یادداشتهای سمیه علی اکبر پور (21) سمیه علی اکبر پور 1403/11/8 تصویر دختری در آخرین لحظه سیامک گلشیری 2.8 12 سیامک گلشیری قلم خوبی داره؟ خیر حضور راوی در جریان اتفاقات قصه منطقی بود؟ خیر تعلیقات کتاب به جا بود؟ خیر کتاب به عنوان یک کتاب معمایی هیجان داشت و گیرا بود؟ خیر پایان کتاب غیر قابل حدس بود؟ خیر 3 5 سمیه علی اکبر پور 1403/9/8 دوست اعجوبه من: نخستین کتاب از چهارگانه ناپلی النا فرانته 4.1 8 پسر لی لا چرولو با دوست مادرش یعنی النا گرکو تماس می گیرد و اعلام می کند لی لا ناپدید شده با شنیدن این خبر النا شروع میکند به تعریف کردن و نوشتن از خاطراتش با لی لا و آنچه بر آنها گذشته است. فرانته در اولین جلد از چهارگانه ناپلی اش ابتدا تصویری کلی از محله ای که سیر اتفاقات در آن رخ می دهد ارائه می دهد؛ محله ای خشن ،کوچک و فقیر . دوران کودکی و نوجوانی از نحوه شروع دوستی لی لا و النا از ابتدا ، تفاوت شخصیت های این دو و تناقضاتی که در احساسات النا و لی لا نسبت به هم وجود دارد با ذکر جزئیات تعریف می شود. النا فرانته در این کتاب دست به خلق شخصیت های زیادی زده ولی اینگونه نیست که صرفا در داستان حضور داشته باشند بلکه تمام شخصیت ها جزء به جزء احساساتشان و خصوصیاتشان توصیف می شود و کنش و واکنش هر کدام از آنها مناسب خود او طراحی شده است. در واقع آنچه بیشتر از همه در کتاب دوست اعجوبه من خودنمایی می کند همین است که چگونه نویسنده انقدر با ریزبینی احساسات لی لا ، النا و تمام شخصیت ها را در مورد بی اهمیت ترین تا مهمترین اتفاقات بیان می کند. النا فرانته از هیچ موقعیتی به سادگی نمی گذرد و سیر تحولات را در احولات یک دختر از کودکی تا نوجوانی، تحولات محله ای که در آن زندگی میکنند با نکته سنجی برای ما بازگو می کند . نکته دیگر اینکه با تعریف مراحل مختلفی که لی لا و النا در زندگی می گذرانند ما میبینیم که جبر خانوادگی چگونه دو دختر را که مانند هم درسخوان، باهوش و عاشق کتاب خواندن بودند و آرزویشان این بود که با هم یک کتاب بنویسند را در مسیر های متفاوتی از زندگی قرار می دهد و شاهد این هستیم که النا چگونه این دو موقعیت متفاوت را روایت می کند ، گاهی به دوستش حسادت می کند و گاهی به خود افتخار می کند. 2 23 سمیه علی اکبر پور 1403/9/6 خدای کشتار یاسمینا رضا 3.8 16 فردیناند ری یازده ساله طی یک دعوا برونو اولیه را از ناحیه صورت زخمی می کند. میشل و ورونیک اولیه و آنت و آلن ری در خانه اولیه ها جمع می شوند که به شکل متمدنانه و فکر شده تصمیمی بگیرند تا هم به نفع دو کودک باشد هم اینکه آنها را متوجه اشتباهشان بکنند. صحنه نمایشنامه محدود است و صرفا یک نما را شامل می شود و رفت و آمد خاصی هم وجود ندارد و این چهار نفر در یک اتاق پذیرایی با ضربآهنگی تند و بدون مکث دیالوگ هایشان را رد و بدل می کنند. خدای کشتار در واقع نقد اجتماعی و روانشناختی به ارتباط انسان ها با هم است. اتاق پذیرایی خانواده اولیه در واقع نمایش کوچکی است از جامعه ای که مردم در آن بی حوصله اند، اشتباهاتشان را نمی پذیرند ، معتقدند که تلاش هر فرد به تنهایی برای ایجاد جامعه متمدن فایده ای ندارد ولی در عین حال نقاب اصالت بر چهره می زنند. آلن تنها شخصیت نمایشنامه است که در واقع از همان اول خود واقعی او را می بینیم وکیلی که از یک فساد دارویی دفاع میکند، معتقد است رسیدگی به امور فرزندش وقت تلف کردن است، بدون اینکه خودش را سانسور کند فرزندش را وحشی خطاب می کند و تفکرات زن ستیزانه اش را بیان می کند. تصوری که از نحوه کنش آلن در ذهن من به عنوان خواننده شکل گرفت این است که او از ابتدا تا انتها تمام این افکار منفی را در کمال خونسردی بیان می کند. شاید به این دلیل که او با تفکرات خودش به توافق رسیده و قصد گول زدن خودش به شخصه را ندارد. در حالی که میشل از طرف همسرش ورونیک مجبور به زدن این نقاب شده و آنت تحت تاثیر رفتار ابتدایی ورونیک و میشل. و از تمام شخصیت ها بیشتر ورونیک است که کنترل و آرامش خود را از دست می دهد چون نتوانسته پوست زیبایی را که بر رفتار غیر متمدنانه شان کشیده سالم نگه دارد و تلاشش برای اینکه روابط انسان ها را حداقل در همین نمونه کوچک به چیزی بهتر و سالم تر تبدیل کند بی نتیجه مانده . 3 13 سمیه علی اکبر پور 1403/8/29 مانون لسکو آبه پره وو 3.6 7 ما اینجا دختری داریم زیبارو به نام مانون ، که شوالیه د گریو عاشق اون میشه، منطق عشق شوالیه فقط زیبایی مانون هست. و مانون عاشق بهره مندی از لذایذ زندگیه. همین باعث میشه شوالیه در چرخه ای بیفته برای فراهم کردن این لذتها و مدام در تشویش زندگی کنه، کتاب در واقع شرح این نگرانی ها و فعالیت هاییه که شوالیه برخلاف طبقه اجتماعیش برای محافظت از عشق مانون انجام میده. سراسر کتاب، ما روایت رو از دیدگاه شوالیه میخونیم باید با منطق اون پیش بریم و شخصیت آدم هارواز دیدگاه اون بررسی کنیم. شوالیه دلیل زندگی رو در یک هدف میدونه و هر توجیهی برخلاف اون رو بی پایه و اساس میبینه ، پس ما یا با شوالیه ایم یا درک درستی از زندگی حقیقی نداریم. این کتاب برخلاف آثار کلاسیک دیگه خیلی به جزئیات نمیپردازه و مدام در پی تعریف خود اتفاقات داستان هست نه حاشیه های اتفاقات. واقعا این به ترتیب خوندن آثار کلاسیک داره کمک میکنه تو ذهنم شکل بگیره که سیرداستان نویسی از کجا به کجا رسیده. احوالات درونی شخصیت ها در لفافه بیان نمیشه و ما اونها رو کاملا عیان و واضح و البته خیلی هم اغراق آمیز از زبون خود شخصیت ها میخونیم . به نظر میاد آقای افغانی شیوه عاشقی سید میران رو در کتاب شوهر آهو خانوم از شوالیه این کتاب وام گرفته. 2 30 سمیه علی اکبر پور 1403/8/22 من زنده ام: خاطرات دوران اسارت معصومه آباد 4.5 112 قبل از هر چیز بگم کتاب رو صوتی گوش دادم و از خوانش خانوم راد خیلی راضی ام. کتاب های زندگینامه اونم همچین زندگینامه ای به خودی خود ارزشمندن. رنجی که این چهار دختر اسیر کشیدن شنیدنش هم نفس گیره. ولی ایده ای که دارم اینه که خانوم آباد باید فصل کودکی رو از کتاب حذف میکرد وبعد از معرفی اعضای خونوادش از زمان روزهای منتهی به انقلاب به بعد روایت زندگیشون رو شروع میکرد چون معلومه که از زمان کودکی جز خاطرات جسته و گریخته چیزی به یاد نداشتن( طبیعیه) . همون خاطرات کم رو هم میتونستن به صورت فلش بک در بخش های دیگه کتاب تعریف کنن . بخش اول کتاب به این دلیل خیلی نمیتونه خواننده رو با خودش همراه کنه و فقط باعث شده حجم کتاب بی جهت زیاد بشه. این مسئله که این چهار دختر و بقیه مردهای اسیر تو محدودیت هاشون با وسیله های محدودی که داشتن چه استفاده هایی میکردن رو فقط تو قصه های تخیلی شنیده بودم . انسان چه موجود سخت و غریبیه. به نظرم یه بار باید برای سرافرازی این چهار دختر اسیر اشک بریزیم یه بار هم برای غیرتمندی مردهای ایرانی که تو اسارت در کنارشون بودن.❤️ 3 14 سمیه علی اکبر پور 1403/8/14 نوشابه با سیانور آگاتا کریستی 4.1 18 در حالی که خانواده رزماری فکر میکنن که اون خودکشی کرده نامه هایی به دست شوهر رزماری میرسه که اعلام میکنه رزماری خودکشی نکرده بلکه به قتل رسیده... در ابتدا نویسنده کتاب برامون از شخصیت های کتابش میگه اینکه هر کدوم چه خصوصیاتی دارن و در مورد هم چه فکری میکنن، در واقع ویژگی های شخصیتی هر کدوم از آدم ها رو از دیدگاه شخصیت های دیگه کتاب روایت میکنه.بعد گره افکنی و شوک دوم رو به داستان اضافه میکنه و در نهایت کارآگاه ها کارشون رو شروع میکنن. کاری که آگاتا کریستی میکنه اینه که به طور مداوم حرف هایی رو در دهان هر کدوم از شخصیت ها میگذاره و همینطور فکر هایی رو تو ذهنشون میذاره که با خوندن در مورد هر شخصیت اون رو به عنوان قاتل در نظر بگیرم و چند صفحه بعد این فرض عوض بشه و به شخص دیگه ای مظنون بشیم. و اون به همین صورت مارو مدام بین شخصیت های کتاب میچرخونه. هر چندقاتل رو درست حدس نزدم ولی کاری که کردم این بود که شواهدی که برای هر کدوم وجود داشت رو در صفحه اول کتاب مینوشتم و در نهایت به این نتیجه رسیدم که کفه ترازو برای قاتل بودن کدوم شخصیت سنگین تره؟ و تا آخر پاش وایستادم. بنابراین راضیم از خودم👍😂 اولین کتابی بود که از آگاتا کریستی خوندم. 0 25 سمیه علی اکبر پور 1403/8/9 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 25 به نظرم از هر جهت که بخوایم نگاه کنیم اثر درجه یکیه اینکه طنز کتاب بر اساس سوءتفاهمه، چیزی که تو این سالها دیدم که تو مجموعه های طنز اپیزودیک زیاد استفاده شده و این نشون دهنده خلاقیت گوگول هست. این نکته هم خیلی برام جالب بود و توجهم رو جلب کرد که نمایشنامه دقیقا همون جایی تموم شد که شروع شده بود. و اینکه اصلا کمدی کتاب سطحی و لوده نیست .بخش ابتدایی کتاب که دارن دونه به دونه در مورد مشکلاتی که در نحوه اداره شهرشون وجود داره حرف میزنن که کاملا قهقهه میگیره . جملاتی که اصولا برای توجیه اشتباهاتشون به کار میبرن خیلی خوبه و وقتی به زمان نوشتن کتاب فکر میکنم به نظرم اون موقع خندوندن کار راحت تری بوده ولی با این وجود گوگول همچین طنز درستی رو به کار برده. طرف بوی ودکا میداده میگفته برای اینه که وقتی بچه بودم لله م انداختتم زمین از اون به بعد بوی ودکا گرفتم😂 8 23 سمیه علی اکبر پور 1403/5/15 قاتلان بدون چهره هنینگ مانکل 3.1 5 واقعا و انصافا و حقیقتا توانایی خوندن کتاب الکترونیک یه هنره. با تمام وجودم با الکترونیک خوندن کتاب شکنجه میشم و میخوام در و دیوارو گاز بگیرم . و این در حالیه که من اصلا آدم سخت گیری نیستم . تا این کتاب رو تموم کنم شش هفت تا کتاب کاغذی خوندم ولی نمیتونستم این یه دونه رو تموم کنم. داستان هم که ماشالله خیلی بد بود این همه سر نخ چید کنار هم تهش از هیچ کدوم استفاده نکرد و اتفاقی قاتل رو پیدا کرد یا للعجب. ساعت رو چرا انقدر اعلام میکرد؟ توضیح در مورد خونواده والاندر هم که بیخود و بی جهت بود . احتمالا داستان کتاب تو عهد درشکه میگذشت که انقدر برای والاندر سوال بود لوگرن با چه وسیله ای از روستاشون رفته شهر که بعد بخواد از همچین چیزی به عنوان سرنخ استفاده کنه؟ نصف کتاب دنبال این قضیه بود. اون دوستش که پرورش اسب داشت چرا تو قصه بود؟ چی بود واقعا این کتاب؟😒 0 18 سمیه علی اکبر پور 1403/5/8 شکار کبک رضا زنگی آبادی 4.2 6 نویسنده داستان تبدیل شدن قدرت به یک عنصر ناهنجار در جامعه را بدون طول و تفسیر اضافی و یک داستان اندازه برای ما تعریف میکند .اینکه چه اتفاقی می افتد که قدرت دنیا را خصمانه میبیند. ویک نکته مهم دیگر اینکه نویسنده همه شخصیت های کتاب را به صورت انسان های منفی و منفور خلق نکرده انسان های دلسوز و بامحبت هم در این کتاب هستند. بر خلاف بعضی دیگر از نویسنده های ایرانی که فکر میکنند سرتاسر کثیف نشان دادن آدم ها به جذابیت داستانشان اضافه میکند. 0 13 سمیه علی اکبر پور 1403/4/28 هیچ کس هرگز گم نمی شود کاترین لیسی 3.4 3 الیریا وقتی به زندگی ای عادت میکند تصمیم میگیرد برود. وقتی آدم ها سعی میکند به او نزدیک شوند تصمیم میگیرد برود. وقتی از او سوال های اضافی بپرسند تصمیم میگیرد برود. تا اینجا تکلیف مشخصه شخصیت اصلی داستان به شدت افسرده است و تنهایی را میپسندد ، نزدیکی به انسان ها را تا جایی میخواهد که فاصله مد نظر او را رعایت کنند وگرنه رفتن را به ماندن ترجیح میدهد. اما در پشت جلد کتاب نوشته هیچ کس هرگز گم نمیشود حال و هوای آثار موراکامی را دارد ، موراکامی هم از حال و هوای درونی آدم ها مینویسد ولی شلخته نمینویسد پرت و پلا نمینویسد. داستان پر از جملات و موقعیت هایی که ذره ای آن را درک نمیکردم چون کاترین لیسی اصرار دارد به زور داستانش را به یک اثر روانشناختی تبدیل کند، میخواستی باور کنی الیریا به خاطر یک سوگ این تنهایی را انتخاب کرده بعد نویسنده از این فرضیه عقب میکشید یا شاید نویسنده با ایده هایی مثل اینکه دندان این پیرزن در دهانش لق میخورد پس حتما توله سگی در مغز او زندگی میکند فکر کرده ته خیال پردازی را درآورده. الیریا با دیدن یک تصویر یاد یک خاطره می افتد بعد خواننده باید بنشیند و فکر کند بین این دو چه وجه اشتراکی می تواند وجود داشته. برای من به شخصه هیچ چیز در داستان ملال آور تر از این نیست که به این نتیجه برسم نویسنده با به در و دیوار زدن میخواهد تعداد صفحات کتابش را زیاد کند. اغراق و وراجی آفت این داستان شده. 0 17 سمیه علی اکبر پور 1403/2/29 دو دنیا : جلد دوم خاطره های پراکنده گلی ترقی 3.9 6 من که به خوندن داستان کوتاه علاقه ندارم این کتاب رو با علاقه و اشتیاق زیاد خوندم . شیرین و دلچسب متاسفم که تا حالا با گلی ترقی و قلم فوق العادش آشنا نشده بودم. 0 14 سمیه علی اکبر پور 1403/2/24 سخت پوست ساناز اسدی 3.4 39 داستان سخت پوست در واقع بر پایه تعریف نوستالژی میگذره، اتفاقات و خاطراتی که در دهه ی هفتاد گذشته و وقتی شخصیت اصلی کتاب از پدرش حرف میزنه پدرش رو با اون خاطرات در ذهن میاره ،و این حتما برای خواننده ای مثل من که اهل نوستالژی بازیه شیرینه. وقتی از دریا حرف میزنه و شنا در دریا حضورت رو در اون صحنه ها حس میکنی. اما مسئله ای که با داستان دارم اینه که انگار نویسنده ما رو آگاه به قصه فرض کرده و تصمیم گرفته یک چیزهایی رو برای ما تعریف نکنه ؛ مثل اینکه شخصیت امین با پدرش مشکل داره و ما نمیفهمیم ریشه این مشکل کجاست! اما مسئله واقعی در پایان بندی کتابه اتفاقی در انتهای کتاب میفته که هیچ نشونی ازش در داستان وجود نداره، انقدر عجیبه که من حتی فکر میکنم لابد من متوجه نشدم که دلیل این اتفاق چیه و حتما یک جایی دلیلش توضیح داده شده و این مسئله به نظرم داستان رو از جذابیت خودش میندازه. 0 16 سمیه علی اکبر پور 1403/2/18 کنام سعید کاویانپور 2.0 1 این کتاب تا حالا دوبار چاپ شده، چاپ دوم سال ۹۹بوده و همینکه به چاپ دوم هم رسیده حتما یه اشتباهی پیش اومده شخصیت پردازی وجود نداره هیچ کدوم از آدم های قصه ثبات شخصیت ندارن و تکلیفت باهاشون مشخص نیست ، مدام تغییر موضع میدن شخصیت های کتاب برای هم یه جاهایی از زندگیشون رو تعریف میکنن که با خودت میگی چرا برای یه غریبه باید همچین چیزی رو تعریف کنی. ولی دلیلش اینه که نویسنده میخواد کتابش رو اینطوری پر کنه. چند تا جمله وایرال شده تو فضای مجازی رو برای دفاع از حقوق زن میگه و این در حالیه که خودش تعریف قشنگی از زن ارائه نمیده ظاهر زن ها رو قضاوت میکنه، زنی تو قصه براش جذابه که لباس مردونه میپوشه و رفتارش مثل مردهاست. همه ی آدم ها بدن و اهل تیکه انداختن به همن. صاحب نمایشگاه پیرمرد دستفروش رو اذیت میکنه ، آرایشگر شاهین رو مسخره میکنه، مادر بچه معلولش رو آزار میده، شوهر سر زنش رو کلاه میذاره، و همینطوری بقیه آدمهای قصه پشت سر هم... نمیفهمم اینهمه کثیف نوشتن روابط آدمهارو. بین ما بالاخره یه آدم خوب که پیدا میشه... 0 20 سمیه علی اکبر پور 1402/10/1 مستاجر رولان توپور 3.7 10 ترلکوفسکی مرد منظبطی ست که خانه ای را اجاره می کند که مستاجر قبلی آن سیمون شول با پریدن از پنجره آن خانه خودکشی کرده است. ترلکوفسکی به مناسبت نقل مکان به خانه جدید دوستانش را به یک شب نشینی دعوت می کند که یکی از همسایه ها بابت ایجاد سر و صدا به او اعتراض می کند و این شروع فروپاشی روانی ترلکوفسکی است... ترلکوفسکی انسان دائم الفکری ست که توان کنترل اضطراب خود را ندارد پس کوچکترین برخوردها ،صداها، رفتارها را تجزیه و تحلیل می کند و به نتایج غریبی می رسد ،توهمات عجیب از راه می رسند و ترس و وحشت از این توهمات او را خرد می کنند ... مهمترین و غم انگیزترین مسئله در مورد ترلکوفسکی از نظر من اینه که اون تنها بود و تنهاییش باعث شد که تا انتهای این فروپاشی جلو بره. خیلی داستان رو درک کردم و خیلی دوسش داشتم. یه تیکه از کتاب: ( به من نگاه کنید، من ارزش خشم شما را ندارم، من چیزی جز یک حیوان دست و پا چلفتی نیستم که نمی تواند جلو نشانه های پر سرو صدای متلاشی شدنش را بگیرد، پس نه وقت تان را با من تلف کنید و نه دست هایتان را با تنبیه من آلوده کنید. انتظار ندارم که دوستم داشته باشید می دانم که این غیر ممکن است، چون من موجود دوست داشتنی نیستم. اما لااقل می توانید این لطف را در حقم بکنید که برای تحقیر کردنم به کلی نادیده ام بگیرید.) 4 29 سمیه علی اکبر پور 1402/9/7 بین القصرین جلد 1 نجیب محفوظ 3.6 3 بین القصرین روایت خانواده سید احمد عبدالجواد است مردی که در خانه به عنوان مردی سختگیر و ترسناک شناخته می شود که نه تنها دختران و همسرش که حتی اجازه خروج از خانه و تحصیل ندارند از او می ترسند پسرانش هم جرئت همکلام شدن با او را ندارند از طرفی سید احمد در جمع دوستانش که هرشب با آن ها به خوشگذرانی می پردازد به دلیل بذله گویی و روحیه شادش محبوبیت زیادی دارد. بین القصرین اولین جلد از سه گانه نجیب محفوظ برنده ی جایزه نوبل ادبیات است. به همین دلیل اظهار نظر در مورد این اثر بهتر است بعد از خواندن هر سه جلد باشد ولی تا همین جا با داستانی رو به رو هستیم که فراز و فرود خاصی ندارد روال عادی یک زندگی در این خانواده بیان می شود . قصه از جایی که شروع می کند به شرح روزهایی که مردم مصر برای بیرون آمدن از سلطه انگلیس تلاش می کنند جذابیت بیشتری پیدا می کند که آن هم حدودا از صفحه چهارصد به بعد است . اگر کل داستان در این دوره میگذشت احتمالا با یک شاهکار طرف بودیم ولی نهایتا بین القصرین یک داستان ساده است که البته ارزش خواندن را دارد. شاید سختگیری من در مورد داستان این کتاب به دلیل علاقه ی خیلی زیادم به ادبیات عرب و توقع زیادی است که از آن دارم. ترجمه ی کتاب و چینش کلمات در کنار هم کتاب را به یک کتاب کندخوان تبدیل کرده حداقل برای من اینطور بود که گاهی یک پاراگراف را باید دوبار میخواندم. نظریه ی من که ممکن است طرفداری نداشته باشد این است که فکر میکنم نجیب محفوظ به شدت تحت تاثیر تولستوی بوده مخصوصا زمانی که در حال توصیف عواطف و احساسات شخصیت های کتاب است من کاملا کتاب جنگ و صلح و شیوه ی توصیف تولستوی را به خاطر می آوردم. 1 40 سمیه علی اکبر پور 1402/9/3 بازی دروغ روت ویر 3.3 7 طی سالهای اخیر طرفداران ژانر معمایی_جنایی از جمله خودم فرصت این رو پیدا کردن که کتابهای بیشتری از این ژانر در دسترسشون باشه فکر می کنم انتشاراتی هایی مثل نون ، کوله پشتی و آموت پیشتاز چاپ کتاب در این ژانر هستن. ولی متاسفانه به نظر میاد از اینکه علاقه به کتاب های معمایی در حال افزایش هست داره سواستفاده میشه و شاهد ترجمه و چاپ کتاب هایی هستیم که سطح پایینی داره از این نظر که نه شکل نگارش جذابی دارن و نه هیجانی که اصلی ترین مسئله ست در این دست کتاب ها و این فراوانی افسار گسیخته در چاپ کتاب های جنایی_معمایی باعث کاهش سطح سلیقه خواننده ها میشه. کتاب بازی دروغ جزو این دسته قرار می گیره. داستان هیجانی نداره و نویسنده می خواد به زور هیجان وارد کنه اونم چطوری؟ به این شکل که شخصیت ها مدام میخوان حرفی رو بزنن که تو گلوشون گیر میکنه مدام جمله رو شروع میکنن و مدام رها میکنن طرف مقابلشون ازش میپرسه بگو و اون مدام یه کلمه میگه و مکث میکنه وقتی اینطوری جون به سر میکنه خواننده رو حرفش رو کامل میگه و ما میفهمیم چه حرف ساده ای بوده . انقدر که ایسا مدام میخواست حرف بزنه و مدام میگفت گلوم درد گرفت، یه چیز تیز تو گلومه و از این حرفا من فکر کردم این حتما سرطان حنجره داره کاش یه آزمایش میداد. و تمام تعلیق هایی که در داستان ایجاد کرده همینقدر دم دستی و پوچ بود. جمله فریا بیدار شد و شروع به جیغ کشیدن کرد رو اگه از متن حذف میکردی حداقل پنجاه صفحه از کتاب کم میشد انقدر که این بچه تو کتاب جیغ کشید من سرسام گرفتم. شیوه نوشتن خیلی سطح پایینه و اگر بخوام منظورم رو برسونم در حد رمان های عامه پسند ایرانی که یه مدت تو اینترنت پخش شده بود و خوندنش مد شده بود، هست. 0 30 سمیه علی اکبر پور 1402/8/29 اعترافات هولناک لاک پشت مرده ... مرتضی برزگر 2.9 12 کانی می میره و شوهرش ضیا تا سومین روز که از مرگش میگذره و میتونن دفنش کنن درباره زندگیش با کانی و فکر ها و توهمات خودش صحبت میکنه. همه ی شخصیت های این کتاب بی ادبن و بهم توهین می کنن ضیا زنباره ست و کافیه چشمش به یه زن بیفته تا شروع کنه راجع بهش حرف زدن و توهم زدن کانی چاق بوده و بدترین توهین ها رو از طرف تمام خانواده ضیا و خود ضیا به خاطر بدنش تحمل میکرده تمام زن های این کتاب مایل بودن خودشون رو به ضیا آویزون کنن و نویسنده هیچ جا نمیگه که ضیا چه ویژگی خاصی داره که صد البته هر چی پیش میریم میبینیم هیچ چیز خوبی در اون وجود نداره ضیا در نتیجه مصرف مواد مخدر و حتی بدون مصرف اون از توهماتی حرف میزنه که میشه گفت خیلی چرت و پرتن و اصلا جذابیتی به کتاب اضافه نمیکنه . 0 30 سمیه علی اکبر پور 1402/4/24 دروغ های کوچک بزرگ لیان موریارتی 4.3 11 کتاب دروغ های کوچکِ بزرگ یک رمان معمایی_روانشناختی در ستایش مبارزه با خشونت خانگی و سکوت نکردن در برابر آن است. کل کتاب با داستان خوب و مورد قبولش حول همین محور می چرخد که سکوت در برابر این وضعیت و به عبارتی دروغ گفتن و تظاهر به عادی بودن ممکن است چه چرخه خشونتی را ایجاد کندو مشاهده این خشونت چه تاثیری روی کودکان بگذارد، حتی ممکن است فردی که شاهد خشونت است آرام به نظر برسد ولی در نهایت فشاری که تحمل کرده از جایی نشت پیدا کند و صدمه ای جبران ناپذیر به بار بیاورد. نویسنده در این کتاب فقط به سرزنش شخصیت مرد قصه که خشونت از جانب او اتفاق می افتد نپرداخته بلکه به همان میزان زنان را متوجه کرده که در موارد مختلف سکوت آنها، حرکت متقابل آنها، به موقع رها نکردن و نرفتن آنها باعث بغرنج تر شدن وضعیت می شود. 0 34 سمیه علی اکبر پور 1402/4/19 صخره برایتون گراهام گرین 3.4 3 کتاب با این جمله شروع می شه " سه ساعت از ورود هیل به برایتون می گذشت و از همان اول می دانست می خواهند او را بکشند" هیل به دنبال اینه که شخصی را پیدا کنه تا در کنارش باشه برای اینکه شاهد او باشه با آیدا که زن میانسال زیبا و شادی است آشنا می شه و قرار می شه آن روز را با هم بگذرانند ولی وقتی برای چند دقیقه آیدا اون رو تنها می گذاره اتفاقی که نباید می افته. آیدا بعد از اطلاع از مرگ هیل می خواهد راز مرگ او را کشف کند. قاتل هیل پسر هفده ساله ای است که بعد از کودکی بدی که پشت سر گذاشته در دنیای شر غوطه ور است و حتی زمان هایی که احساسات می خواهد در او خودی نشان بده جلوی اون رو می گیره . پسر بعد از این قتل درگیر پاک کردن رد شاهد هایی می شه که ممکنه برای او دردسر درست کنند به همین خاطر وارد رابطه با دختری به نام رز می شه که با وجود ضمیر پاکش آنقدر عاشق پسر می شه که می پذیره با او تا نهایت تاریکی بره. آیدا برای اثبات اینکه هیل به قتل رسیده سرنخ هایی پیدا می کنه ولی ما هیچ وقت نمی فهمیم که این سرنخ ها از کجا اومده فقط اینکه مدام تکرار می کنه آشناهای زیادی داره ولی ما هیچ کجای این قصه ردی از آشناهای او نمی بینیم. به طور اتفاقی همه ی پازل های داستان سر راه او قرار می گیره کاملا اتفاقی و بدون اینکه منطقی به ما نشان بده. از طرف دیگه کتاب درگیر سانسور وحشتناکیه . گفتگویی شکل می گیره که گفته های یک طرف حذف شده یا از واقعه ای در قصه صحبت می شه که در صفحات قبل نشانی از اون نبود خواننده با این سوال مواجه می شه که الآن صحبت از چیه؟ من فکر می کنم اگر مترجم مجبور به سانسور هم شده باید سانسور ها را نامحسوس تر انجام بده نه انقدر واضح انگار که بگه همین است که هست. در نهایت پیشنهاد خوندن کتاب رو نمی دم و خودم هم در جریان خوندن بارها می خواستم رهاش کنم . 0 20 سمیه علی اکبر پور 1401/8/17 داستان یک شهر احمد محمود 4.4 12 داستان یک شهر داستان یک تبعید است، در این داستان که به نوعی ادامه ی داستان همسایه هاست ما با خالدی منفعل طرف هستیم که بر خلاف همسایه ها از مبارزه او برای آرمان هایش خبری نیست بلکه در رخوت و سکوت در حال گذراندن دوران تبعیدش در بندری گرم که همه چیز در آن به حالت سکون قرار دارد است . ریتم زندگی در این داستان به شدت کند است و با اتفاقات بی تغییر مواجه هستیم رفت و آمد های مداوم به قهوه خانه پشته، قهوه خانه انور مشهدی، نانوایی علی دادی ، سیگار کشیدن ها و نوشیدن های مکرر . ولی قدرت داستان به همین کندی آن است در واقع احمد محمود شما را مجبور می کند پای قصه اش بنشینید و در این اتفاقات مشابه است که تصویر بندر لنگه برای مخاطب شکل میگیرد . اما تنها نکته منفی که در قصه وجود دارد در فصل هایی است که خالد در حال روایت روزهای حدفاصل لو رفتن افسران تا تبعیدش به بندر لنگه است و آن هم در جایی است که خالد را وقتی به بازداشتگاه های مختلف میبرند او از درز و شکافی که دید به بیرون دارد مثل کتیبه در یا سوراخ کلید شاهد تمام جزئیات است و آنقدر وسعت دید برای او زیاد است که به حالت گافی در قصه به وجود می آید که خواننده از خود سوال می پرسد مگر از یک سوراخ کوچک چقدر زاویه دید می توان داشت که ریز و درشتی اتفاقات و حتی جزئیات صورت تمام افرادی که در آن پادگان ها و بازداشتگاه ها حضور دارند را بتوان به تصویر کشید ، این مسئله آنقدر زیاد در داستان اتفاق می افتد که به قولی به نظر می رسد که خالد نه از سوراخ کلید در، بلکه از برج دیده بانی برای ما همه چیز را روایت می کند. 0 28