معرفی کتاب فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن اثر آرتور کریستال مترجم احسان لطفی

فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن

فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن

آرتور کریستال و 1 نفر دیگر
3.7
125 نفر |
42 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

18

خوانده‌ام

206

خواهم خواند

141

شابک
9786009688494
تعداد صفحات
120
تاریخ انتشار
1399/4/25

توضیحات

        در مراسم اهدای جایز? پن در توصیفش گفتند «آرتور کریستال آشوبگری دوست داشتنی و فتنه گری خودی است.» به نظر می آید کریستال، در قواعد ثابت مقاله نویسی آشوب به پا کرده و «جستار روایی» را چند قدم جلوتر برده است. جستار روایی، نقلِ مضمون است؛ نویسنده اطلاعات و تحلیلِ صرف نمی دهد، روایت خود را از تجربه و لمسِ مضمون در اختیار خواننده می گذارد.کریستال ذهنی زیرک، دقیق و عاری از پیش داوری دارد و این ویژگی ها از او مقاله نویسی ساخته که چه با او موافق باشیم چه نباشیم، نوشته هایش حال مان را خوب می کند.مشاهده گریِ دقیق و سرزندگیِ نوشته هایش به جستار و قالب های عرض? فکر حیاتی نو بخشیده است.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به فقط روزهایی که می نویسم: پنج جستار روایی درباره نوشتن و خواندن

نمایش همه

یادداشت‌ها

          خب بریم برا ی یادداشت دیگه
راستش نمیدونم کتابی رو که خوب خوب خوب پیش میره و یهو تو خط پایان کله پات میکنه رو چی باید اسمشو گذاشت ، هر اسمی به ذهنتون رسید رو دوست دارم بذارم رو این کتاب،

کتاب خیلی خوب پیش رفت،
حقایقی چند رو راجع به نوشتن و خواندن و کتابخوانی ارائه می‌کرد که واضح و عینی بودن ولی بخاطر ظریف بودنشون دور از نگاه و چشم می ماندند،
از فصل تنبل‌ها اونجاش به دل می‌نشست که می‌گفت آدمهای پر انرژی ممکن است شبیه هم باشند اما تنبل ها هر کدام با سرعت های مختلف ساز خودشان را می زنند.
در مورد جدایی زندگی نویسنده از کتاب‌هاشون هم مطالبی آورده شد که جدا حقایقی واضح بودند ولی بیانی شیوا داشت6

اما بگذارید کمی حق بجانب خود بگیرم و جستار پنجم رو به باد انتقاد بگیرم که یک علاقه مند به کتاب رو چرا باید به اوج بیهودگی و بی اعتمادی به کتاب و رمان کشاند؟
این که ما خودمان بنا به باور خودمان از کتاب فاصله گرفته ایم آیا درست است که دیگران را نیز از کتاب فاصله بدهیم؟!

نمی‌دانم..... 
        

33

          فقط روزهایی که نمی‌خوانم!

این از اولین تجربه‌های جستار‌خوانی من بود و احتمالا برخلاف نظر عده‌ای که متعصبانه به این اثر عشق خواهند ورزید (حق هم دارند) بنده به صراحت اعلام می‌کنم که در بیشتر صفحات چیزی جز گوش‌دادن به غرولند‌های یک خستۀ راه کتابخوانی نصیب من نشد. 

شاید اگر سال‌ها پیش در زمان خواندن آثار مربوط به کتاب نشر کوله پشتی با ترجمه‌های خانم لیلی کُرد به این اثر برمی‌خوردم آن را جذاب و مفید می‌دانستم و مطالعۀ آن را به هم‌نشینی با کتابخوانی مجرب و کهنه‌کار تشبیه می‌کردم اما همانطور که نویسنده در جستار آخر از دست بیشتر کتاب‌هایی که در زمان معاصر نوشته شده‌اند (به استثنای تعداد محدودی از آثار کلاسیک) می‌نالد و لذت نبردن از آنها را به هم‌عصری با دنیای جدید و کهولت سن نسبت می‌دهد، من نیز کم‌وبیش مبتلا به چنین وضعیتی هستم. پیوسته به دنبال قلمی هستم که ندای حقیقت را با صدایی رسا نهیب زند، من را به خود آورد و به جوشش وادارد. 

ترجمه مشکل خاصی نداشت به جز اینکه در برخی موارد جملات بلند در برگردان فارسی باید کوتاه‌تر می‌شدند تا مخاطب (در هر وضعیت) سررشتۀ افکار نویسنده را از دست ندهد‌.

حجم کم کتاب، لبخند رضایت از خواندنش را در انتهای اثر بر چهرۀ ما نشاند. 

🖊️سید علی مرعشی 
اسفند ۱۴۰۲

🔗https://eitaa.com/marashi_books
        

2

          پدرم می‌گفت تو نویسنده شده‌ای که مجبور نباشی کار کنی. بیشتر نویسنده‌ها در برابر این اتّهام با بدخلقی می‌گویند: مگر نوشتن کار نیست؟ امّا حرف پدرم پُر بی‌راه نبود.

در طول دورۀ نویسندگی خلّاق، چند بار به استادیار گفته بودم که علاقه به کتاب‌های معمّایی-پلیسی دارم و ایشان لطف کردند و این کتاب را به‌علّت یکی از جستارهایش که دربارۀ داستان‌های جنایی و هیجان‌انگیز است، به من معرّفی کردند. نخستین تجربۀ من دربارۀ «جستار» بود و به یاد ندارم که پیش از این، چیزی به نامِ جُستار مطالعه کرده باشم و اگر مطالعه کرده باشم، به یاد ندارم.
کتاب شامل پنج جستار از یک جستارنویس معروف آمریکایی است که تجربۀ طولانی‌مدّتی از خواندن و نوشتن دارد. قبل از ورود به نوشته‌های ایشان، توصیه می‌کنم حتماً پیش‌گفتار و سخن مترجم خوانده شود، سپس به صفحۀ ۱۱۸ مراجعه شود. در این صفحه، سه اصطلاح توضیح داده شده، که به نظر می‌رسد قبل از مطالعۀ جستارهای آرتور کریستال، خوب است از معنای آن‌ها اطّلاع داشته باشیم: مقاله؛ جستار؛ جستار روایی.
همان‌گونه که در سخن مترجم ذکر شده، جستار شامل عقاید شخصی نویسنده است و طبعاً جستارهای روایی این کتاب شاملِ عقاید شخصیِ آرتور کریستال است و نویسنده نیز در این جستارها در پیِ استفاده از منابع علمی و دانشی برای اثبات آن‌ها نیست (چنین کاری، رسالت مقالات علمی است). از آنجا که نوشته‌ها عقاید شخصی کریستال هستند، ممکن است ما با بعضی از آن‌ها موافق نباشیم؛ مانند اظهار نظر دربارۀ تنبلی (جستار اوّل) یا ارزش داستان‌های ژانر (جستار دوم) یا نظرهای دیگر. با اینکه من نیز نمی‌توانم بگویم همۀ محتوای این کتاب را تأیید می‌کنم، فکر می‌کنم می‌توانم بگویم برای جستار خوانی، تجربۀ جالبی بود.
در بعضی از جستارها (مانند جستار چهارم) متن برایم کمی سنگین بود و در هنگام مطالعه، دشواری بسیاری احساس کردم و نمی‌دانم ناشی از سنگین بودن موضوع جستار بود یا ناشی از ترجمه.
ارجاعات و استنادهای متن به این شیوه در کتاب درج شده‌اند که در پایان یادداشت درج شده‌اند و این کمی برای من سخت بود که در هنگام مطالعۀ متن، برای یک یا چند ارجاع، به پایان یادداشت رجوع کنم و فکر می‌کنم اگر به شیوۀ پاورقی وارد می‌شدند، مطالعهْ راحت‌تر بود.
        

26

          تجربه جذاب و یکمی چالشی!
اولین نکته ای که از این کتاب جذبم کرد این بود که نمیدونستم چیزی وجود داره که نویسنده میتونه با اطلاعاتی و تجربیاتی که داره یک جور نقطه نظر از خودش ارائه بده ، و این کار جذاب یک جور سبک باشه ؛ که خب این برام خیلی جالب بود!
و این کتاب اولین جستاری بود که من خوندم(نتیجهٔ همراه شدن با گروه همخوانی که ازشون خیلی ممنونم!).
پنج جستار مفید و پربار که تو هر کدوم اطلاعات و مطالبی رو میگفت که یا اکثرا از بیان کردنشون ترس داریم یا بهشون حتی فکر نکردیم ؛ به شخصه برای من پنجره های زیادی رو باز کرد و تونستم به کمکش دید وسیع تری داشته باشم!
تو بعضی از جاها بخاطر حجم اطلاعات درباره نویسنده ها و آثارشون ؛  یکجور پراکندگی در کتاب ایجاد میشد که یکمی گیج کننده بود و اذیت میکرد ولی میشد به عنوان نکته مثبت هم ازش استفاده کرد(معرفی نویسنده ها و کتاب های خوب!).
در کل این کتاب باعث شد که با یه سبک کاملا جدید آشنا شم و بخوام از این نوع کتاب ها بیشتر بخونم!
پ.ن۱ : با این همه معرفی کتاب چه کنم!
پ.ن۲ : حرکتی که نشر اطراف در اول کتاب در رابطه با توضیح جستار و معرفی مترجم و نویسنده زد خیلی باحال بود.
        

20

پری

پری

1403/9/15

          تا حالا شده در یک مهمانی برای رهایی از سکوت و کسالت این سوال رو بپرسید:«مهم ترین کتاب سال های اخیر را نام ببرید.» ؟!
یک بار کتاب رو تا صفحه‌ی ۲۰ خوندم و بعد رهاش کردم. دفعه‌ی دوم که شروع به خوندن کردم، یه مداد دستم گرفتم و زیر جملات مهمش خط کشیدم؛ و بله این بار کتاب رو دوست داشتم.
[تجربه‌ی کتاب خواندن در بیست سالگی و چهل سالگی(و لابد شصت سالگی) تفاوت‌های ظریف و زمخت زیادی با هم دارد.]
به اینجا که رسیدم به این فکر افتادم که اگه واقعاً در چهل سالگی خیلی از کتاب ها مورد علاقه‌ام نباشن چطوره که همه‌ی شاهکارهای ادبی رو الان نخونم و چیزی برای چهل سالگی بگذارم!
اصولاً کتابی که منو وادار به سرچ بکنه و یا راهنمایی باشه برای کتاب‌های بعدی، برای من کتاب خوبیه!
[کی‌یر کگور جایی می‌گوید که دو راه برای زندگی هست: آدم می‌تواند رنج بکشد یا استاد و متخصص رنج دیگران باشد. منظور کی‌یر کگور از استاد کسی است که توانایی‌های خاص و چشمگیرش در مشاهده و تامل، او را از رنج مهیب در امان می‌دارد.]
از نشر همیشه خواندنی اطراف.
        

0