یادداشت سمیه علی اکبر پور
1403/9/6
3.8
16
فردیناند ری یازده ساله طی یک دعوا برونو اولیه را از ناحیه صورت زخمی می کند. میشل و ورونیک اولیه و آنت و آلن ری در خانه اولیه ها جمع می شوند که به شکل متمدنانه و فکر شده تصمیمی بگیرند تا هم به نفع دو کودک باشد هم اینکه آنها را متوجه اشتباهشان بکنند. صحنه نمایشنامه محدود است و صرفا یک نما را شامل می شود و رفت و آمد خاصی هم وجود ندارد و این چهار نفر در یک اتاق پذیرایی با ضربآهنگی تند و بدون مکث دیالوگ هایشان را رد و بدل می کنند. خدای کشتار در واقع نقد اجتماعی و روانشناختی به ارتباط انسان ها با هم است. اتاق پذیرایی خانواده اولیه در واقع نمایش کوچکی است از جامعه ای که مردم در آن بی حوصله اند، اشتباهاتشان را نمی پذیرند ، معتقدند که تلاش هر فرد به تنهایی برای ایجاد جامعه متمدن فایده ای ندارد ولی در عین حال نقاب اصالت بر چهره می زنند. آلن تنها شخصیت نمایشنامه است که در واقع از همان اول خود واقعی او را می بینیم وکیلی که از یک فساد دارویی دفاع میکند، معتقد است رسیدگی به امور فرزندش وقت تلف کردن است، بدون اینکه خودش را سانسور کند فرزندش را وحشی خطاب می کند و تفکرات زن ستیزانه اش را بیان می کند. تصوری که از نحوه کنش آلن در ذهن من به عنوان خواننده شکل گرفت این است که او از ابتدا تا انتها تمام این افکار منفی را در کمال خونسردی بیان می کند. شاید به این دلیل که او با تفکرات خودش به توافق رسیده و قصد گول زدن خودش به شخصه را ندارد. در حالی که میشل از طرف همسرش ورونیک مجبور به زدن این نقاب شده و آنت تحت تاثیر رفتار ابتدایی ورونیک و میشل. و از تمام شخصیت ها بیشتر ورونیک است که کنترل و آرامش خود را از دست می دهد چون نتوانسته پوست زیبایی را که بر رفتار غیر متمدنانه شان کشیده سالم نگه دارد و تلاشش برای اینکه روابط انسان ها را حداقل در همین نمونه کوچک به چیزی بهتر و سالم تر تبدیل کند بی نتیجه مانده .
(0/1000)
نظرات
1403/9/7
خیلی عالی، لطف کردید که این مرور را نوشتید. لطفا در تلگرام متن این مرور را برای من ارسال کنید.
2
0
سمیه علی اکبر پور
1403/9/7
1