معرفی کتاب ناخلف اثر حسام آبنوس

ناخلف

ناخلف

3.3
3 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

2

خواهم خواند

4

شابک
9786000354572
تعداد صفحات
296
تاریخ انتشار
1404/2/1

توضیحات

کتاب ناخلف، نویسنده حسام آبنوس.

یادداشت‌ها

          خیلی معمولی، نه قوت شگفت‌انگیز و نه ضعف چشمگیری.

از آبنوس توقع کار خیلی بهتری داشتم. به گمانم جهان بزرگ‌تر و عمیق‌تری دارد. جهان راوی و داستان سطحی، کوچک و کمی نامنسجم است. راوی‌ای که نه درک سیاسی‌ای دارد و نه می‌خواهد که با مسائل سیاسی درگیر باشد، بر اثر تجربۀ شخصی تلخی احساس تحقیر می‌کند و باقی ماجرا. و تا صفحات آخر داستان، همچنان اصرار دارد که نمی‌خواهد به این مسائل فکر کند، اما روایت ذهنش وقتی که در فکر آن‌ها می‌رود، کاملا تصنعی و ساختگی است. 
از هیچ‌یک از شخصیت‌های فرعی محرک بر این تفکر سیاسی هم هیچ عمق و حتی انسجام خلقی‌ای نمی‌بینیم (به جز سرهنگ تقیان‌فر که در کنار تیمسار تنها شخصیت‌های واقعی و مسئله‌دار داستان‌اند).
شاید آبنوس این کتاب را بر اثر تجربه‌اش از سربازی نوشته باشد و کاش تاریخمندش نمی‌کرد و حداقل به عصر پهلوی نسبتش نمی‌داد که این‌قدر شعاری از آب دربیاید. حتی اگر داستان بی‌زمان می‌ماند -و البته در نشر دیگری چاپ می‌شد- می‌توانست رمان اجتماعی مهمی دربارۀ معضل سربازی اجباری و نظام تحقیر لشکری باشد. اما حالا این همه اشاره به شاه و فساد دربار و ارتش شاهنشاهی دارد که شخصیت اصلی هم هیچ نزاعی با آن تا پایان ندارد و فقط گاهی خیلی شعاری به سرش می‌زند که «مگه اعلیحضرت نمی‌گه من پدر این ملتم؟ پس چرا اون مردم بیچاره احساس نمی‌کنن شاه پدرشونه؟» اما بلایی که سر او می‌آید (و ماجرایی مبهم و پادرهوا باقی می‌ماند) هیچ نسبت انحصاری‌ای با آن دوران تاریخی و سیاسی ندارد و هرکه از کنار پادگانی رد شده باشد، می‌داند که وضعیت همیشۀ «نظام» است.
با شناختی که از شخص نویسنده دارد، بسیار بعید می‌دانم، اما با این انتساب تاریخی کار بسیار شبیه به آثار سفارشی شده است.

* بعد از سال‌ها کتابی از سورۀ مهر خواندم و همچنان وضعیت ویرایش و چاپش اسفناک است!
        

15

          برای همه‌ی ما پیش آمده که بین تصمیم عقل و تصمیم دل گیر کنیم. برای همه‌ی ما پیش آمده که مجبور شویم بین عقاید و منافعمان یکی را انتخاب کنیم. جهان، همه‌ی ما را در موقعیت‌های این‌چنینی قرار داده است. بارها خداوند ما را در دو راهی‌های مختلف امتحان کرده است. مگر زندگی جز این است که باید راه خود را از بیراهه تشخیص دهیم؟ مگر دین چیزی جز این از ما می‌خواهد؟ انسان از روز ازل درگیر این انتخاب‌هاست و این امتحانات تا ابد ادامه خواهد داشت.

شاید در طول زندگی خود در کتاب‌ها، فیلم‌ها و موقعیت‌های مختلف با کاراکترهای گوناگونی هم‌ذات پنداری کرده باشید. اما احتمالاً کمتر پیش آمده خود را در موقعیت یک افسر گارد شاهنشاهی قرار دهید. رمان «ناخلف» اثر حسام آبنوس، این شانس را به شما می‌دهد که با کشمکش‌های درونی یک نیروی کادری گارد محمدرضا شاه پهلوی همراه شوید. افسر سرسپرده‌ای که با وجود مخالفت خانواده، راه نظامی شدن را در پیش گرفته و به دنبال راهی برای ارتقای وضعیت مالی و اجتماعی خود وارد نظام شده است. راهی که با اختیار انتخاب شده، اما در خلال داستان و قوس شخصیتی کاراکتر اصلی، جهان داستان ما او را به انتخابی جبرگونه می‌رساند. موقعیتی خاص که با تعلیق‌هایی قوی در دل ماجرا شما را با خود همراه می‌کند. حرکت سیال داستان بین خواب و بیداری عبدالله داستان ما، کم‌کم شما را با واقعیت‌های زندگی شخصیت اصلی آشنا می‌کند. داستان از عبدالله شروع می‌شود و رفته رفته شما با موقعیت او، شغل او، محیط پیرامونش و خانواده‌اش آشنا می‌شوید. این روند قطره‌چکانی ارائه‌ی اطلاعات از شخصیت اصلی داستان، ذهن کنجکاو خواننده را به دنبال خود می‌کشد.

فصل صفر با قلاب اولیه قوی ذهن شما را به کتاب گره می‌زند و از فصل اول شما را در مسیر کشف قرار می‌دهد. به نظرم این کشف، سهم به سزایی در لذت خواندن ناخلف دارد.
با توجه به بازه‌ی زمانی که کتاب در آن روایت می‌شود نوع پرداخت کتاب به وضعیت اجتماعی آن دوران از نکات مهم این کتاب است. کتاب در دوره‌ی پهلوی و سال‌های ماقبل انقلاب روایت می‌شود. سال‌هایی که مردم کم‌کم احساس نیاز در تغییر ساختار سیاسی و اجتماعی را مهم‌تر از جان و مال خود تلقی می‌کنند و جرقه‌های اولیه‌ی این تغییر زده می‌شود. کتاب بدون حرف‌های گل‌درشت و شعاری وضعیت اجتماعی آن دوره را نقد می‌کند. کتاب ادعای انقلابی بودن ندارد و از طرفی دیگر هم در پی تطهیر شرایط آن دوران نیست. کتاب علی رغم اینکه به دنبال وسط بازی کردن نیست، نگاهش به شرایط آن دوران نگاهی بی‌خاصیت هم نیست. کتاب نگاهی واقع‌بینانه به شرایط آن دوران دارد. نگاه کتاب، نگاه فردی معمولی است که به دنبال شرایط شغلی مناسب وارد گارد شاهنشاهی شده و نوع نگاهش به نظامی که در آن فعالیت می‌کند طبق آموزه‌های همان نظام است و این نگاه در آشنایی دوباره‌ی عبدالله با واقعیت‌های جامعه‌ای که در دوران فعالیتش در نظام گویی، که با آن فاصله گرفته است تغییر می‌کند.


از طرف دیگر عبدالله از افراد الیت جامعه محسوب نمی‌شود و یک نظامی دون‌پایه است. کسی که خود غم نان و معاش دارد بهتر می‌تواند شرایط افراد جامعه را آنالیز کند. از این رو نگاهی که ما از دریچه‌ی چشم عبدالله به شرایط آن دوران داریم نگاهی واقع‌بینانه‌تر است. شاید اگر شخصیت اصلی کتاب یک نیروی مذهبی انقلابی بود یا یک چریک مبارز بود، نگاه واقع بینانه‌ی ما به مسائل اجتماعی آن دوره در پس نگاه ایدئولوژیک کاراکتر گم می‌شد.
به نظرم یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های ناخلف همین نوع نگاه نویسنده به مسائل اجتماعی است.


توصیفات نویسنده از مکان‌ها، خیابان‌ها و جزئیات زندگی افراد به اندازه است و شما به هیچ وجه حس نمی‌کنید که نویسنده نیم قرن بعد، دارد شرایط زندگی افراد را روایت می‌کند. از این جهت هم روایت باورپذیر و کم نقص از آب درآمده است.
شخصیت‌های فرعی که در کتاب با آن‌ها مواجه می‌شویم کاملاً در خدمت داستان هستند و به پیشبرد قصه کمک می‌کنند. شاید اگر شخصیت‌های فرعی، قصه‌های فرعی پررنگ‌تری را برای ما خلق می‌کردند، مخاطب احساس نیاز بیشتری به حضور این افراد در داستان می‌کرد، هر چند تاثیر خانواده‌ی خود عبدالله به صورت غیر مستقیم یکی از مهمترین عوامل سیر تحول شخصیت داستان است.


در نهایت ناخلف حسام آبنوس، قصه‌ی فردی است که با انتخابش و عواقب این انتخاب روبه‌رو می‌شود. ناخلف قصه‌ی همه‌ی ماست که در گیرودار زندگی همیشه درگیر انتخاب هستیم. مایی که در پی انتخاب‌هایمان گاهی مجبور شده‌ایم دست به انتحار بزنیم. مایی که درگیر قضاوت دیگران هستیم. مایی که مجبور به زندگی هستیم و گاهاً راه پدران را در پی یافتن راهی بهتر به فراموشی سپرده‌ایم و فرزند ناخلف اسلاف خویش شده‌ایم.

لینک این یادداشت در ایبنا:
https://B2n.ir/dd4613

        

18