معرفی کتاب آن سوی رود، میان درختان اثر ارنست همینگوی مترجم اسدالله امرائی

آن سوی رود، میان درختان

آن سوی رود، میان درختان

ارنست همینگوی و 1 نفر دیگر
3.7
15 نفر |
7 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

2

خوانده‌ام

21

خواهم خواند

9

ناشر
افق
شابک
9789643696610
تعداد صفحات
288
تاریخ انتشار
1395/10/29

توضیحات

        
مجموعه ی میراث ویژه ی نویسندگان مدرن قرن بیستم است که در جمهوری ادبیات جهان کم کم کلاسیک می شوند. این مجموعه با انتشار آثار ارنست همینگوی با ترجمه هایی جدید و به روز آغاز شده و رفته رفته کارنامه بزرگان دیگری را هم در بر می گیرد. تاکنون شش عنوان این مجموعه منتشر شده و با انتشار بقیه کتاب های این نویسنده تکمیل خواهد شد. رمان های زیر آفتاب هیچ چیز تازه نیست و آن سوی رود میان درختان تازه ترین عناوین این مجموعه و از شاهکارهای بلند همینگوی اند.
.
      

لیست‌های مرتبط به آن سوی رود، میان درختان

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          اگر با ترجمه‌های درخشان نجف دریابندری از دو رمان مشهور همینگوی، «وداع با اسلحه» و «پیرمرد و دریا»، کیف دنیا را برده‌اید، حتماً دلتان می‌خواهد کتاب‌های دیگری از همینگوی بخوانید. بازار کتاب پر است از ترجمه‌های نامرغوبی که از داستان‌های این نویسنده‌ی امریکایی منتشر شده، ولی شما که با ترجمه‌های دریابندری خاطره‌بازی کرده‌اید به‌حتم سراغ این ترجمه‌ها نمی‌روید! مجله‌ی شهر کتاب سه رمان «داشتن و نداشتن، آن سوی رودخانه»، «زیر درختان زیتون» و «خورشید هم‌چنان می‌دمد» را با ترجمه‌ی احمد کسایی‌پور (نشر هرمس) پیشنهاد می‌کند. 


ماه‌نامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی هشتم، سال ۱۳۹۵.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آخرین روزهای زندگی سرهنگ ریچارد کنتوِل، افسر کهنه‌کار امریکایی، و خاطرات تکان‌دهنده‌ی او از جنگ‌های اول و دوم جهانی، مردی تنها و زخم‌خورده، با عشق ناب و پرشور یک کنتس جوان و زیبای ایتالیایی. 



ماه‌نامه‌ی شهر کتاب، شماره‌ی هشتم، سال ۱۳۹۵.
        

2

Hanā

Hanā

1402/12/7

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          نه تنها بهترین رمانِ همینگوی، بلکه شخصی‌ترین اثرش نیز هست!

...با وجود این، حتی اگر این رمان را تصویر مضحکه‌آمیزی از سرنوشت خود "همینگوی" بدانیم، به اعتقاد من پرکشش‌ترین و انسانی‌ترین نوشته‌اش همین ناکام‌ترین اثر اوست.
این کتاب، همان‌طور که خود "همینگوی" نیز اذعان داشت، ابتدا در قالب یک داستان کوتاه شروع شد و بعد به بیراهه افتاد و به کلاف سردرگمی از رمان ختم شد. دشوار می توان درک کرد که این همه نقائص ساختاری و این همه خطاهای تکنیکی چطور به کار چنان استاد چیره‌دستی راه یافته است.
این کتاب نه تنها بهترین رمان "همینگوی"، بلکه شخصی ترین اثرش نیز هست، زیرا او آن را در آستانه خزانی ناشناخته نوشته بود، در حسرت سال‌های بازگشت‌ناپذیری که پشت سر نهاده بود، همراه با دلشوره اندوهناک سال‌های انگشت‌شماری که از زندگی‌اش باقی بود.
"همینگوی" در هیچ‌یک از کتاب‌هایش، تا این حد بخشی از وجود خویش را برجا نگذاشته است، همچنان که در هیچ کدام با چنین زیبایی و چنین ظرافتی راهی برای بیان سودای بنیادین زندگی و آثارش نیافته است: بیهوده بودن پیروزی.
مرگ قهرمان قصه‌اش، چنان که پیداست در کمال آرامش و به نحوی کاملا طبیعی، تجسم تغیبر چهره داده خودکشی خودش بود...

بخشی از سخنان " گابریل گارسیا مارکز"
        

30

بابک فروغی

بابک فروغی

23 ساعت پیش

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          یه جایی توی کتاب همینگوی می‌گه: «هر حرفی درباره‌ی جنگ حوصله‌ی آدم‌هایی رو که نقشی درش نداشته‌ند سر می‌بره. جز البته قصه‌ی دروغگو‌ها»
کتاب خیلی جاها حوصله‌م رو سر برد، پس انگار روایتی که از جنگ می‌کنه، روایت واقعی‌ای بوده. در مجموع خوندنش تجربه‌ی خوبی بود؛ جزئیات زیاد، فضاسازی‌های بکر، دیالوگ‌های خوب و ...
فکر می‌کنم یه مشکلی که با کتاب داشتم این بود که با تاریخ جنگ‌های جهانی اول و به ویژه دوم و اتفاقاتشون خیلی مأنوس نیستم. پس شاید در آینده‌ای که این مشکل حل شده، بتونم کتاب رو مجدداً بخونم و لذت و بهره‌ی بیشتری ببرم.
______________________________________
نظر گابریل گارسیا مارکز در مورد این اثر همینگوی:
حتی اگر این رمان را تصویر مضحکه‌آمیزی از سرنوشت خود همینگوی هم بدانیم، به اعتقاد من پرکشش‌ترین و انسانی‌ترین نوشته‌اش همین ناکام‌ترین اثر اوست: آن سوی رودخانه، زیر درختان.
همینگوی در هیچ‌یک از کتاب‌هایش، تا این حد بخشی از وجود خویش را برجا نگذاشته است، همچنان که در هیچکدام-با چنین زیبایی و چنین ظرافتی- راهی برای بیان سودای بنیادین زندگی و آثارش نیافته است: بیهوده بودن پیروزی. مرگ قهرمان قصه‌اش، چنان که پیداست در کمال آرامش و به نحوی کاملا طبیعی، تجسم تغییر چهره داده خودکشی خودش بود...
        

0