یادداشت فاطمه نباتیان
2 روز پیش
این ریویو برای این کتاب اینطوری نمی بود اگر کتاب را تا آخرش نمی خواندم ولی حالا که تمام شده فکر میکنم ناخلف خودش در بعضی تصمیمات ناخلف خالقش گیر افتاد. کتاب اسم خیلی جذاب و بکری دارد و طرح جلد اینطوری است که یک کتابخوان نیمهحرفهای مثل من حتی اگر حسام آبنوس را نشناسد و دل خوشی از خروجیهای ناشر هم نداشته باشد باز کتاب را توی کتابفروشی بردارد و ورق بزند. پنجاه صفحه طول می کشد که قانع بشوم نویسنده آن قدر هوشمند بوده که آخر داستان را این اول هایش لو ندهد. بعد از قانع شدن، داستان برایم جذابتر شد و خواندنش پر کششتر. پایان بندی هم که خوب نشست به اسکلت داستان. ومجموعا کتابی است سبک و راحت و روان. با این حال دلم می خواست یک سری کدهایی که از بعضی شخصیت ها مثل قاسم و مرتضی و تقیانفر در روند داستان می گیرم، رمزگشایی معنادار و جذابتری داشته باشند. یک طوری الان حس می کنم بعضی شخصیتها را خود نویسنده زودتر تیر خلاص زد و از آنها رد شد. غیر از اینها بعضی کاراکترها هم خیلی تیپیکال بودند مثل خواهر عبدالله و مادرش که اگر آن چند شخصیت که خاص بودند خوب به انتها میرسیدند اینقدر کلیشه بودن اینها به چشم نمیآمد. جملات شعاری هم زیاد داشت که باز هم به نظرم میشد در پرداخت و رمزگشایی خوب شخصیتها حل بشود ولی نشد. و میشد به جای چندین جمله شعاری با محتوای یکسان یک موتیف شعاری انتخاب کرد و... بهرحال سوای این خردهگیریهای کمالگرایانه همین همت بلند نوشتن و انتشار رمان صدها تحسین دارد که به قول صائب با همت بلند هر جا روی به توسن گردون سوارهای. انشاالله رمان بعدی نویسنده را بخوانیم و همینجا ۵ ستاره بکوبیم پایش.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.