معرفی کتاب مجله مدام: جشن اثر مجموعه نویسندگان

مجله مدام: جشن

مجله مدام: جشن

4.2
2 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

1

شابک
9789651203879
تعداد صفحات
320
تاریخ انتشار
1403/12/1

توضیحات

        مدام، مجله‌ای در جهان ادبیات داستانی است. هر دو ماه، شمارهٔ جدیدی از آن متولد می‌شود. هر شماره یک موضوع محوری دارد که تمامی مطالب مجله، در حال‌وهوای شناخت بهترِ آن موضوع است.

اسفند ۱۴۰۳ و فروردین ۱۴۰۴
      

لیست‌های مرتبط به مجله مدام: جشن

یادداشت‌ها

          من بین مدام ها، فقط یک رو خوندم و حالا هم 5 رو. و چقدر این مدت بهتر شده! آفرین واقعا.
البته نمیتونم انکار کنم که چند تا جستار اول یه مقداری خورد تو ذوقم و باهاش ارتباط نگرفتم. 
من اینجوری میخوندم که یکی دو تا جستار، یدونه داستان.
بین جستارها، اونا که برام محبوب تر هستند رو میخوام بگم:

رقص بر شانه اندوه، نوشته علی کعبی:
چقدر حس و حال این شادی فرا مرزی دوست داشتنی و عمیق بود. چه حس آرامش و شادی ای. 

جنه رو، نوشته سبا نمکی:
قطعا یکی از بهترین آثار این شماره ی مدام:)) تنها نوشته ای که آخرش گریه هامو نتونستم کنترل کنم و با برون ریزی سبا خانم، من هم گریه ام رو بیرون ریختم. چقدر توصیفات به جا، بیان مناسب و مقدمه نتیجه و بیان مسئله خوب بود. تو پیوست عکس های تولد کودکی خودشه توی متن درموردش نوشته رو هم گذاشته بودن که خیلییی برام جذاب بود. 

کیک هایی که مال من نبود، بهاء الدین مرشدی:
این روایت رو هم دوست داشتم. یه قسمت هایی انقدر برام دلنصین بود زیرش با مداد خط کشیدم. بعد اینجوری بودم موقع خوندنش🥹

اثر ترجمه خانم آل مبارک:
خیلی بامزه و متفاوت بود. چه مناسبت هایی. و چه جالب که همینها میتونه ما رو نسبت به یه سری مطالب دغدغه مند کنه.

حالا میریم سراغ داستان ها:
ورگرد آقا، نوشته زهرا عطار زاده
چه ایده جالبی به ذهنشون رسیده بود برای داستان و چه جذاب بود. چقدر لحن مخاطب رو خوب رعایت کرده بودند. و چه پایان بندی ای. به به

در روشنای باران، نوشته حسین لعل بذری:
خیلی متفاوت و جالب بود. فک کن واقعا انقدر جسورانه زندگی کنیم. یذره برام قابل درک نبود این کارا و رفتارهای کاراکتر های اصلی. ولی باز هم دلنشین بود. 

دندان خداست، نوشته آزاده رباط جزی:
چقدرررر بامزه بود. کاراکتر اصلی با وجود فاصله زیادی که با شخصیت من داشت، چقدر برام دوست داشتنی بود. نوع حرص خوردنش :))) داستان دلنشینی بود. 

گرگیعان،نوشته رامین فروزنده:
من در مورد این رسم هیچی نشنیده بودم و چقدرررر جذاب توضیحش داده بود و درموردش داستان ساخته بود و چه خوش نشسته بود کلمات به جان داستان. چقدر قشنگ بود. چقدر خوشحال شدم که با پیرزن باهم رفتن پیش مردم. 

نفرین جشن در تالار جنگلی،نوشته آزاده عبدی فر
خیلی گوگولی بود این داستان. حس میکردم میتونم بالا سرش یه پاپیون صورتی تصور کنم. رابطه عروس و داماد داستان چقدر امن و خوشگل بود. چقد خوب که آخرش باهم اونجا روی تپه نشستند و واضح احساسشون و گفتن. چقد خوب که موجب شد درونشون حس التیام کنن. چقد بهم خوش گذشت این عروسی.

ساز و سرنای دو روز مانده به ماه صفر، زهرا شکراللهی:
خیلی خوب درآورده بودن فرهنگ و ماجرای داستان رو. چه قوتی داشت قلم نویسنده. 

خیاط خانه خدیجه ، نوشته خانم نظیری
خبببب بیاید با قند و عسل این شماره آشناتون کنم. محبوب ترین داستان این شماره به نظر من، همین بود. چقدر همه چی سر جاش بود. چقدر خدیجه بوسیدنی بود. چه بابای خوبی. چه مامانِ مامانی. عالی بود این داستان. به به که مامان با شجاعت حقشون و گرفت. به به به  پایان بندی داستان. 


تماااام.
ارزشش رو داشت. سعی کردم آروم آروم بخونم که دیرتر تموم بشه. خوش گذشت خوندنش. تعداد جستار و داستان هایی که دوست داشتم از شماره قبلی ای که خونده بودم بیشتر بود. 



        

5