چوب به دست های ورزیل

چوب به دست های ورزیل

چوب به دست های ورزیل

غلامحسین ساعدی و 1 نفر دیگر
3.8
21 نفر |
12 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

33

خواهم خواند

11

چوب به دستهای ورزیل که نخستین بار در دهه ی چهل چاپ شد، نگاه نویسنده است به حضور مستشاران خارجی که به ظاهر برای بهبود اوضاع می آیند اما کم کم مقیم شده و همه چیز را می بلعند .حمله گرازها در دهی که محصول را غارت می کنند، روستائیان را به اندیشه ی استخدام شکارچیانی می اندازد اما شکارچیان رحل اقامت می افکنند و وضیعتی بدتر از گرازها پدید می آورند، روستائیان چاره ای جز قیام ندارند اما آیا قیام می کنند. ….غُلامحُسین ساعِدی معروف به گوهرمراد متولد شنبه 13 دی 1314 در تبریز یکی از بزرگ ترین نویسندگان معاصر ایرانی است. از داستان گاو او (در مجموعه عزاداران بیل)، فیلمی به همین نام ساخته شده است که موفقیتی جهانی یافت.ساعدی تحصیلات خود را با درجه دکترای پزشکی، گرایش روان پزشکی در تهران به پایان رساند. نویسندگی را از سن 16 سالگی آغاز کرد و سال های زیادی را به نمایش نامه نویسی و داستان نویسی فارسی گذراند. وی در روز شنبه 2 آذر 1364 در پاریس درگذشت و در گورستان پرلاشز در کنار صادق هدایت به خاک سپرده شد.او که خود ترک آذری بود و به زبان مادری خویش نیز بسیار علاقمند بود، درباره ی زبان فارسی و جایگاهش در ایجاد همبستگی و نقشِ آن در وحدت ملی ایرانیان، طی مصاحبه ای با رادیو بی بی سی چنین گفت: «زبان فارسی، ستونِ فقرات یک ملت عظیم است. من می خواهم بارش بیاورم. هرچه که از بین برود، این زبان باید بماند.»

لیست‌های مرتبط به چوب به دست های ورزیل

یادداشت‌های مرتبط به چوب به دست های ورزیل

🔻ساعدی به
            🔻ساعدی به فضاهای روستایی و بازنمایی واقع‌گرایانهٔ آن‌ها علاقه دارد. قصهٔ این نمایشنامه هم مثل اثر درخشانش، «عزاداران بیل»، در چنین فضایی رقم می‌خورد. نویسنده با یک قصهٔ تمثیلی، به زیبایی نقاب از چهرهٔ استعمار برداشته و از طریق یک داستان استعاری دلایلِ استعمار را در رفتار و کنش‌های یک ملت جست‌وجو می‌کند. استعمار یک پدیدهٔ پیچیده و تدریجی‌ست که با وعدهٔ آبادانی و پیشرفت شروع می‌شود. مخاطب اصلی ساعدی در اینجا تودهٔ مردم هستند که اگر آگاه و هشیار باشند می‌توانند جلوی نفوذ و سلطهٔ بیگانه را بگیرند و درغیر این صورت خودشان زمینه را برای بردگی خود مهیا خواهند کرد.

🔻بنابراین مسئلهٔ ساعدی، مسئلهٔ یک روز و دو روز نیست. مضمون و پیام اصلی نمایشنامه هنوز هم زنده و گرم و به‌روز است و به درد اهالی جامعهٔ امروز ما می‌خورد. نویسندگان بزرگ کسانی هستند که حرف‌ها و پیام‌هایشان  محدود به دورهٔ حیات آن‌ها نیست و از زمانهٔ خودشان جلوترند.

🔻پایان نمایشنامه شوکه‌کننده و بسیار تامل‌برانگیز است. نویسنده ضربهٔ پایانی را محکم‌تر می‌زند و در لحظهٔ درستی نمایشنامه را به پایان می‌رساند تا مخاطب فرصت کافی برای تفکر داشته باشد. اگرچه وقایع نمایشنامه تاحدی قابل پیش‌بینی‌ست، اما تعلیقِ حاکم بر قصه و همچنین استحالهٔ تدریجی و هولناک برخی شخصیت‌ها (آن‌گونه که در عزاداران بیل هم دیده بودیم) مخاطب را ترغیب به دنبال کردن داستان می‌کند.
          
            نمایشنامه به گونه‌ای بود که انگاری نمی‌شد روی صحنه برد. گرچه صحنه فقط یک مکان تقریبا ثابت بود، اما اتفاق‌ها به گونه‌ای بود که اجرایش روی صحنه به نظر کمی سخت می‌آمد.
از این بگذریم، کم‌کم دارم به نوشته‌های ساعدی علاقمند می‌شوم. قصه‌هایش درگیرت می‌کنند. خصوصا این قصه. دلت برای اهالی ورزیل می‌سوزد. دلت می‌تپد که نکند مشکلی برایشان پیش بیاید. این‌ همدردی‌ها همه در ۸۲ صفحه‌ی الکترونیک و ۱۶ صحنه اتفاق افتاده؛ نه یک قصه‌ی چند جلدی.
شخصیت‌ها و برخی اتفاق‌های داستان شبیه قصه‌های بیل بود، اما در کل حرف دیگری داشت. به نظرم ساعدی می‌خواست بگوید: مشکلت را خودت حل کنی، بهتر از این است که به اجنبی بسپاری. هیچ‌کس جز خود آدم(آدم‌های ده) دلش برای خودش(ده خودش) نمی‌سوزد. آخر عاقبت داستان نیز همین را نشان می‌داد.
در پایان؛ اگر با این قصه، یک داستان بلند می‌نوشت، بیشتر از نمایشنامه می‌پسندیدم. البته این نظر من است که داستان را بیشتر از نمایشنامه می‌پسندم.
ولی ویراستاری ضعیف طاقچه برای این اثر، در نظر من بی‌تاثیر نیست.