یادداشت سمیه علی اکبر پور

اعترافات هولناک لاک پشت مرده ...
        کانی می میره و شوهرش ضیا تا سومین روز که از مرگش میگذره و میتونن دفنش کنن درباره زندگیش با کانی و فکر ها و توهمات خودش صحبت میکنه.
همه ی شخصیت های این کتاب بی ادبن و بهم توهین می کنن
ضیا زنباره ست و کافیه چشمش به یه زن بیفته تا شروع کنه راجع بهش حرف زدن و توهم زدن
کانی چاق بوده و بدترین توهین ها رو از طرف تمام خانواده ضیا و خود ضیا به خاطر بدنش تحمل میکرده
تمام زن های این کتاب مایل بودن خودشون رو به ضیا آویزون کنن و نویسنده هیچ جا نمیگه که ضیا چه ویژگی خاصی داره که صد البته هر چی پیش میریم میبینیم هیچ چیز خوبی در اون وجود نداره 
ضیا در نتیجه مصرف مواد مخدر و حتی بدون مصرف اون از توهماتی حرف میزنه که میشه گفت خیلی چرت و پرتن و اصلا جذابیتی به کتاب اضافه نمیکنه .

      
5

28

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.