان و زبان‌شناسی، فلسفهٔ معماری، تاریخ معماری و معماری آرمان‌شهری علاقمندید، این کتاب مدهوشتان می‌کند. وگرنه به احتمال زیاد، جز ملال چیزی برایتان نخواهد داشت.
به زودی برای بار دوم می‌خوانمش.
        

59

          و اما جنگ مدام.
شمارهٔ سوم مدام (طبق آنچه که در آگهی فراخوان دریافت مطلب عنوان شده بود)، شمارهٔ خواب بود و نه جنگ. اما اتفاقات منطقه باعث شد که تحریریهٔ مجله، موضوع شمارهٔ سوم را تغییر دهند. یک تصمیم هوشمندانه و سخت. 
شمارهٔ سوم، با اغماض بلوغ مجلهٔ مدام است. کیفیتی که برای شمارهٔ ششم یا هفتم انتظار می‌رفت، در سومین شماره حاصل شده است. تنوع نویسندگان، کیفیت چشم‌گیر مطالب و نگاه این شماره به پدیدهٔ جنگ واقعا ستودنی است. «جنگ مدام» نه در ستایش مرسوم و متداول جنگ است و نه مجموعه‌ای است ضدجنگ. شمارهٔ سوم مدام در تلاش است حرف نسبتا جدیدی را وارد ادبیات جنگ کند. حرفی که فهمیدنش حوصله، صبوری، گوش شنوا و نگاه بدون موضع‌گیری می‌خواهد.
از بین داستان‌ها و روایت‌های شمارهٔ سوم مدام، همه‌شان را دوست دارم. اما داستان مجید قیصری، روایت سلمان باهنر، روایت آزاده عبدی‌فرد، داستان اعظم ایرانشاهی،  داستان الهه زمان‌وزیری و روایت فاطمه‌سادات موسوی جایی در قلبم نشسته‌اند.
        

11

5