یادداشت عطیه عیاردولابی

قاتلان بدون چهره
        اول از همه، ترجمه به شدت افتضاحی داشت که خوندن کتاب رو طاقت‌فرسا کرده بود. 
و اما بعد، خود داستان هم چندان قوی نبود. داستان کتاب در سال ۱۹۹۰ رخ میده اما نمی‌دونم زمان نگارشش هم برای همون سالهاست یا جدیدتره. چیزی که هست یه قتل جنایی و خوفناک اول کتاب داریم که پلیس‌های محلی و در راسشون کورت والاندر تلاش می‌کنن تا حقیقت رو کشف کنن. اما این وسط کلی توصیف، ماجرا و اشارات بیهوده و اضافی هست که فقط داستان رو بیخودی کشدار کرده بود. مثلا دلیل حضور و اشاره به اسب، پرورش‌دهنده اسب و تشبیهاتی بر اساس اسب چی بود؟ نویسنده خواسته یه نخ تسبیح درست کنه؟ 
خیلی از مواردی که داستان رو پیش می‌برد بر اساس یه اتفاق یا بهتر بگم دستِ یاری نویسنده بود. داستان خیلی جاها دیگه رمان نبود بلکه فقط یه دفتر خاطرات گزارش‌گونه بود تا زمان رو جلو ببره. به طور خنده‌داری هم مدعی بررسی جامعه‌شناختی از سوئد و معضلات اجتماعیش بود اما به هر کدوم از معضلات مدّ نظرش یه نوک زده و رهاش کرده بود. 

در کل به عنوان یه عاشق ادبیات جنایی و پلیسی، "قاتلان بدون چهره" کتابی نیست که بخوام به کسی توصیه کنم بخونه.

به قول یکی تو قسمت نظرات فیدیبو، تنها قسمت خوبش چهره جذابی بود که از یه ایرانی نشون داده بود.
      
63

11

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.