یادداشت مینا
1404/5/29
این داستان ماجرای دو تا افسر سوارهنظام فرانسوی به نامهای فرو و دوبِره که سر یه مسئلهی مسخره نزدیک پونزده شونزده سال در مواقع مختلف با هم دوئل میکنن و حتی سرش معروفم میشن، و این دلیل انقدر مسخرهست که حتی خودشونم روشون نمیشه به بقیه بگن این «قضیهی شرافتی» چیه! این کتاب منو یاد داستان «ماجرای نزاع ایوان ایوانوچ و ایوان نیکیفورویچ» از نیکلای گوگول انداخت که اونجا هم دو تا رفیق سر یه دلیل فوق ابلهانه ده سال از هم شکایت و شکایتکشی میکنن! و البته تو اون داستان این ماجرا انتهایی نداره. نمیدونم ترجمهی کتاب تو یه جاهایی خوب نبود یا خود متن نویسنده اینجوری بود، ولی قسمتایی از کتاب بیدلیل سختخوان میشد و مجبور میشدم هی برگردم عقب و ساختار جملهها رو از سر نو دو سه باری آهسته بخونم تا بفهمم چی میخواسته بگه، در حالیکه اصلاً محتوای پیچیدهای نبود و این طرز نوشتنش بود که روونی لازمو نداشت. به نظرم جملهی آغازینِ کتاب یکی از جذابترین بخشای داستان بود و منو به سرعت کشوند تو داستان: «ناپلئون اول، که خط سیر زندگیاش حکم دوئل با سرتاسر اروپا را داشت، از دوئل بین افسران سپاهش بیزار بود.» :)))) متاسفانه اینو در مورد باقی کتاب نمیتونم بگم چون با اینکه کوتاه بود و در دو نشست خوندمش، حوصلهمو بعضی جاها کمی سر برد. ولی در کل برای یکبار خوندن خوبه. در ضمن این داستان بر اساس یک ماجرای واقعی نوشته شده (و به گفتهی چت جیپیتی) واقعا دو افسر به نامهای Pierre Dupont و François Fournier-Sarlovèze در حدود بیست سال در زمان جنگهای ناپلئون با هم دوئل کردن! *هشدار اسپویل* ینی فقط اونجا که عموی زن دوبر، دلیل دوئلی که این همه سال کش اومده رو میفهمه و از فرط احمقانه بودنش فکر میکنه دوبر از خودش داستان سرهم کرده! :)))))))) و اینکه کی فکرشو میکرد همچین ماجرای احمقانه و کشداری که فرو شروعش کرده تهش به خوشبختی دوبر ختم بشه!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.