معرفی کتاب آنی شرلی در اینگل ساید اثر لوسی مود مونتگمری مترجم سارا قدیانی

آنی شرلی در اینگل ساید

آنی شرلی در اینگل ساید

4.6
141 نفر |
32 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

12

خوانده‌ام

357

خواهم خواند

106

شابک
9789645361936
تعداد صفحات
280
تاریخ انتشار
1399/10/23

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        آنی شرلی دخترکی کک مکی است که موهای سرخی دارد و در یتیم خانه بزرگ شده است، او باهوش است، قوه تخیل بی حد و مرزی دارد و با امید و پشتکار و مهربانی های ساده اش، سعی می کند زندگی جدیدی را آغاز کند. هر چند برای ورود به این دنیای تازه باید سختی های بسیاری را پشت سر بگذارد، ولی آینده در نظرش آن قدر زیبا و امید بخش است که برای رسیدن به آن، با هر مشکلی کنار می آید و با هر شرایطی سازگار می شود.
      

لیست‌های مرتبط به آنی شرلی در اینگل ساید

نمایش همه

پست‌های مرتبط به آنی شرلی در اینگل ساید

یادداشت‌ها

        تموم شد.
(ریویو نیست فقط میشه گفت نامه ایه برای کتاب؟:'>)
هشت جلد زندگی با انه تموم شد:)
احساس میکنم این مجموعه همیشه یه قسمتی از من میمونه
ریلا.
جمز کوچولو...
قطعا این جلد جلد موردعلاقه امه
اینقدر غم ها و شادی های زیبایی باهاش تجربه کردم که:)))
وقتی والتر مرد احساس کردم یکی از دوستام مرده
(قسمت اخر کتاب که جم درباره نترس بودن والتر میگفت خرد شدم... همیشه خودش رو ترسو میدونست.)
وقتی جم نامه نوشت که حالش خوبه احساس کردم یکی از عزیزترینای خودم داره بر میگرده
وقتی جنگ تموم شد مثل تمام اهالی اینگلساید شادی کردم.
و در اخر وقتی ماندی جم رو دید. اونجا از همه بیشتر برام عزیز بود. و واقعا به نظرم یکی از قشنگ ترین قسمت های این کتاب بود.
اینکه این همه سال توی ایستگاه بود و اون جوری رفت به استقبالش....
فکر کنم عجیب باشه چون این بخش از همه بیشتر اشکمو در اورد.
در اخر خداحافظ انه، و خانواده بلایت.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

پرستار وار
          پرستار وارد شد و نَن شنید که می‌گفت به نظر او بحران، آن شب از راه می‌رسد. او از دای پرسید: بحران چیه؟
دای محتاطانه گفت: فکر کنم همان چیزی ست که پروانه از آن بیرون می‌آید، بیا از جِم بپرسیم.
.
ماجرای این کتاب بیشتر درمورد بچه های آنه و گیلبرته؛ درمورد جِم، والتر، نَن، دای، شرلی و ریلا.
درمورد روابط، تخیلات، آرزوها و دل‌زدگی های بچه هاست. غم هاشون که با یک آغوش، شنیده شدن و کمی روشنگری محو میشه مثل ساحل مه گرفته بندر فورویندز بعد توفان.
*او خوب می دانست خراب شدن یک رؤیا، چه طعم تلخی داشت.
آنه: قدرت خیالبافی، قدرت بزرگی ست... ولی مثل همه قدرت های دیگر، ما باید آن را تصرف کنیم، نه اینکه اجازه بدهیم آن ما را تصرف کند...
باید یاد بگیری که مرز بین خیال و واقعیت را گم نکنی. فقط در اینصورت می‌توانی موقع سختی ها به دنیای زیبای خیال هایت پناه ببری. خود من، همیشه بعد از یکی دو سفر به جزیره خیال هایم راحت تر می‌توانم مشکلم را حل کنم.
.
دیدن آنه در نقش یک مادر خیلی میتونه دل نشین باشه.
ولی خانم مونتگمری خیلی ظریف داره آنه رو به حاشیه میکشه و جا برای شخصیت های جدید باز می‌کنه ولی انگار حواسش نبوده ما با آنه بزرگ شدیم، نمیتونیم یه بار دیگه با بچه ها این راهو بریم.
.
_ کتاب ششم آنشرلی
.
۰۲/۳/۱۵
        

9