معرفی کتاب قاتلان بدون چهره اثر هنینگ مانکل مترجم هادی بنایی

قاتلان بدون چهره

قاتلان بدون چهره

هنینگ مانکل و 1 نفر دیگر
3.1
11 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

9

خواهم خواند

20

ناشر
هرمس
شابک
9789643633516
تعداد صفحات
346
تاریخ انتشار
1395/10/1

توضیحات

        
هنینگ مانکل (2015-1948)جنایی نویس،نویسنده کودکان و نمایشنامه نویس سوئدی است که بیشتر به خاطر داستان های کارآگاهی اش و شخصیت کارآگاه کورت والاندر شناخته شده است او همچنین چند نمایش و فیلنامه برای تلویزیون نوشته است.
شاهد بعدی یک ایرانی بود که به زبان سوئدی کاملا تسلط داشت.
کورت والاندر قسمتی از نقشه جغرافیایی محلی را در آورد.مرد ایرانی فورا بر روی نقشه نشان داد که در لحظه شنیدن صدای شلیک ها کجا بوده است.
من در جنگل بودم و جاده از آنجا دیده نمی شد بعد از شنیدن صدای شلیک ها صدای موتور ماشینی را هم شنیدم.یک سیتروئن بود.
یک سیتروئن؟ولی شما کع گفتید چیزی ندیده اید؟
یکی از آن سیتروئن هایی که شما در سوئد به آن قورباغه میگویید.
چطور میتوانید تا این حد مطمئن باشید؟
جنایت بی رحمانه و خشنی بود:در شبی سرد،در یک خانه روستایی سوئدی در مزرعه ای دور افتاده،کشاورزی پیر تا سرحد مرگ مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و همسرش هم،با طنابی به دور گردن،رها میشود تا بمیرد.گویی ماجرا تا همین جا به اندازه کافی برای کارآگاه کورت والاندر مشکل ساز نبود که خارجی آخرین کلمه ایکه زن در حال مرگ بر زبان می راند،میشود تنها سرنخ ملموسی که برای پلیس یستاد به جا می ماند و در این میان آتش زیر خاکستر تمایلات ضد مهاجری سوئدی ها فقط منتظر کبریتی است تا شعله ور شود.
پیش از آن که اوضاع وخیم تر شود،والاندر به سرعت درگیر حل معمای این جنایت میشود.اما چیزی نمیگذرد که می فهمد باید تمام توان خود را وقف گشودن را از این پرونده کند.

      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به قاتلان بدون چهره

نمایش همه

دوره‌های مطالعاتی مرتبط

تعداد صفحه

20 صفحه در روز

لیست‌های مرتبط به قاتلان بدون چهره

خواب گرانبانوی دریاچهقاتل در باران

داستان‌های معمایی_جنایی(پلیسی_کارآگاهی) مدرن

28 کتاب

این لیست خلاصه‌ای از مصاحبه مسعود بربر و محمد قائم‌خانی با موضوع ادبیات معمایی مدرن است مسعود بربر تاریخچه مختصر ادبیات معمایی را اینچنین می‌گوید: از اوایل قرن نوزدهم هافمن و ادگار آلن‌پو آغازگر داستان معمایی به معنای امروزی بودند و بعدا کانن دویل با خلق شرلوک هولمز و آگاتا کریستی با خلق پوآرو و مارپل ادامه دهنده این مسیر بودند. این داستان‌‌ها که امروزه مخاطبان داستان می‌توانند اشکالات منطقی‌شان را به راحتی متوجه شوند، در آن زمان اینقدر اهمیت معمایی نداشته و بیشتر جنبه سرگرمی داشتند‌. اما با مدرن شدن داستان، توجه داستان به درون آدمی بیشتر شد. در داستان‌های معمایی کلاسیک شخصیت پردازی به اندازه جذاب کردن کارآگاه بوده نه بیشتر. همین عامل باعث پس زده شدن و به حاشیه رفتن ادبیات معمایی شد و همه نسبت به این ژانر نگاه عامه پسند بودن داشتند. این اتفاق باعث توجه نویسندگان ادبیات معمایی به شخصیت شد. شخصیت را بر سر بزنگا‌ه‌ها قرار داده و موقعیت وجودی انسان در هستی را در قالب اثر معمایی جنایی مورد توجه قرار دادند. اینجا است که ژانر نووار به وجود آمد. سپس مسعود بربر به معرفی چند کتاب معمایی و چند نویسنده معمایی‌نویس می‌پردازد: نویسنده‌ها: ریمون چندلر پاتریشیا های_اسمیت هنینگ مانکل پاتریک مودیانو کتاب‌ها: معمای آقای ریپلی فیل در تاریکی سین مثل سودابه فراموش نکن که خواهی مرد بیمار خاموش(یا نقاش سکوت) لینک مصاحبه محمد قائم خانی با مسعود بربر: https://www.aparat.com/v/ljnze پ.ن: چهار اثر ایرانی دیگر به عنوان پک معمایی شهرستان ادب را مسعود بربر معرفی کرد. یکی از دوستان مورد اعتمادم در حیطه داستان، کتاب روز داوری‌اش را خواند و گفت کتاب خوبی نیست. اما ریگ جن را مطالعه کردم و متوجه شدم کتاب خوبی است. اگر نسبت به دو اثر دیگر کنجکاو هستید و نمی‌خواهید کل این مصاحبه را ببینید آن دو کتاب این‌هایند: محرمانه میلان متولد زمستان بعد از مطالعه در مورد اینکه در این لیست بگذارمشان یا نه تصمیم می‌گیرم پ.ن۲: امیدوارم خودم با مطالعه بیشتر آثار معمایی به زودی چند کتاب به این لیست اضافه کنم‌.(اگر اضافه شوند از کتاب‌های هفده به بعد کتاب‌هایی‌اند که خودم اضافه کردم و شانزده کتاب اول بر اساس معرفی مسعود بربر است.)

81

پست‌های مرتبط به قاتلان بدون چهره

یادداشت‌ها

          سبک ویژه رمان‌های جنایی سوئدی چند سالی است که اقبال گسترده‌ای پیدا کرده است. شاید بشود گفت که اقتباس‌های سینمایی بعضی از این آثار مثل دختری با خالکوبی اژدها در سینمای سوئد و بعدتر هالیوود در امر موثر بوده اما نمی‌توان منکر فضای خاص این رمان‌ها شد. 
حال و هوایی سرد و تاریک و پر از برف و باران و توفان. در داستان‌ها چه اتفاقی می‌افتد. همان روند معمول پرونده‌های جنایی در همه جای دنیا. تفاوت رمان‌های جنایی سوئدی در همین جاست. 
برخلاف عرف معمول این گونه ادبی، خبری از هوشمندی خاص بازپرس یا طراحی‌های عجیب و غریب جنایت یا جنایتکاران فوق عادی نیست. جنایت‌ها معمولی هستند؛ حتی انگیزه ها. در این رمان‌ها مثل همین رمان قاتلان بدون چهره؛ حتی مدت زمان طولانی رسیدن به نتیجه و اطناب این مسیر حذف نشده است.
داستان در عرف پرونده‌های جنایی عادی است اما در عرف رمان‌های جنایی غیر متعارف. 
شاید راز جذابیت رمان‌های جنایی سوئدی همین باشد، جنایت های معمولی در جهانی سرد و توفانی.
        

11

          یک جنایی کاملا معمولی با مخلفات اضافه.
داستان از یک جنایت خشونت بار آغاز میشود و بلافاصله پلیس وارد قضایا میشود، شروع میکند به برچیدن سرنخ ها از محل وقوع قتل، خیلی معمولی و کسالت بار.
ما با سانتیمتر به سانتیمتر تحقیقات پلیس همراه هستیم به علاوه تعداد زیادی شخصیت با اسامی مشابه که تشخیص دادن انها از هم سخت است.
کورت والاندر نقش اصلی تقریبا شخصیت سازی خوبی ندارد، روایت اعضای  خانواده و تعاملاتش با انها به شخصیت پردازی اش کمک نمیکند.
بقیه ی شخصیت ها هم چندان اثرگذار نیستند که نویسنده به فکر شخصیت پردازی چندانی باشد.
توصیف عملا در کتاب بی معنی است، نه کمکی به فضا سازی میکند و نه پیشبرد داستان.(اگر خون بر برف را خوانده باشید، درک میکنید که توصیف چه قدر میتوانست فضای سرد سوئد و خشونت حاکم بر داستان را بهتر تصویر کند)
پایان کتاب خیلی شکه کننده نبود، فهمیدن این که در تمام مدت در جاده‌ای اشتباهی رانده‌ایم به جذابیت داستان کمک چندانی نکرد.
خلاصه خوب که نبود هیچ، بد هم بود...

        

16

          اول از همه، ترجمه به شدت افتضاحی داشت که خوندن کتاب رو طاقت‌فرسا کرده بود. 
و اما بعد، خود داستان هم چندان قوی نبود. داستان کتاب در سال ۱۹۹۰ رخ میده اما نمی‌دونم زمان نگارشش هم برای همون سالهاست یا جدیدتره. چیزی که هست یه قتل جنایی و خوفناک اول کتاب داریم که پلیس‌های محلی و در راسشون کورت والاندر تلاش می‌کنن تا حقیقت رو کشف کنن. اما این وسط کلی توصیف، ماجرا و اشارات بیهوده و اضافی هست که فقط داستان رو بیخودی کشدار کرده بود. مثلا دلیل حضور و اشاره به اسب، پرورش‌دهنده اسب و تشبیهاتی بر اساس اسب چی بود؟ نویسنده خواسته یه نخ تسبیح درست کنه؟ 
خیلی از مواردی که داستان رو پیش می‌برد بر اساس یه اتفاق یا بهتر بگم دستِ یاری نویسنده بود. داستان خیلی جاها دیگه رمان نبود بلکه فقط یه دفتر خاطرات گزارش‌گونه بود تا زمان رو جلو ببره. به طور خنده‌داری هم مدعی بررسی جامعه‌شناختی از سوئد و معضلات اجتماعیش بود اما به هر کدوم از معضلات مدّ نظرش یه نوک زده و رهاش کرده بود. 

در کل به عنوان یه عاشق ادبیات جنایی و پلیسی، "قاتلان بدون چهره" کتابی نیست که بخوام به کسی توصیه کنم بخونه.

به قول یکی تو قسمت نظرات فیدیبو، تنها قسمت خوبش چهره جذابی بود که از یه ایرانی نشون داده بود.
        

11