یادداشت‌های طه (86)

طه

1402/03/23

            برای مقاله‌ای مجبورم این کتاب و برخی از دیگر کتاب‌های آقای طاهرزاده را تورق کنم. واقعا انگار دارند به روحم سنگ‌پا می‌کشند.
مجموعه‌ای از سخنان بی‌استناد و مبهم و با عرض پوزش بی‌سر و ته.
ایشان نه تحصیلات دانشگاهی مرتبط داشته اند و نه تحصیلات حوزوی جدی. 
سبک نوشتار آخوندی است، اما قوت یک آخوند درس‌خوانده ملا را هم ندارند.
نمی‌دانم به کدام پشتوانه علمی حدود ۷۲ کتاب تا به حال منتشر کرده اند!

مرده از بس بهم افتاده کفن نتوان کرد!
چهار پنج تا مقاله دانشگاهی درجه اول درباره ابن عربی یا یکی دو تا از کتاب‌های امثال چیتیک و شوتکویچ و مانند ایشان را بخوانید، و ببینید تفاوت ره از کجاست تا به کجا! 
رویکرد امثال آقای طاهرزاده فقط منجر به نوعی کج‌فهمی از متون می‌شود.
موجی است که آمده و به زودی هم فرو می‌نشیند. کما اینکه پدر فکری ایشان، احمد فردید، هم چنین بود. جوانان دهه‌ی سی و چهل و پنجاه را مدتی شیفته خود کرد. اکثر قریب به اتفاق فلسفه خوانده‌های جوان نسل دهه شصت و هفتاد دیگر تره هم برای فردید خرد نمی‌کنند. 
          
طه

1402/01/25

            «نه مخلوق است آن کو گشت واصل/نگوید این سخن را مرد کامل»

گلشن راز یکی از زیباترین و دلکش‌ترین منظومه‌های عرفانی به زبان فارسی است. شیخ محمود شبستری گلشن‌راز را طی مدت زمان بسیار کوتاهی سروده‌ است. و گویا پیش از این، همانطور که خود می‌گوید چند اهل شاعری نیز نبوده است.
باری، گلشن‌راز به صورت پرسش و پاسخ مرتب شده است. شیخ در این رساله به پرسش‌هایی صوفیانه از قبیل چیستی خود، نسبت هستی و خدا، سیر و سلوک، معنای رخ و بت و زلف و خال و لب و مانند آن، و برخی مسائل دیگر می‌پردازد. 
اگر چه حجم رساله کم است، مطالب بسیار عمیق و دقیقی دارد.
بسیاری شبستری را ذیل ابن عربی خوانش می‌کنند، البته این خوانش مخالفانی همچون استاد پورجوادی دارد.
گلشن راز شرح‌های بسیاری دارد که مشهور ترین‌شان شرح لاهیجی است، لاهیجی از مریدان سید محمد نوربخش، ر
قطب طریقت نوربخشیه بود.
گلشن راز چندین بار به انگلیسی هم ترجمه شده است، پیشنهاد می‌کنم ترجمه‌ی وینفیلد را، با آنکه برای حدود دویست سال پیش است، ببینید.
مقالات و کتاب‌های بسیاری درباره‌ی شبستری و گلشن راز به نگارش درآمده است. 
در فارسی دستکم دو کتاب نسبتا خوب درباره‌ی شبستری داریم که هر دو را استاد صمد موحد تألیف کرده اند.
مرحوم پروفسور لویزن هم تحقیقاتی درباب گلشن راز دارند.

خسته شدم، شب بخیر!
          
طه

1402/01/22

            «انسان فرهمند، ساکن است در شغل بی‌فعلی
و به تعلیم بی‌سخن عمل می‌کند.
ده هزار موجود برخیزند
و از آن جدا نگردند.
زندگی بخشد و هست نشود؛
چون فعلی کند، دلبسته آن نباشد؛
و چون کارها تمام شود، در آن وانماند»

«سخنان سرراست به نظر باژگونه می‌آید!»


نخستین باری که نام دائو د جینگ را شنیدم حدود ۵ سال پیش در دانشگاه تهران، سر کلاس دکتر ریخته‌گران بود.
با آن آرامش و طمأنینه‌ای که داشتند، کلام‌شان در عمق جان نفوذ می‌کرد. طمأنینه ‌و سکونی که برآمده از سال‌ها سلوک و سکونت سه‌ساله‌شان در هند است.

کتاب‌های عرفانی را باید بار‌ها خواند و به دقت و آهسته خواند. رمان نیستند که در عرض چند ساعت یا چند روز نجویده بلعیده شوند. حتی حالت نفسانی‌ انسان در فهم متون عرفانی بسیار موثر است. از همه مهم‌تر داشتن استاد است، بدون استاد هیچ چیز فهم نمی‌شود.

باری، این ترجمه بهترین ترجمه‌ی فارسی از دائو د جینگ است. مترجم فاضل، دکتر رادپور، تنها متخصص دائوییسم در ایران هستند. امیدوارم کتاب را بخوانید و لذت ببرید!
          
طه

1402/01/13

            بنده متاسفانه هنوز کتاب را مطالعه نکرده ام. 
اما به نظرم لازم است مطالبی را در باب آقا سید علی قاضی عرض کنم، که به گمانم نویسنده محترم نفرموده اند.

علمای نجف، و همچنین علمای قم و مشهد و... به خاطر مخالفت‌هایی که برخی تصوف‌ستیزان با تصوف می‌کرده اند، معمولا نام صوفی بر خود نمی‌نهادند و به جای لفظ تصوف از عرفان استفاده می‌کردند و می‌کنند.
بزرگان مکتب عرفانی نجف هم برای اینکه مصون بمانند نسبت‌شان با صوفیان را انکار می‌کردند و بعضاً هنوز متأسفانه می‌کنند. 
سلسله‌ی اساتید آقا سید علی قاضی چنین است:
 شیخ محمد بهاری
آخوند ملاحسین‌قلی همدانی 
سید علی شوشتری
صدر الدین کاشف دزفولی
آقا محمد بیدآبادی 
قطب الدین نیریزی

کاشف دزفولی و آقا محمد بیدآبادی و قطب الدین نیریزی از مشایخ طریقت ذهبیه بودند. سلسله‌ی اساتید آقا سید علی قاضی همچنین با طریقت نعمت‌‌اللهیه هم ربط و نسبت‌هایی دارد. خود آقا سید علی قاضی نیز با حاج بهارعلی‌شاه خاکسار ارتباط و رفت و آمد داشته اند.

کوتاه سخن اینکه آقا سید علی قاضی طباطبایی و شاگردانشان مانند علامه طباطبایی و شاگردان شاگردان ایشان مانند علامه حسن‌زاده و شاگردان ایشان هم به نوعی ذهبی هستند، اگرچه معمولا اظهار نمی‌کنند برای اینکه از مخالفت‌ها در امان بمانند.

          
طه

1402/01/12

            نخستین باری که با فتوحات آشنا شدم حدود پنج سال پیش بود که محضر دکتر حکمت یکی از ابواب فتوحات را می‌خواندیم. در این چند سال مراجعه‌ی مستمر به فتوحات نداشتم، اما این روزها به خاطر پایان‌نامه‌ام بیش از پیش با فتوحات درگیرم و از محضر استاد عزیزم استاد صدوقی سها استفاده می‌کنم.

از فتوحات سه تصحیح در دست است:
۱)تصحیح قدیمی بولاق که در قرن نوزدهم انجام شد و در چهار جلد رحلی چاپ شد و البته انتشارات‌های مختلف تجدید چاپش کردند.
۲)تصحیح عثمان یحیی که متاسفانه به خاطر مخالفت برخی علمای مصر ناتمام ماند. تصحیح عثمان یحیی به غایت دقیق و فاضلانه است. عثمان یحیی در تصحیح خودش هر دو تحریر* فتوحات را آورده است.
۳) تصحیح سلطان احمد المنصوب که در سال ۲۰۱۰ در یمن چاپ شد و میان چاپ‌های مختلف فتوحات از همه بهتره.(فایل این تصحیح در اینترنت دستیاب می‌شود)

ترجمه‌های فتوحات:
از فتوحات ترجمه‌ای به فارسی به همت مرحوم خواجوی منتشر شده است.
گویا فتوحات به صورت کامل به ترکی امروزین نیز ترجمه شده است.
دکتر اریک(شعیب) وینکل در حال ترجمه‌ی فتوحات به انگلیسی هستند که تا به حال سه جلدش منتشر شده است و مجلدات ۴-۶ هم زیر چاپ هستند.
گزیده‌ای از فتوحات هم پیش از این و چند دهه‌ی قبل به فرانسوی و انگلیسی به همت مایکل کودویچ و چیتیک و موریس منتشر شده بود.

از فتوحات گزیده‌های هم در دست است و همچنین برخی از ابوابش شرح شده است که اگر بخواهم آنان را عرض کنم سخن به درازا می‌کشد.

برجسته‌ترین محققی که روی فتوحات کار کرده مایکل کودویچ است. از دیگر متخصصان فتوحات می‌توان به این بزرگواران اشاره کرد: ویلیام ویتیک، جیمز وینستون موریس، کلوده عداس و اریک وینکل و...


*ابن عربی فتوحات مکیه را دو بار تحریر کرده است. میان این دو تحریر اختلافات زیادی وجود دارد. خوشبختانه تحریر نخست به خط خود شیخ باقی مانده است.

پ.ن: خیلی وقت بود که یادداشتی ننوشته بودم. بهانه‌ای برای تجدید دیدار مجازی با دوستان بود🙂

          
طه

1401/11/13

            به نظرم این نخستین باری است که از عین صاد می‌نویسم، از عین صادِ عزیزِ دوست‌داشتنی.
۱۵-۱۶ ساله بودم که با عین صاد آشنا شدم. یکی از دوستان قدیمی عین صاد، معلم دینی ما بود.
ارتباطی قلبی-عاطفی با عین صاد داشتم، قم که می‌رفتم یکی از پاتوق‌هایم مزار عین صاد در گلزار شهدای قم بود. مدت‌ها کنار قبر سفید رنگ‌اش می‌نشستم و درد و دل می‌کردم. بعدها با برادر زاده‌اش هم رفاقت نزدیکی پیدا کردم. سال‌ها عین صاد اول شخص فکری-معنوی زندگی‌ام بود.
کم کم با کتاب‌های عین صاد هم آشنا شدم. درست یادم نیست چند تا را خواندم، اما کم نخواندم. 
بیش از همه‌، از کتاب‌ آیه‌های سبز و کتاب‌های دیگری که درباره‌ی خاطراتش بود خوشم آمد و هنوز می‌آید.
آن زمان گمان می‌کردم عین صاد بسیار عمیق است و از آب و خاکی دگر است. اما به مرور زمان نظرم عوض شد.
عین صاد انسان محققی نبود، خیلی هم اهل مطالعه نبود، سلوک عرفانی به آن معنای خاص‌اش نیز نداشته است، اما قلم روانی داشت و بی‌پیرایه می‌نوشت. خوش‌ذوق بود و اهل درد، اما نه عمیق...
هنوز هم از مطالعه‌ی کتابِ خاطراتش لذت می‌برم. از انسان‌هایی بود که بنظرم رفتارشان پندآموزتر از افکارشان است. ‌

آن سال‌ها عین صاد اینقدر معروف نبود. کتاب‌‌هایش چندان پرتیراژ نبود، برای سالگرد هایش ۱۵-۲۰ نفر بیشتر سر خاکش نمی‌آمدند. نمی‌دانم یکدفعه چه شد که عِده و عُده پیدا شدند و اینقدر طرفدار پیدا کرد.
عزیزی می‌گفت که ماجرأت نداریم دیگه در قم عین صاد رو نقد کنیم!!!


پ.ن: چند کتاب از مرحوم عین صاد هنوز در کتابخانه‌ام دارم. اگر کسی از دوستان ساکن تهران خواست تقدیم می‌شود.
          
طه

1401/11/11

            یکی از جذاب‌ترین و لذت‌بخش‌ترین کتاب‌هایی بود که در دو سه سال اخیر مطالعه کرده‌ام.
پیشنهاد می‌کنم اصلا از دست ندهید، به خصوص اگر به تاریخ علاقه‌مند هستید.
ترجمه‌ی کتاب هم بسیار روان و درخشان است.


در یکی از قسمت‌ها نویسنده بیان کرده بود که مطالعه‌ی تاریخ ابن خلدون برای یک عربِ فرهیخته یکی دو هفته بیشتر زمان نمی‌برد.
در جای دیگر هم از نگرانی خانواده‌اش گفته بود...نگران از اینکه سطح کتاب‌های که مطالعه می‌کرده در سنین کودکی بعضا پایین بوده.
متأسفانه در میان ما کتاب‌های کلاسیک کم خوانده می‌شوند. چه در میان قشر دانشگاهی و چه قشر غیر دانشگاهیِ کتاب‌دوست.
در آمریکا دوره‌ای به نام تحصیلات عمومی دارند که ۱-۲ سال طول می‌کشد، در این دوره کارشان کلاسیک‌خوانی است.
از افلاطون گرفته تا نیچه و ابن‌سینا و ابن خلدون و روسو و مارکس و....

از آنجایی که ما از این تحصیلات محروم هستیم و دانشگاه‌ها و حوزه‌هایمان تقریبا حرفی برای گفتن در زمینه‌ی علوم انسانی ندارند، باید خودمان دست بکار بشیم و کمی کلاسیک‌خوانی کنیم.