امشب که رفتم پیادهروی، یه ضرب کل کتاب صوتیشو با صدای شهریار ربانی گوش دادم از فیدی پلاس. یاد بچگیام افتادم که بابام برام رباعیهای خیامو میخوند...
جوری که خیام از زندگی در لحظه، و بیخبری از دنیای پس از مرگ حرف میزنه، اون حس رهایی که تو من ایجاد میکنه، جوری که روانمو آروم میکنه و دلمو قرص میکنه... همهی اینا باعث میشن این شاعر، فیلسوف، ریاضیدان و منجم نیشابوری برام «خاص» باشه. خاص خاص، مخصوص مینا.
«در کارگه کوزهگری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش
ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزهگر و کوزهخر و کوزه فروش!»