روح اسپینوزا: شفای جان عمومیفلسفه روح اسپینوزا: شفای جان نیل گروسمن و 1 نفر دیگر 4.3 3 نفر | 5 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 2 خواندهام 8 خواهم خواند 11 خرید از کتابفروشیها ناشر شابک 9786229723524 تعداد صفحات 494 تاریخ انتشار 1400/5/12 توضیحات کتاب روح اسپینوزا: شفای جان، نویسنده نیل گروسمن. لیستهای مرتبط به روح اسپینوزا: شفای جان Mahdi دوستان روحم در چهارصدودو 50 کتاب بهترین جنبه چهارصدودو مصادف با ۲۰ سالگیم فقط و فقط کتابخونیم بود. و اینجا لیستی از بهترین همراهان امسالم رو به اشتراک میذارم: 1 93 پستهای مرتبط به روح اسپینوزا: شفای جان مرکز فرهنگی شهر کتاب لذتبخشترین کتابهایی که در سال ۱۴۰۰ خواندهام - مجتبی اعتمادینیا 0 5 یادداشتها محبوبترین جدید ترین آگاهی نو 1401/2/14 در فضایی که بازار کتاب اروین یالوم و دیگر رواندرمانگرهای اگزیستانسیالیستی چون رولومی داغ است، ترجمهی مصطفی ملکیان از کتاب روح اسپینوزای نیل گراسمن هم پرفروش شده است. در این کتاب، نویسنده درمانگریای برگرفته از فلسفهی اسپینوزا عرضه میدارد و بر آن است که فهم و قبول اصول این فلسفه آدمی را از همهی احساسات منفی مانند رنجش، خشم، کینه، نفرت، حسرت، پشیمانی، اندوه، اضطراب، ترس و نیز از خودفریبی، انکار، انگارههای تکراری، شرطیشدگی فرهنگی و بندگی عاطفی میرهاند، و به عقلانیت، عشق عقلانی، بیتعلقی، عزت نفس، استقلال و آزادگی میرساند. دوماهنامهی آگاهی نو، ویژهنامهی نقد و بررسی کتاب: «کتابنامه؛ در نقد و بررسی آثار، جلد یک»، شمارهی پیاپی 05، پاییز 1400. 0 7 Mahdi 1402/3/6 من خودم مقدمه مترجم رو نخوندم کامل و خواستم یک بار اول کتاب رو بخونم و بعد برگردم سراغ اون. موقع خوندن کتاب خیلی لذت بردم از اینکه یه جاهایی نکات خیلی مهم و درستی رو بیان میکرد که امروزه فرهنگ ما براحتی داره نادیده میگیرتشون. حالا که یه بار کتاب رو خوندم و تموم کردم از این تصویر کلی که کتاب بهم داده و آشناییم با فلسفه اسپینوزا که توی عالم فلسفه تک هستش خیلی لذت میبرم و هم برنامه دارم این رو فقط در مرحله دانش نگه ندارم و به کار ببندم همونجور که توی کتاب هم چندین بار تاکید میشه روی این نکته. این کتاب رو به کسایی که احساس کمبود یک نوع معنویت فلسفی و غیر مذهبی رو دارن و میخوان که از بندگی احساسات و شهوات پستشون رها بشن و در این راه ثابت قدم و مصمم هستند پیشنهاد میدم. 0 11 ناصر حافظی مطلق 1403/7/4 روح اسپینوزا: شفای جان 1) "روح اسپینوزا: شفای جان" (The Spirit of Spinoza: Healing the Mind) کتابی است نوشتۀ دانشیار بازنشسته فلسفه علم در دانشگاه "ایلینوی" (Illinois) شیکاگو، "نیل گراسمن" (Neal Grossman)، که در سال 2014 میلادی منتشر شد. این کتاب در سال ۱۴۰۰ توسط "مصطفی ملکیان" به فارسی برگردانده شده و در انتشارات "دوستان" به چاپ رسیده است. مترجم بر این اعتقاد است که نظام فلسفی "اسپینوزا" در کنار تعالیم بودا، آیین دائو، مکتب رواقی و فلسفه اگزیستانسیالیسم در زمرۀ نظامهای فلسفی محدودی است که میتوان از آن نوعی رواندرمانی و معنویت غیردینی استخراج کرد. نویسندۀ کتاب نیز با چنین رویکردی دست به نگارش کتاب "روح اسپینوزا" زده و تلاش کرده مقدمات نوعی رواندرمانی بر پایۀ ایدههای "اسپینوزا" را شرح دهد. 2) "گراسمن" که علاوه بر فلسفه، تحصیلکردۀ رشته فیزیک هم هست، در کتابش از دستاوردهای فیزیک جدید در تعمیم نظام فلسفی "اسپینوزا" بهره میبرد و اگرچه این کتاب بهواسطه عمق مفهومی و ژرفای کارکردیاش، قریب بهاتفاق کتابهای عامهپسند خودیاری را پشت سر مینهد، هدف بالقوه نقدهایی هم هست. تلاش نویسنده برای یافتن توجیهی فلسفی در زمینۀ مواردی شبهعلمی مانند "تناسخ"، "تلهپاتی" و "تجربه نزدیک به مرگ"، آنهم بر اساس رویکرد فلسفی "اسپینوزا" کمی سادهانگارانه به نظر میرسد و ریشۀ محکمی در روش هندسی و حکمت عقلانی "اسپینوزا" ندارد. بااینهمه، توصیف نسبتاً فراگیر و تا حد قابلقبولی سادهشدۀ او از بنیادهای فلسفی "اسپینوزا"، خوانا و مشکلگشا است. رسمالخط و واژهگزینی ویژۀ مترجم هم جای توجه دارد. 3) پنج فصل کتاب را میتوان متناظر با پنج بخش کتاب "اخلاق" (Ethics) نوشتۀ "اسپینوزا" دانست. "مابعدالطبیعه" بناشده بر دیدگاه "همهخدایی" (Pantheism) و نتایج آن، که هستی مادی را حالتی از صفت "امتداد" (Extension) خداوند میداند و ذهن را وجهی از صفت "فکرت" (Idea) خدا، منجر به نوعی "همه روانانگاری" (Panpsychism) خواهد شد که مستلزم قائل شدن به ذهن برای تمام ارکان هستی است. بر این اساس هر ذهنی جزئی از ذهن خدا است و اشراف به این نکته قرین است با پذیرش نوعی جبرگرایی با این نتیجه که "جز این نمیتوانست باشد". زیرا اگر جز این بود همه رویدادهای علی- معلولی باید در یک فرآیند زنجیرهای تغییر میکردند که این خود به معنی تغییر ذهن خدا است. اما خداوند یگانه جوهر است و تغییری در آن راه ندارد. این نتیجه، درمانی است برای هرگونه احساس گناه یا نکوهش و ردیهای است بر مفهوم "ارادۀ آزاد". 4) با این بینش و بر اساس تقسیمبندی "اسپینوزا" از معرفتهای سهگانه یعنی تخیلی، عقلی و شهودی، رویکرد مرتبۀ دوم انسان عبارت است از فرارَوی از تفکر تخیلی و برآمده از احساس و میل و خواهش به تفکر عقلانی که خود پُلی است برای رسیدن به معرفت شهودی. چنین تلاشی ما را به این حقیقت خواهد رساند که رویدادهای جاری و روزمرۀ زندگی صحنۀ نمایشی است که ما بازیگر آنیم، اما چنان در نقش خود غرقشدهایم که نمیدانیم صرفاً داریم یک نمایشنامه را به اجرا درمیآوریم و حتی اشراف به کل نمایشنامه هم درد چندانی دوا نخواهد کرد. بلکه وقوف به این نکته مهم است که واقعیتِ مفهوم "من" در ساحتی فراتر از بازیگرِ صحنه معنا مییابد و لذا وقایع نمایش دیگر چندان ارزش حسی و هیجانی ندارند. این معرفت مرتبۀ دوم، قرین است با درک اینکه احساسات ما نه معلول وقایع بیرونی که برآمده از تخیل درونی است. این مسیر در حالت پیشرفتۀ خود منجر به عشق عقلانی و یا روحانی به خداوند خواهد شد. "اسپینوزا" در آخرین جملۀ کتاب "اخلاق" برای رهروان این مسیر پیامی دارد: "همۀ چیزهای شریف به همان اندازه که کمیاب هستند، دشوار یابند". 0 20 طه 1401/10/25 مقدمه مفصلِ استاد ملکیان و قسمتی از کتاب را همان چند ماه پس از انتشارِ کتاب خواندم و بسیار لذت بردم. به نظرم رویکردی گراسمن میتواند به حل/تسکین برخی مشکلات روحی بسیار کمک کند. یکی از عواملی که سبب شد از دشوارترین و زجرآورترین دوران زندگیم زنده بیرون بیام، ایده اصلی این کتاب بود(البته در کنارِ اندکی یوگا و دمنوش و درد و دل با اساتید و رفقا و گاهی آرامبخش و مشاور و...) ایده اصلی کتاب این است که ما از دو ساحت بدن و نفس تشکیل شده ایم، و هیچ علیتی میان این دو ساحت بر قرار نیست. بنابراین ما در واقع بی خودی احوال درونی خودمون رو با شرایط پیوند میزنیم، در واقع گمان میکنیم که علیت میانشان برقرار است، اما نمیتواند باشد... پیشنهاد میکنم دستکم مقدمه استاد ملکیان را بخوانید، تمام کتاب را به صورت نظاممند توضیح داده است. 0 11 مرتضی 1402/3/2 مصطفی ملکیان مقدمه نسبتاً بلندی بر این کتاب نوشته است. مقدمه را تا نیمه خواندم، اما حقیقتا نتوانستم ادامه بدهم. تا نیمه مقدمه هم بهزور خواندم. مشکلی با محتوای کتاب و مقدمه ملکیان نداشتم، مشکل اساسیام با «رسمالخط» مندرآوردی ملکیان بود. نمیدانم این مسخرهبازی که جدیداً مد شده چیست که هرکس رسمالخط مخصوص خودش را منتشر میکند. یکی نیست بگوید مگر زبان فارسی مسخره شماست که به دلخواه خودتان رسمالخط را تغییر میدهید؟ این مسئله بهقدری آزاردهنده بود که از خواندن کتاب منصرف شدم. 3 15