یادداشت‌های زهره توکلی سراوانی (23)

ویولون زن روی پل
          سالهاست که با بالارفتن سن و آگاهی‌های اجتماعی معتادان را در زمره‌ی بیماران دسته‌بندی می‌کنم.
اما با خواندن کتاب و دیدگاهی که در دهه‌ی هفتاد و هشتاد به خاطر عدم شناخت و آگاهی نسبت به این طیف از مردم رایج بوده و خود نیز درگیر این دیدگاه بودم بسیار شرمگین شدم .
اینکه به خاطر شرایط اجتماعی حق‌هایی از آنها ضایع و ظلم‌هایی به آنها روا گشته بسیار آزار دهنده بود و ساده‌دلی آنهایی که گرفتار این افیون شده‌بودند به این شرایط دامن می‌زند .
نکته‌ی طلایی که از ابتدا تا انتهای کتاب بارها به آن اشاره شد شناخت و عدم شناخت برای هر فردی که در اجتماع زندگی می‌کند بود .
چه آنکه اگر این دست از بیماران از عوارض و عواقب این افیون شناخت داشتند دچارش نمی‌شدند.
و بسیار خوشحالم برای نویسنده که با نوشتن این قصه و انتشار آن گامی موثر در شناخت این بیماری برای مردم برداشته‌است و امید دارم که با فراگیر شدن فرهنگ کتابخوانی  این اثر در زمره‌ی پرفروش‌ها و پرخواننده‌ترین کتاب‌ها قرار بگیرد.
        

1