معرفی کتاب آنی شرلی در جزیره اثر لوسی مود مونتگمری مترجم سارا قدیانی

آنی شرلی در جزیره

آنی شرلی در جزیره

4.6
296 نفر |
66 یادداشت
جلد 3

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

14

خوانده‌ام

724

خواهم خواند

120

شابک
9789645361905
تعداد صفحات
232
تاریخ انتشار
1399/10/23

توضیحات

        سرگذشت دخترکی یازده ساله است که از یتیم خانه به مزرعه گرین گیبلز می آید تا زندگی جدیدی را آغاز کند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آنی شرلی در جزیره

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به آنی شرلی در جزیره

نمایش همه

پست‌های مرتبط به آنی شرلی در جزیره

یادداشت‌ها

        وضعیت کسل کنندگی این جلد کمی بهتر از جلد قبلی بود،اونم به خاطر اینکه آنی به دانشگاه میره و تو یه خونه ی جدید با  همخونه های دختر زندگی میکنه و همین تعدد شخصیت های دختر یه تنوعی به کتاب میده؛
 علاوه بر این آنی یه رابطه ی عاشقانه رو هم تجربه میکنه که درسته به نتیجه نمیرسه و در نهایت به عشق بچگی خودش میرسه اما خب اندک هیجانی که به کتاب میده خوب و مطلوبه و  ریتم کتاب رو از یکنواختی درمیاره.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

1

آنه، آنه ش
          آنه، آنه شرلی عزیز! چه کتابی، چه دنیای رویایی‌ای! 😍 وقتی کتاب “آنه شرلی در جزیره” رو شروع کردم، اصلاً فکر نمی‌کردم این همه قلبم به هیجان بیفته و دلم پر بشه از رنگ و نور. تو که همیشه با اون تخیلات بی‌پایانت، همه‌چیز رو برای ما جادویی می‌کنی، راستش برای من یکی از بزرگ‌ترین لذت‌ها همین بود که تو رو در هر فصل، بیشتر بشناسم و باهات همراه بشم.
الان که می‌خوام از این داستان بگم، به هیچ وجه نمی‌تونم از احساسات شاد و دلنشینی که داشت، چشم بپوشم. 😌 این کتاب توی قلب آدم‌ها جا باز می‌کنه، مثل همون جزیره‌ای که تو و گیلبرت توش زندگی می‌کنید، پر از رنگ‌های زیبا و فضاهای پر از آرامش. اما تو که توی دنیای خودت غرق شده‌ای و گیلبرت هم به‌طور خاص، یک معماست! 😅
یادش بخیر اونجایی که گیلبرت دست به کار شد و شروع کرد به عشق‌ورزی با تو، چقدر قلب من پر از احساسات شد! دلم می‌خواست همش بگم: “آنه، حواست باشه، گیلبرت خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر می‌کنی بهت می‌خوره!” 😅 ولی تو با همه‌ی کمالات و زیباییت، همچنان یک غم کوچک توی دلت داری و همین تو رو تبدیل به یک شخصیت پیچیده می‌کنه.
، عزیز دل من! چطور می‌تونم به زبان بیارم که وقتی تو گیلبرت رو رد کردی، من چطور قلبم از جا کنده شد؟! 😱 اصلاً باورم نمی‌شد! آخه گیلبرت، همین گیلبرتِ عزیز، با تمام وفاداری و محبت‌هایی که همیشه بهت داشت، حالا چرا؟! چرا؟! چرا این کار رو کردی؟! 😢
اون لحظه‌ای که تو با آرامش به گیلبرت گفتی که نه، گیلبرت نمی‌تونه به تو دل ببنده، یک ثانیه داشتم فکر می‌کردم شاید اشتباهی اتفاق افتاده! انگار جهان به طور ناگهانی از حرکت ایستاد و قلب من رو توی یک دنیای عذاب‌آور و غمگین انداخت! 😂 واقعاً برای چند دقیقه تمام وجودم داشت می‌سوخت. مثل یک فیلمی که تا آخر نمی‌فهمی، بلکه فقط می‌خوری زمین و بلند نمی‌شی! 😅
چطور تونستی گیلبرت رو رد کنی؟! اون پسر با آن چشمان پر از عشق، با قلبی که همیشه برای تو می‌تپید، حالا نه فقط رد شده، بلکه به نوعی یه ضربه‌ی سنگین به قلب من زده. 😩
ولی خب، بیا کمی منصف باشیم، آنه! 🧐 می‌دونم که تو همیشه از قلبت تبعیت می‌کنی، ولی این رو هم بگو که اون انتخاب چقدر دراماتیک و پر از استرس بود! هر دلیلی که داشتی، می‌فهمم، چون تو همیشه خودت هستی و دنبال رضایت خودت می‌گردی. اما من فقط یه سوال داشتم: وقتی اون لحظه گیلبرت به تو گفت: “آنه، من همش به فکر توام، می‌خوام با تو زندگی کنم”، چطور می‌تونستی بهش جواب منفی بدی؟! فکر می‌کنم که اگر من جای تو بودم، احتمالاً بهش می‌گفتم: “بیاید با هم زندگی کنیم، چون من دیگه نمی‌تونم طاقت بیارم!” 😅 
در این میان، کتاب “آنه شرلی در جزیره” به ما یادآوری می‌کند که در میان تمام لحظات زندگی، آنچه که باعث می‌شود تا همه چیز روشن‌تر به نظر برسد، این است که با چه کسانی کنار هستیم. و حتی اگر گاهی دلمان در شرایطی شبیه به طوفان، نیاز به آرامش داشت، باید یادمان باشد که هیچ چیزی مهم‌تر از انتخاب‌های درست نیست. (حتی اگر این انتخاب‌ها ما رو کمی اذیت کنه!) 😂
پس گیلبرت جان! من با تمام وجود از آنه خواستم که هیچ‌وقت دست از عشق شما برندارد، اما در نهایت باید بگویم که این انتخابِ سخت برای آنه، ارزشش را داشت! 😏
یاد بگیریم از این کتاب که حتی وقتی همه چیز پیچیده به نظر می‌رسد، باید با یک لبخند، دل به زندگی داد و با تمام وجود انتخاب کرد.

آنه، تو معجزه‌ای! گیلبرت هم همینطور! تو و گیلبرت در این جزیره جادویی، جایی برای همه‌ی خوانندگان که قلب‌هایشان پر از امید است، هستید! ✨
        

45

          فقط می‌تونم بگم که این جلد جذاب‌تر از جلد قبلی بود :)
‌
پر از ماجراهای دوست‌داشتنی، خنده‌دار و گاهی هم غم‌انگیز. به خوبی می‌شه تحول شخصیت آنی رو حتی نسبت به جلد قبلی تشخیص داد. آنیِ جلد دوم همچنان دختری بود که نمی‌خواست دست از خیال‌پردازی و خوش‌بینی برداره و با کوچک‌ترین غم و اندوهی که مواجه می‌شد، تمام توانش رو به کار می‌گرفت تا همه‌چیز رو دوباره زیبا ببینه؛ طوری که گاهی افراطی به نظر می‌رسید.

‌اما آنی جلدِ سوم... بهتر می‌تونست ناکامی‌ها رو بپذیره و باهاشون کنار بیاد. یه جاهایی به خودش حق می‌داد که دل‌شکسته و غمگین باشه، یه جاهایی اشتباهاتی مرتکب می‌شد و یه جاهایی دیگه اون‌قدرها عاقل به نظر نمی‌رسید. من این آنی رو بیشتر دوست دارم، چون واقعی‌تره. بیشتر می‌شه درکش کرد. دوست‌داشتنی‌تره.

ماجراهای فرعی این جلد هم هرکدوم‌شون به تنهایی جذاب و قابل‌توجه بودن و گاهی نقش مهمی در پیش‌روی داستان ایفا می‌کردن. یا در نهایت درس جدیدی به آنی می‌دادن یا این‌که باعث می‌شدن دست‌کم شخصیت‌های فرعی داستان رو بهتر بشناسیم.
‌
 و در نهایت... از خوندنش همچنان لذت می‌برم. فکر نمی‌کنم فعلا از خوندن این مجموعه خسته بشم.
        

18

          باورش کمی سخت است. باور این که آنی کوچولوی مدرسه‌ای، حالا دارد به کالج می‌رود. آن هم نه هر جایی؛ به کالج ردموند. این افتخار بزرگی برای خانواده کاتبرت است که آنی تحصیلاتش را ادامه بدهد.

آنی چمدان می‌بندد. هم ناراحت است و هم خوشحال. قرار است مدتی از گرین‌گیبلز محبوبش دور بماند و در عوض، تجربه‌ها و دانش زیادی در ردموند کسب کند. آنی شرلی در جزیره، قرار است ماجراهای آنی در یک شهر دور را برایمان به تصویر بکشد. ما هم با آنی برای پیدا کردن خانه همراه می‌شویم؛ دغدغه‌های جدیدش را می‌بینیم و در احساساتش شریک خواهیم بود.

قلم خانم مونتگمری در این جلد هم قوی و جذاب است. همه‌ی شخصیت‌ها پخته‌تر شده‌اند. افراد جدیدی هم وارد داستان می‌شوند که در نوع خودشان جذابیت زیادی به ماجرا می‌بخشند. طنز ظریفی هم چاشنی قصه شده که کتاب را خواندنی‌تر می‌کند. البته نباید نقش مهم ترجمه را دست کم‌ گرفت. خانم قدیانی این اثر ماندگار را به بهترین نحو برای ما ترجمه کرده‌اند.

بین خواندن جلد دو و سه برای من خیلی فاصله افتاد. اولش اصلا نمی‌خواستم از جلد دوم آن‌طرف‌تر بروم. نزدیک بود همانجا با آنی خداحافظی کنم! حس می‌کردم این مجموعه را فقط تا وقتی آنی بچه است دوست دارم. ولی آخرش تصمیم گرفتم دوباره همراهش شوم. فاصله بین جلد دو و سه، باعث نشده بود وقایع جلد سوم برای من گنگ و نا مفهوم باشند. جلد سوم داستانی کاملا مستقل را تعریف می‌کند. پس اگر هنوز با آنه‌ی دوست‌داشتنی به جزیره سفر نکرده‌اید، خودتان را به نزدیک‌ترین کتاب‌فروشی برسانید و هرچه سریع‌تر مشغولش شوید.

نویسنده‌ی مرور: ریحانه عارف‌نژاد
        

20