یادداشتهای حسین درویشخادم (22) حسین درویشخادم 7 روز پیش بی زمستان: سفرنامه و عکس های تاجیکستان، آذربایجان و گرجستان منصور ضابطیان 3.6 43 بسم الله الرحمن الرحیم کتاب متشکل از سه سفرنامهست. تاجیکستان، آذربایجان و گرجستان. البته این اثر تنها درصورتی لایق «کتاب» بودنه که معنی کتاب دچار استحاله شده باشه. چیزی که من خوندم انتظار من از یک کتاب رو برآورده نکرد. صرفاً بخشیش جالب بود. اسمشو میذارم رندومفکت. سبک روایت کردن هم -هرچند حتی سبک خاصی هم نداشت و دائم لحن عوض میشد- پره از پرشهای ناجالب. یه جمله میگه تندتند میره سراغ بعدی. ابتر حرف میزنه. بخشهای مختلف رندوم و بیارتباط با همن. بیسروته. بدون پاسخ به پرسش «که چی». تو یه عبارت بخوابم بگم «اینستاگرامی و بدون نخ تسبیح». حتی تو این زمینه تا حدی من رو یاد پاندای بزرگ و اژدهای کوچک انداخت :)) مثلاً رندومفکتهای زبان تاجیکی شاهکاره. بهشخصه عاشق چنین چیزهاییام و به همین خاطر این سفرنامه رو انتخاب کردم. اما خب «رندومفکت»ه. جدی نیست. یا جاییش هست که فقط دوتا پاراگراف میگه «تو جاده بودیم، این مدل ماشین و اون مدل ماشین ازمون جلو زدن و من داشتم با خودم فکر میکردم و نمیتونستم تصور کنم کی و چجوری قراره برسن به شهر و فلان.» خب الان چیکار کنم؟ وقتی کل اثر در همین چیزها خلاصه بشه و حرفی برای گفتن نداشته باشه اذیتکنندهست. بزرگترین مشکلم با این سفرنامه بیهدفی و بیمقصدی در روایت بود. انگار که چوب بالای سر ضابطیان باشه. انگار مجبوره سفر کنه و از هر سفری که میره یه چیزی بنویسه. نوشتنت که هدف نداشته باشه حرفهات هم رندوم میشه. حرفاش واقعاً در حد کپشن پست اینستاست. عکس مرد آکاردئوننواز تاجیک رو بذاری و زیرش چند پاراگراف خاطرهش رو بنویسی. فکر نکنم بشه اسمش رو ✌️🏻سفرنامه✌️🏻 گذاشت. البته تقریباً میشه گفت اولین تجربهٔ سفرنامهخوانی منه. ولی بهغایت از بیغایتیش رنج بردم. از رندوم بودن و تیکهتیکه چندتا خاطرهٔ شخصی گفتن. این بیهدفی که رسوخ کنه تو بطن سفرنامهها، خودش رو توی اسامی هم نشون میده. مثلاً ما اصلاً سفرنامهٔ گرجستان نمیخونیم توی این کتاب. صرفاً چند صفحه خاطرهٔ ساده دربارهٔ اقامت چندروزهٔ ضابطیان در تفلیس میخونیم. و این یهو اسمش میشه «سفرنامهٔ گرجستااان». در آخر هم نخ تسبیح این سهتا سفرنامه اینه که هرکدوم توی یه فصل سال اتفاق افتادن. من از همهٔ این نکات تنها چیزی که برداشت میکنم بیهدفی و صرف ذوق عجولانه برای چاپ کتابه. درمجموع با توجه به وقتی که میگیره شاااید بیرزه برای یه آشنایی خیلی کلی و مختصر و کوچیک از یه کشور خوندش. ولی اصلاً کتاب جدیای بهنظرم نیومد. دور هم بشینیم یه چند خطی بخونیم که بگیم ما هم کتاب میخونیم فقط. همین. امیدوارم با کتابهای بعدی به این نتیجه نرسم که کلاً آدما تو این ژانر حرف جدی ندارن و فقط وایمیسن اتفاقها بهشون برخورد کنن و اونا رو تعریف کنن. «آنجا که باد کوبد» هم میخونم ایشالا که بشه یه مقایسهای بین دوتا سفرنامهٔ آذربایجان کرد. برعکس ضابطیان به صفاییراد امیدوارم. 7 24 حسین درویشخادم 1404/3/15 نجات از مرگ مصنوعی حبیبه جعفریان 4.3 34 بسم الله الرحمن الرحیم «جمع اضدادم، پس هستم.» - فکر کنم با همین یه کتاب ترغیب شدم هرچیزی که از حبیبه جعفریان وجود داره رو بخونم. نه اونقدر که بگم بهترین کتابه و بینقص و فوقالعادهست و فلان. نه. ولی یک درهمتنیدگی مبهم لذتبخش توی روایت هر جستار هست که تو رو وادار به ادامه دادن میکنه. متن عجیبوغریبی نداره. عادی حرف میزنه. انگار که نشستی کنار رفیقت و میخواد برات چیزی رو تعریف کنه. همونقدر ساده، همونقدر روون، همونقدر دوستداشتنی. ولی اینقدرها هم ساده نیست! وقتی به آخر همین روایت عادی و سادهش میرسی و میخوای بگی دقیقاً دربارهٔ چی حرف زد شاید نتونی بدون نگاه انداختن دوباره به متن جواب درستحسابی بدی. چون تو رو جوری توی خودش کشونده و ذهنت رو در مسیر حرکت خودش انداخته که دقیقاً نمیفهمی اون وسط باهات چیکار کرده و نمیفهمی توی پنج صفحهٔ گذشته از چهارپنجتا چیز مختلف حرف زده؛ درعینحال که داشت دربارهٔ یک چیز واحد صحبت میکرد. - یا من نفهمیدم. یا واقعاً عنوان کتاب گولزنندهست. تو پیشگفتار اشاره شده که نخ تسبیح این جستارها «تناقض»ـه. اما من حداقل این رو حس نکردم. بیشتر یک مجموعهجستار با جستارهای بیربط بود برام. دلیل اینکه جستارها رو با فاصلهٔ چندروزه میخوندم همین بود. شایدم جای علت و معلول برعکس باشه. - احتمالاً مشکل منی باشه که تا الان زیاد مخاطب جستار نبودم. ولی آخر بعضی روایتها من میموندم و «که چی» توی ذهنم. این چندوقته برای خیلی از چیزهایی که میخونم پیش میاد و احساس میکنم درعین جالب بودن یهکم بیهدفن. ولی خب اون هم به خوشگل روایت کردن نویسنده میبخشیدم و سعی میکردم ازش لذت ببرم. هرچند از حق نگذریم بیشتر جستارها اتفاقاً ذهن آدم رو به کار میندازن و وادار به اندیشیدن میکنن. بعضی جاها حتی نوشتن. با خودت فکر میکنی که من هم مثل حبیبه جعفریان باید تکلیف خودم رو توی این موضوع روشن کنم. پس من هم فکر میکنم و از تنشها و تناقضهای درونیم مینویسم. 0 43 حسین درویشخادم 1403/11/10 فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن آرتور کریستال 3.7 53 راستش انتظار بیشتری داشتم. فکر نمیکردم قراره تو جستارهایی که میخونم بیشتر از اینکه حرف بشنوم اسم بشنوم و با پنجاهشصتتا پاورقی برای هر جستار تو چشمم فرو بشه که کریستال همهٔ این نویسندهها رو میشناسه و آثارشون رو خونده. این صفآرایی بیخودِ اسامی بیشتر از هر چیز اذیتم میکرد. اما فارغ از این مسئله هم فکر میکنم کتاب به اندازهٔ ۱۲۰ صفحه حرف جدی نداشت. درکل کتابی نیست که بخوام پیشنهادش کنم. پ.ن: ترجمهٔ احسان لطفی رو خیلی دوست داشتم. استفادهٔ درستش از اصطلاحات و عامیانههای فارسی باعث میشد کلمهها لذتبخشتر باشن. 1 20 حسین درویشخادم 1403/10/27 در ستایش اتلاف وقت آلن لایتمن 3.3 20 از دستهٔ کتابهای «نفسی بخوان و بگذر» بود برام. کتابیه که حتماً به یک بار خوندن میارزه. چون یک حرف مهم داره. یک ایدهٔ تأملبرانگیز و بسیار مهم، ولی پر از حرفهای تکراری و بعضاً بدیهی. با کلی جملهٔ خوشگلموشگل بریدهخور. باید یک بار سریع از روش خوند و از خیلی مطالبش گذر کرد، اما در نهایت ارزش داره که ساعتها وقت بذاری و بهش فکر کنی. نه اینکه همهٔ کتاب رو بپذیری. بلکه دربارهش فکر کنی و نتیجهٔ خاص خودت رو ازش بگیری. درهرصورت، از خوندنش پشیمون نیستم. احتمالاً باز هم به بخشهای خطکشیشدهش برگردم و دوباره دربارهش فکر کنم. 0 35 حسین درویشخادم 1403/7/7 حالات و مقامات م. امید محمدرضا شفیعی کدکنی 3.7 6 تو یه جمله روون و باحال بود. ولی میخوام مفصل دربارهش بنویسم: به طور کلی کتاب شامل دو بخشه: ۱. خاطرات. ۲. مقالهها و یادداشتها. اما جزئیتر: ۱. گامی در آن سوی هنگام: که یه مقدمهٔ مختصرمفیدی میگه دربارهٔ علت و شیوهٔ تألیف کتاب. ۲. حالات و مقامات م. امید: شاید بشه گفت تنهٔ اصلی کتابه و ۸۰-۹۰ صفحه خاطرهٔ شخصی شفیعی از زندگی با اخوانه. خودش توی مقدمه میگه که ابتهاج ازش درخواست کرده دربارهٔ زندگی اخوان بنویسه. و این بخش درواقع نامهای بوده که شفیعی برای ابتهاج نوشته. خاطرات و تجربههای مشترکش با اخوان رو تیکهتیکه و کوچولوکوچولو در حد یکی دو صفحه میگه. که هم جالب و روون و حالخوبکنه، هم از طرفی بعضاً مسخره و تکراری و بیمحتواست. چرا؟ چون یه جاهایی نرگسانگی استاد میزنه بالا و اصرار دارن که اخوان خیلی ایشون رو دوست داشته. این بخش رو اگه یکی دو سال زودتر و با آشنایی کمتر میخوندم احتمالاً لذت بیشتری برام داشت. ۳. ابری درون آینه گریان: از اینجا به بعدِ کتاب، تعدادی مقاله و یادداشته. اولیش یادداشت پر و پیمونی دربارهٔ اندیشه و زبان اخوانه. خصوصاً درمورد سیر اندیشهٔ اخوان مسیر جالبی رو ترسیم میکنه، اما این ایدهٔ جالب رو به شیوهٔ مزخرفی بیان میکنه. مثلاً: «از شهر سنگستان و مزارآباد خویش -که همچون آبخوستی روسپی، آغوش به سوی آفاق بیگانه گشوده است- به تنگ میآید و از این مشتی بردگان به زنجیر و گروهی تردامنان رنگآمیز، به شِکوه میآید.» توی همین چند خط چندین و چند تلمیح و تضمین میآره از اشعار مختلف اخوان. آوردن عبارات به کار رفته در شعر اخوان یا اسامی اونها لابهلای متن تا یه جایی قشنگه. ولی نه که شورش دربیاد و نویسنده بیست صفحه فقط به این شیوه اسم اشعار رو لیست کنه. این بخش از کتاب هر ده صفحهش قد یک صفحه مطلب داره مثلاً. اونجاهایی که حرف داره حرفهای خیلی جالبه. حتی اونجاهایی که -مثل همیشه- به متجددها تیکه میندازه و فحش میده هم در نوع خودش بامزهست. ولی بعضی جاها واقعاً حرفی نداره و تصنعی و رباتوار عبارتهای شعری رو لیست میکنه. فقط از استاد برمیاد که برای وصف «غزل ۳» فقط بگن: «بهترین زمزمهٔ تنهایی و خلوت ماست» ۴. دیوارنوشتههای شهری ویران: یکم مقدمه میگه و بعد شعرهای دفتر از این اوستا رو بررسی میکنه. یا حتی به قضاوت و داوری اونها مینشینه و با کلماتی از قبیل: خواندنی، زیبا، بهترین، ضعیف، موفق، شاعرانه، قوی، مؤثر... به طور مختصر گزارش و توصیفشون میکنه. ۵. اجمالی دربارهٔ اسلوب شاعری م. امید: از «پذیرفتن و اسیر نشدن» اخوان میگه و دربارهٔ صاحبسبک بودنش صحبت میکنه. طبق معمول برای نمک کار یکم هم به معاصرها تیکه میندازه. ۶. جایگاه اخوان ثالث در ادبیات عصر ما: چکیدهش اینه که مدرنها سنتیها رو شاعر نمیدونن، سنتیها مدرنها رو؛ ولی همهشون اخوان رو شاعر قویای میدونن. و از اشراف اخوان بر «موجودیت درزمانی و موجودیت همزمانی زبان فارسی» هم صحبت میکنه. *تو یکی از گزارش پیشرفتهام مفصلتر دربارهٔ این بخش نوشتم. ۷. شاعر شعرهای پرشکوه: مقایسهٔ ساده و جالبی میکنه. تقابل شکوه و زیبایی. خلاصهٔ یکخطیش میشه: «اخوان صاحب شعرهای باشکوه است و فروغْ خداوند شعرهای زیباست.» ۸. اخوان، ارادهٔ معطوف به آزادی: این ادعا رو مطرح میکنه که انسان ذاتاً نمیخواد تسلیم یک چیز خاص باشه. و این ویژگی باعث تناقض تو وجود هر انسانی میشه. میگه اساساً خلاقیت هنری، ظهور گاهگاه تناقضات وجودی شاعره و اگه این تناقضها نباشه دیگه شاعری هم نیست. مثل احساس متناقض اخوان نسبت به «باغ بیبرگی» یا برساختهٔ «مزدشت» یا شعر «نماز»ش. ۹. در جستوجوی عدالت: این یادداشت در سوررئالترین حالت ممکن بود. فکر کنم استاد تریاک کشیده بود. ایدهش اینه که اخوان تو شعرش، نثرش و گفتار روزمرهش زیاد از معادل استفاده میکنه و کلاً گروه کلمات رو با ارتباطات معنایی/صوتی خاصی با هم استفاده میکنه -که مثالهایی که آورد بعضاً هیچ ربطی به این قضیه نداشت- تا اینجا اوکی. ولی از این نتیجه میگیره که اخوان عدالتخواهه. خب... سلامت باشید داداش😭 ۱۰. جامعهشناسی مخاطبان دو شاعر (شاملو و اخوان): از اسم یادداشت محتواش مشخصه دیگه. چیز خاصی نداره. میگه اینایی که اینجوریان اخوان دوست دارن اونایی که اونجوریان شاملو. ۱۱. رتوریک شعر اخوان: «شعر اخوان از رتوریک بالایی برخوردار است.» ۱۲. هدیههایی از عالم غیب: «گویی بعضی اشعار اخوان از غیب میآید.» دوتا یادداشت آخر واقعاً بیمحتوا بودن. ۱۳. سؤالات امتحانی اخوان ثالث در دانشگاه تهران: بیست تا سؤال طرحشده توسط اخوان رو آورده. که این بشر حتی توی صورتسؤال نوشتن هم شیرینه. مثلاً یکی از سؤالهاش: «به نظر شما شعر لاهوتی (چه پیش از هجرتش به روسیهٔ شوروی، راستی علت هجرت او چه بود؟ _و چه پس از آن) بیشتر دارای چه ارزش و اهمیتی است و آیا روح غربت و یاد از وطن مألوف در شعر او تأثیری گذاشته است؟ یک شعر از او را که دارای چنین روحیهای است میتوانید ذکر کنید؟ و راستی لاهوتی اهل چه شهری از ایران بوده است؟» • نکاتی چند رندوم و کلی: - یه جاهایی در وصف اخوان -که برای خودم هم محبوبترین شاعر معاصره- خیلی اغراق میکنه و شورشو درمیاره. بسه دیگه استاد. - بعضاً در شاهد آوردن اشتباه داره: ص ۱۹۳ ← کلاً یک سطر به شعر اضافه میکنه. «بردنها و بردنها» اضافیاند. ص ۱۵۱ ← چند سطر اول «غزل ۳» رو توی همین کتاب پنج-شش بار نوشته اما تو یکیش «پرعصمت و پرشکوه» رو نوشته «پرعصمت و شکوه». البته من زیاد با دقت نخوندم و برای این دو مورد صرفاً چون اون تیکه از شعر یادم بود فهمیدم اشتباهه وگرنه ممکنه باز هم باشه. - شاید چون انتظارم از کتاب بیشتر بود انقدر ازش بد گفتم. وگرنه قطعاً نکات مثبت خیلی بیشتری درش وجود داره. خدا و استاد ما رو ببخشن. 3 19 حسین درویشخادم 1403/6/15 ابداع مورل آدولفو بیویی کاسارس 3.6 20 «در هوس خیال تو» داستان بلند «ابداع مورل» یادداشتهای یه مجرم ونزوئلاییه که از ترس مجازات توسط حکومت، به جزیرهٔ ناشناختهٔ -ظاهراً- خالی از سکنهای پناه میبره. اون توی این جزیره کشف میکنه، عاشق میشه و دنبال راهی برای رسیدن به معشوقش میگرده. نکتهش کجاست؟ به من چه. خودتون برید بخونید :) فقط قبلش چندتا نکته: ۱. بهتره داستان رو توی یک یا نهایتاً دوبار دست گرفتن بخونید که جذابیت ایدهٔ فانتزیش براتون از بین نره. ۲. این یه قانون کلیه، نه مختص این کتاب: اینکه سعی کنید بدون پیشفرض کتابها رو بخونین. من تعریف این کتاب رو خیلی شنیده بودم و همین انتظار بالا باعث شد از ایدهٔ خفن طرح داستان کمتر لذت ببرم. وگرنه ایدهٔ داستان خیلی جذاب و دوستداشتنی میتونه باشه. ۳. همچنان میگم ایدهٔ طرح داستان واقعاً قویه. اما چند صفحهٔ آخرش به طرز ناشیانه و دلنچسبی (!) همهٔ ابهامات و گرههای داستان دونهدونه توسط راوی باز میشن و عاقبت همه چیز روشن میشه. اینه که یکم تو ذوق میزنه. ۴. هوفففففف. اولین کتاب پساالمپیاد. (یه تمّت بگم عشق کنیما) 6 29 حسین درویشخادم 1403/3/22 در انتظار گودو ساموئل بکت 4.0 61 چیز زیادی به یادداشتهای دیگه اضافه نمیکنم. فقط: «آن [در انتظار گودو] را بهغلط تمثیل جستوجوی انسان برای یافتن خدا، بیگانگی انسان، روانپریشی و غیره و غیره نامیدهاند.» (از یادداشتهای مترجم در مؤخرهی کتاب.) 0 5 حسین درویشخادم 1403/2/27 1375 محمدرضا معلمی 4.5 26 معمولاً تو اولین دفتر شعرهایی که از شاعرهای مختلف میخونم، برای خودم یه چیزی بهشون نسبت میدم و اول کتاب مینویسم. وسطای کتاب بودم که برای معلمی نوشتم «شاعر وصال» به آخرش که رسیدم شد «شاعر وصال زمین و فراق آسمان». «ساده، پاک، زلال، پراحساس، بیتکلف» کلمههاییه که میشه کتاب رو باهاش وصف کرد و چقدر خوبه که بدیعزده نیست. با شعرهای «معاصرِ هندی» که اکثر شعرای همتیپ معلمی دچارشن هم تفاوت داره و این تنوعه لازم بود. اما از طرفی هم کتابِ «یکبارخوان» و «فتحشدنی»ای بود و بعید بدونم بخوام بیشتر از یکیدوبار برم سمتش. 1 14 حسین درویشخادم 1403/2/6 گچ پژ محسن رضوانی 3.9 31 اوایل فکر میکردم حقش خیلی کمتر از شهرتشه. اما هرچی رفت جلوتر و به فضای کتاب بیشتر عادت کردم، ارتباط بیشتری هم گرفتم و پسندیدمش. حالخوبکن بود. اما بازهم نکتهٔ بعضی از یادداشتها رو نگرفتم. شاید هم مشکل از منه. یه ایراد دیگه هم تصاویر رندوم بود. درسته نویسنده سعی کرده به زبان دورهٔ قاجار بنویسه -اون هم نه همهجاش بهنظرم- اما تصاویر واقعاً بیربط و اضافی بودن. بههرحال از معدود کتابهایی بود که احتمالاً قراره بیشتر از یه بار بخونمش. شما هم بخونید. :) 0 6 حسین درویشخادم 1403/2/3 مزخرفات فارسی سیدرضا شکراللهی 3.7 24 چیز عجیبغریب و شاهکاری نبود ولی دوستش داشتم. خیلی هم توصیهش میکنم. از یادداشتهای یکیدو صفحهای تشکیل شده. کوتاهه و وقت آنچنانی نمیگیره. سخت و تخصصی هم نیست. اتفاقاً طنزهای ریز خوبی هم داره. حتی اگه بشه روزی یکیدو تا یادداشتش هم خوند و بهش فکر کرد خیلی خوبه :) 0 37 حسین درویشخادم 1403/1/26 کوچه ابرهای گمشده کورش اسدی 3.9 11 خب. الان دیگه تقریباً دو هفته از تموم کردن کتاب میگذره و حالا میتونم بگم «کوچهٔ ابرهای گمشده» از شاهکارهای تکرارنشدنی ادبیات فارسیه و «کورش اسدی» از نابغهترین نویسندههای فارسی. سراسر کتاب فضای وهمی فوقالعاده عجیبی داره. اما عجیبتر از اون مجوز گرفتنشه و من هنوز هم باورم نمیشه که کتابی با چنین محتوایی و چنین صحنهسازیهایی و چنین انتقادهای صریح و سختی تو ایران چاپ شده. درسته که ده سال چاپ نشد و موفق به گرفتن مجوز نشد. اما همینکه بعد ده سال بالاخره چاپ شده و الان هم سانسور نمیشه واقعاً عجیبه. :)))) اما از اون که بگذریم، قطعاً از لحاظ تکنیکال این اثر از بهترین رمانهای فارسیه. شاید این رو حتی وقتی کتاب رو تموم میکنید هم متوجهش نشید. اما نکته اینجاست که بعد از تموم شدن کتاب، اکثر مسائل براتون حلنشده باقی میمونن و همینه که باعث میشه بعد از کنار گذاشتنش دائماً بهش فکر کنید. با یک بار خوندن کتاب و کنار گذاشتنش، احتمالاً نیمی از نکات رو متوجه نخواهید شد و لازمه که کتاب رو دوباره و حتی سهباره بخونید. دربارهش هم بخونید، بلکه بعضی مسائل روشن بشن. هرچند بهنظرم منتقدها و تحلیلگرهای کتاب هم خییییییلی از چیزها رو نگفتن. اصلاً همینه که باعث قشنگی کتاب میشه. خودت باید کشفش کنی. تا اواسط کتاب همهچی گنگ و بیربط بهنظر میرسه اما چندباره خوندنش و هرلحظه فکر کردن بهش، بهتون نشون میده که هیچچیز بیدلیل بیان نشده و درهای جدیدی رو به روتون باز میکنه. ممکنه چیزهایی رو بفهمید که تا حالا هیچ منتقد و خوانندهای نفهمیده. یه نکتهٔ خفن دیگه اینه که کورش اسدی مانیفست ادبی خودش هم لابهلای داستان میگه. از «استعاره» و «وهم» و «تاریخ» میگه بدون اینکه از جذابیت جریان داستان کم بشه یا توقفی ایجاد بشه. این هم نظر یکی از کاربرای گودریدزه که کاملاً باهاش موافقم و با یکم تغییر کوچولو اینجا بیانش میکنم: «شروع کتاب خیلی خوبه. نویسنده تمهیدی در نظر گرفته که شخصیت اصلی نامطمئن باشه و راوی هم دیدش محدود به شخصیت اصلیه پس با حجمی از پرتگویی روبهرو میشیم که به شدت جذابه. یکی دیگه از جذابیتهای کتاب روند تاریخی هست که در دل روایت مطرح میشه ولی تمام این جذابیتها تا قبل از ورود شخصیتی به اسم شیدهست. از اونجا به بعد نویسنده از مونولوگ ۶۰ صفحهای این شخصیت کمک میگیره که داستان رمزگشایی بشه که اصلاً به بقیهٔ داستان نمیخوره و البته تا یه جایی انگار شخصیت اصلی و خواننده دارن پابهپای هم جلو میرن ولی در صد صفحهٔ آخر، خواننده از شخصیت جلو میزنه و رمزگشاییهای صفحات پایانی کتاب بیمعنی میشه و اون شروع خوب به پایان ضعیف ختم میشه.» و در آخر، کاش گلشیری بود و این رمان رو میخوند. :) 1 11 حسین درویشخادم 1403/1/24 مقدمات زبانشناسی مهری باقری 2.4 1 نه زیاد کتاب زبانشناسی خوندم و نه بلدم و نه میخوام تحلیل کنم کتاب رو. اما به جرئت میتونم بگم برای شروع مطالعه دربارهٔ زبانشناسی، «کورش صفوی» و «محمدرضا باطنی» خیلی گزینههای بهتریان. شخصاً وقتی اثر مشابه کورش صفوی رو میخوندم لذت میبردم و با خوندن این اثر خسته شدم. (و بهنظرم یکی از نقاط قوت کتابهای مرحوم صفوی مثالهای خوب و مناسبشه) البته شاید اینکه مجبور بودم اینو بخونم هم تو قضاوتم بیتأثیر نباشه ولی خب :) 0 19 حسین درویشخادم 1403/1/1 هرس نسیم مرعشی 3.8 102 «واقعاً نمیفهمم مردم چجوری کتابها رو میخونن و میگن باهاش اشک ریختیم و گریه کردیم و اینا. داستانه دیگه. بخونید تموم شه بره.» آره. اینها رو چند روز پیش به خودم گفته بودم. قبل از اینکه با چشمهای تار و مژههای تر هرس رو تموم کنم. 5 48 حسین درویشخادم 1402/12/11 با چراغ و آینه: در جستجوی ریشه های تحول شعر معاصر ایران محمدرضا شفیعی کدکنی 4.2 3 پرمحتوا بود. اما حجمش از محتوایش بسی بیشتر. اگر استاد به ایجاز اعتقاد داشتند، شاید استقبال بیشتری از این اثر میشد. پ.ن: با تشکر از دوستانی که ما را در صرفهجویی اقتصادی یاری میکنند. ممنون از ماهان بوذری بابت قرض دادن کتاب. :) 0 11 حسین درویشخادم 1402/11/14 خاکستر گنجشک ها حامد عسکری 3.8 17 خیلی مختصر و جمعوجوره اما تموم کردنش طول میکشه. نه بهخاطر خوندن متنهاش، بلکه فکر کردن به درد پنهانشده توی هر خط. مجموعهٔ ۴۴ تا داستان خیلی کوتاه، که به قول نویسنده شاید طبق معیارها، اسمشون داستان کوتاه نباشه. نسبت به هدف حامد عسکری (که این کتاب رو ادای دین خودش به بچههای فلسطین میدونه) و وقتی برای کتاب گذاشته، به نظرم نتیجهٔ خوبی داشت. 0 6 حسین درویشخادم 1402/11/6 جاناتان مرغ دریایی ریچارد باخ 3.7 145 قبلاً خلاصهای از کتاب خونده بودم و با دونستن پیرنگش رفتم سراغ خوندن کامل اون. بیشتر از یه ترجمه نخوندم که بخوام مقایسهشون کنم ولی کاش کتابخونهٔ مدرسه کتابی غیر از نشر فرهنگ عامه رو داشت. شاید بعداً ترجمهٔ دیگهای رو خوندم و تونستم از کتاب لذت ببرم. با این یکی که اصلاً نتونستم ارتباط بگیرم. در واقع من دربارهٔ «جاناتان مرغ دریایی» ریچارد باخ نظر نمیدم. دارم دربارهٔ ترجمه بنیامین رهدار و محصول نشر فرهنگ عامه حرف میزنم: «شلخته و درهموبرهم، به شدت mp3، ترجمه و تکتک کلمات شعاری، از لحاظ ویراستاری که هزاران مایل پایینتر از سطح تفکر مرغ دریایی ارشد...!» شاید اگه توانایی خوندن کتاب به زبان اصلی رو داشتم، همین کار رو میکردم. اون وقت احتمالاً داستان رو مثل تمثیلی از مثنویِ مولوی یا داستانی از عطار میفهمیدم و بیشتر باهاش ارتباط میگرفتم. در کل میتونم بگم طرح خود داستان با اینکه خیلی سادهست، زیباست. اما این ترجمهای که من خوندم، اثر ریچارد باخ رو به فنا داده بود. 0 3 حسین درویشخادم 1402/11/5 سوء تفاهم آلبر کامو 3.8 35 فکر میکنم دو دسته آدم وجود داشته باشه. دستهٔ اول کساییان که کتابها رو مطالعه میکنن و بعد با اشتیاق به نقدشون میپردازن. دستهٔ دوم ابتدای کتاب متولد میشن و تا آخرش زندگی میکنن. اگه مثل من جزء دستهٔ دوم هستید، این کتاب قراره اعصابتون رو خرد کنه و حالتون رو بد کنه. در حال حاضر به این فکر نمیکنم که یه اثر ادبی از فلان نویسنده رو تموم کردم. فقط میدونم نباید با شرایط بد این کتاب رو میخوندم و بدترش میکردم. کاش قبلش میدونستم! 4 40 حسین درویشخادم 1402/10/26 چگونه شاعر شویم؟ امید مهدی نژاد 3.2 2 نقد نهفته توی متن بد نبود اما انتظار خیلی بیشتری از طنزش داشتم. به جز چند صفحه، باقیش چیز خاصی نداشت و شوخی جدیدی نکرده بود. با دیدن عنوان کتاب هم همچین مطالبی رو متصور میشدم. 0 5 حسین درویشخادم 1402/10/19 کتاب بازها جلد 1 جنیفرچمبلیس برتمن 4.4 31 اگه میخواید بعد از خوندن کتاب افسرده بشید، خب پیشنهاد خوبیه! جلد اول کتاببازها رو حداقل پنجشیش سال پیش خوندم. تو اون سن معمولاً خیلی کتاب میخوندم ولی سرسری تمومش میکردم و الان حتی سیر داستانیشون هم یادم نیست. اما سه جلد کتاببازها جز اون دسته کتابهایی بودن که هنوز ریزبهریز جزئیاتشون رو یادمه. یادمه بعد از تموم کردنشون چند ساعت توی اینترنت گشتم بلکه طرح واقعی داستان رو پیدا کنم و بتونم عضوش بشم. تا چندین روز دپرس بودم و اعصابم خرد بود که چرا چنین چیزی واقعیت نداره. در کل شاید بتونم بگم در کنار کتاب «هوشمندان سیارهٔ اوراک» بهترین کتابهای دوران کودکی من بودن و بهترین دنیایی که توش زندگی کردم و دلم نمیخواست برگردم به دنیای خودم :) و الان اگه بخوام به یه نوجوون ۱۰-۱۲ ساله کتاب معرفی کنم، قطعاً همین دوتا کتابه. 0 7 حسین درویشخادم 1402/9/29 روز و شب یوسف محمود دولت آبادی 3.0 10 قبل از هر چیز لازمه بگم که کتاب خیلی کمحجمه و با یک بار دست گرفتن میشه تمومش کرد و اگه قراره فقط یک ساعت صرف خوندنش بشه، میارزه. اولین کتابی بود که از دولتآبادی خوندم و شاید انتخابم برای «اولین کتاب» مناسب نبود. نمیدونم سبک نوشتار نویسنده همیشه همینه یا فقط اینجا اینطور بود. اما در کل قلم بسیار اذیتکنندهای -حداقل برای من- داشت و سرشار از جملات کوتاه و تأکیدی بیجا بود. اما به عنوان یک نوجوان انتظار داشتم در اکثر موقعیتهای داستان با یوسفی که در گذار بین کودکی و بزرگسالیه همذاتپنداری خیلی زیادی داشته باشم ولی اینطور نبود و خیلی کمتر از حد انتظارم، جاهایی پیدا میشد که بگم «عه! من.» البته که داستان در سال ۵۲ نگارش شده و طبیعیه که با این پنج دهه اختلاف زمانی، دغدغههای متفاوتی نسبت به نوجوانی در دههٔ پنجاه داشته باشم. با این حال از خوندن کتاب پشیمون نیستم و پیشنهاد میکنم شما هم تو وقتهای خالیتون بخونیدش. 0 13