yasmn.moeini

yasmn.moeini

@yasmn

27 دنبال شده

12 دنبال کننده

پیشنهاد کاربر برای شما

باشگاه‌ها

نمایش همه

روانچه

239 عضو

کتابخانه نیمه شب

دورۀ فعال

ایرانشهر

184 عضو

زنان هخامنشی

دورۀ فعال

دمی با کتاب

235 عضو

پرسش‌های فیلسوفان بزرگ جهان: 23پرسش مهم فلسفی

دورۀ فعال

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

yasmn.moeini پسندید.
          ‌‌
راستش جهان‌های دیستوپیا هیچ‌وقت جذابیتی برام نداشتند. همیشه با دیدنشون / خوندنشون دچار اضطراب می‌شدم، خودم رو تو اون جهان تصور می‌کردم و دنبال راهی برای «برگشت» بودم. مدتی گذشت تا سعی کنم یا اونقدر تو داستان فرو نرم، یا به دنبال «سازش» باشم. چند وقت پیش مجذوب فیلم «جذابیت پنهان بورژوازی» شده بودم؛ داستان فیلم اینجوریه که چند تا دوست تلاش می‌کنند تا با هم شام بخورند، اما هر بار اتفاقی میوفته که همه چیز رو به هم می‌ریزه، داستان بین رویا و واقعیت و خواب روایت می‌شه. توی یکی از تلاش‌ها، دوستان دور میزی، روی توالت می‌شینند=) و فیلم جهانی رو تعریف می‌کنه که استفاده از 🚽 یه رفتار اجتماعی و عمومیه، اما غذا خوردن، یک کار خصوصی و شرم‌آوره. وقتی یه نفر گرسنه می‌شه، تو خفا و دور از چشم بقیه غذا می‌خوره. تا مدت‌ها بعد از این صحنه فکر می‌کردم چقدر «هنجارها» ساختگی و قراردادیه، و چقدر بشر به همه چیز عجیب عادت کرده. 
داستان #لاشه_لطیف هم در دوره‌ای تعریف می‌شه که تمام حیوانات به دلیل بیماری از بین رفتند و بشر به پرورش «انسان»‌هایی مخصوص خورده شدن، روی آورده. حالا این قضیه برای همه عادی شده، عادتی عجیب که انگار حتی وقتی ناهار قلوه مخصوص (آدمیزادی) با پوره و نخودفرنگیه، باز هم آدم‌ها دوست ندارند از حقیقت رفتارشون صحبت کنند. انگار هنجارها در عین سفت و سخت بودن، تغییر پذیر هم هستند. مرزهای اخلاقی بشر در طول تاریخ بارها کمرنگ شده، خط چین شده، ناپدید شده و همه ما شاهد فاجعه‌های عجیبی بودیم.
اما فضاسازی و روایت کتاب خیلی خوب بود، من مشکلم بیشتر با قصه‌گویی بود. شخصیت اصلی خیلی خوب با ما همراه می‌شه اما انگار قصه به اندازه‌ی فضا و جهان ساخته شده، کافی نیست. 
نمی‌تونم کتاب رو پیشنهاد کنم، قطعا خوندنش سخته. شاید بعد از #آدمخواران و #در_اردوگاه_محکومین سومین کتاب «آزاردهنده»ای بود که خوندنم. پس اگه یکم هم روحیات لطیفی دارید سراغش نرید.
اسفند قراره چی بخونید؟
        

31

yasmn.moeini پسندید.

40

yasmn.moeini پسندید.
          به نام او

بیش از یک ماه پیش درست در همان روزی که منتشر شد، خواندمش. و می‌خواستم چیزی بنویسم که زمان خورد و نشد ولی بر سبیل عادت و آنچه بر خود لازم می‌دانم چند کلمه‌ای در مورد این اثر آقای ایرج پارسی‌نژاد می‌نویسم. من هرچه از ایرج پارسی‌نژاد خوانده‌ام متوسط و متوسط رو به پایین بوده است. در زمینه نقد و پژوهش ادبی حرف چندانی برای گفتن ندارند. البته ادعای خاصی هم ندارند. درباره ادبیات معاصر می‌نویسند. خدا حفظشان بفرماید.

ایشان در مقدمه اظهار ارادتی تام و تمام به نیما دارند و می‌گویند که می‌خواهند از خلال یادداشت‌ها  نیما را برای مخاطبان به تصویر بکشند. اولا که مشخص نیست این «یادداشت‌ها» به کدام یک از آثار منثور نیما دلالت دارد. یادداشت‌های روزانه؟ نقل قول‌ها؟ نامه‌ها؟ آثاری چون «حرف‌های همسایه» یا «ارزش احساسات»؟ مولف مشخص نمی‌کند که منظورش از یادداشت‌ها چیست. او به فراخور قصدی که دارد به هریک از این نوشتجات ارجاع می‌دهد. حالا قصدشان چیست؟ مقدمه می‌گوید دوستدار نیما می‌خواهد او را بشناساند. ولی متن می‌گوید فردی درصدد تخریب نیما است و می خواهد او را آدمی ضعیف‌النفس، دمدمی‌مزاج، عصبی، دیوانه و ... نشان دهد. شک نیست که نیما مانند هر شاعری در سن پیری با مشکلات عدیده ای روبرو بوده در برخی موارد در حق دیگران بی‌انصافی به خر ج داده، نسبت به برخی شاگردانش سوءظن داشته، حرفهای نادرست و قضاوتهای اشتباه درباره شعر خودش و دیگران داشته. ولی اینکه ما از نوشته‌های او قسمتهایی را دستچین کنیم که تمام این موارد در کنار هم قرار بگیرد. از قصد و نیتی مرموز حکایت دارد. فقط کوتاه به قسمت «عالیه جهانگیر» همسر نیما اشاره می‌کنم. پارسی‌نژاد طوری نوشته که انگار هیچ عشق و علاقه‌ای بین عالیه و نیما نبوده و عالیه او را تحمل می‌کرده یا نیما اصلا اهل کار و تلاش نبوده و وبال عالیه بوده است. نامه‌های نیما به عالیه خصوصا در سالهای ابتدای زندگی مشترک آنها و همچنین «سفرنامه رشت و بارفروش» این تصویر پارسی‌نژاد از رابطه نیما و عالیه را رد می‌کند. این دو دوستدار هم بوده‌اند و سالها در کنار هم زندگی کرده‌اند و البته عالیه در زندگی با شاعری که در طول حیات خود قدری فراخور کارش ندیده، سختی بیشتری را متحمل شده است. ولی او تا آخرین روزهای زندگی‌اش عاشقانه نیما را دوست داشت و تمام سعی و همتش را معطوف به چاپ هرچه بهتر آثار او کرد.
باری این کتاب به یک بار خواندن آن‌هم برای کسی که نیما را می‌شناسد نه آن‌که بخواهد با نیما آشنا شود، می‌ارزد. در غیر این صورت تاثیر منفی خواهد گذاشت.
        

34

yasmn.moeini پسندید.

6

yasmn.moeini پسندید.
          خوندن این کتاب برای من حواشی زیادی داشت واقعا. به جز اینکه بیش از ده سال منتظر خوندنش بودم، بعد از اینکه از یکی از دوستام (که اون در کلاس زنگ تماشای خودشون این رو خونده بود و خیلی دوستش داشت) کادوش گرفته بودم؛ دو سال پیش به عنوان یک کتاب خوب و خوشخوان به خواهرم معرفیش کردم... (وی استعداد شدیدی در غالب‌کردن کتاب‌های نخونده‌ش به خواهرش داشت). چشمتون روز بد نبینه که خواهرم این رو خوند و الان دو ساله هیچ کتابی نخونده اینقدر که بدش اومد. :))) و تبدیل شد به یه شوخی مسخره بین خودمون. که فلان چیز هم شبیه کشتن مرغ میناست، که تو فکر می‌کنی خوبه بدون اینکه خودت خونده باشیش یا دوستش داشته باشی و بعد هم من رو سرزنش می‌کنی که چرا فلان...
و هی اصرار می‌کرد که باید بخونیش و ببینیم چی داره که کسی ممکنه دوستش داشته باشه آخه... (همه اینا درحالیه که همه می‌دونیم این کتاب چقدر محبوب و معروفه در جهان!)
خلاصه سرتون رو درد نیارم که بالاخره نوبت به من هم رسید. ولی با همه تعلل‌هایی که کرده بودم در کارهام، نه تنها مجبور به خوندنش شدم، بلکه چهارصد و خورده‌ای صفحه کتاب رو باید در دو روز تموم می‌کردم و به کلاسم می‌رسیدم... با همراهی نسخهٔ صوتی، در یکی از سخت‌ترین شرایط‌ها خوندمش و خب... با اینکه ازش انتظار مسخره‌ترین کتاب تاریخ رو داشتم، می‌تونم بگم که از خوندنش لذت بردم. جالب بود و بامزه و غمگین. :)
بحث جالبی هم درموردش با بچه‌ها داشتیم و حال داد. عدالت چیه؟ آیا آدم‌ها باید مجازات بشن؟ اعدام چطور؟ چطور پیش‌داوری‌ها روی قضاوت اثرگذارن؟ سیستم قضایی باید چطور باشه؟ و چیزهای بیشتر.
        

28

yasmn.moeini پسندید.

39